eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
684 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر اشک چشمانتان که صبح وشام جاریست برای جد غریبتان... اللهم عجل لوليک الفرج بحق سيدتنا الزينب علیها السلام ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
❤ صبح ها را بہ سلامے بہ تو پیوند زنم اے سر آغازترین روز خدا صبح بخیر بہ امیدی ڪہ جوابے ز شما مےآید گفتم از دور سلامے بہ شما صبح بخیر ❤️🍃 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
💔 آن ڪسے ڪه همہ‌اش گریہ‌ے عاشورا بود آب مےدید بہ یاد جگرسقا بود چشمایش همہ شب هیأٺ واویلا داشٺ تانفس داشٺ فقط گریہ ڪن بابا بود (ع)🥀 🏴 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 (ع) ♨️برو بالا 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🔸اِلهی فَاجْعَلْنا مِمَّنِ قَطَعْتَ عَنْهُ کلَّشَیءٍ یقْطَعُهُ عَنْک 🔹بُریدن را که یاد بگیری پَریدن آسان است. 🍃 چقدر به دنبال دست آویزی گشتیم و گشتیم و چقدر دیر میفهمیم که در است. 🌷 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
روايتى از نحوه شهادت شهيد مدافع حرم مهدى عزيزى؛🌹 🔻مى‌گفت: بعد نماز صبح تو خونه خرابه سمت حلب دوره شدیم. آقا مهدی اسلحه رو برداشت و رفت تو حیاط. 👌 🔸مى‌گفت: از پاش شروع کردن به زدن تا آقا مهدی افتاد رو زمین و نارنجك رو انداختن کنارش. 😭 🔺به اینجا که رسید خاطره‌اش، گفت: یاد روضه امام حسین [علیه السلام] افتادم که گفت: "دیدند کسی دور و برش نیست زدند، آقای مرا غریب گیر آوردند" و بعد گریه امانش را برید.😭 برشى از وصيت نامه شهيد مدافع حرم مهدى عزيزى؛🌹 از تمام دوستان و آشنایان تقاضا مى‌كنم، نگذارند رهبر انقلاب، تنها و مظلوم بماند☝️. ✍️ شهادت ٩٢/٥/١١ ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
#رفیق_شهید ....🖤 در اردوی جهادی میگفت: « ما اینجا از شهر دوریم ولے به خدا نزدیکیم، اگر در شهر خودمان خدایمان را داشته باشیم بیشترین جهاد را کرده‌ایم » #شهیدمحسن‌حججے #اللهم‌الرزقنا‌شهادت‌فےسبیل‌الله ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله🏴 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔🏴 #ڪانال‌رفـاقـت‌با‌شـہداتاظـہورمـہدی‌عج 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
#خاطره♥️💌 یه روز به #علی آقا گفتم: برای کاری نذر کرده بودم، دعام مستجاب شده؛ قصد کردم یه هیئت برپا کنم و روضه #اباعبدالله (علیه السلام) رو بخونیم😌 و آخرش هم به بچه‌ها پیتزا🍕 بدم😋 گفت: واقعا قصد انجامش رو داری؟ گفتم: آره.🙃 همون موقع تلفن همراهش رو برداشت و شروع کرد زنگ زدن به چندتا از بچه‌ها...📲 جمعشون کرد دور هم. بعد به یکی گفت بشین روضه بخون...🏴 اون هم مونده بود... شروع کرد به خوندن... چند دقیقه‌ای دل‌هامون کربلایی شد و تمام.🌅 با لبخند و خیلی جدی گفت: خب حالا وقت مرحله دوم نذر شماست. اونم پیتزا دادن به اهل هیئت...🍕✨ به همین راحتی...😌 اصلا معتقد نبود که باید با تعداد خاصی با شرایط خاصی در مکان خاصی روضه و هیئت برپا کرد... هرجا دلش می‌رفت❣، بچه‌ها رو دورهم جمع می‌کرد و به یکی هم می‌گفت بخون. همیشه اولین نفری هم که اشکش جاری می‌شد خودش بود ...💦 ✨به روایت از: حسین رزمی✨ #شهید_علی_خلیلی❤️ #داداش_علے 💞 ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله🏴 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔🏴 #ڪانال‌رفـاقـت‌با‌شـہداتاظـہورمـہدی‌عج 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
#کلام_شهید 🌸🥀 هرجوان ، #دختر یا پسر که #نمازش را اول وقت بخواند شفاعتش میکنم.🌷 #شهید_حسین_محرابی🌷 ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله🏴 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔🏴 #ڪانال‌رفـاقـت‌با‌شـہداتاظـہورمـہدی‌عج 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
شهید حججی در 👇 ‌ یا رب الحسین علیه‌السلام ‌ خدایا؛ چندیست عقدۀ دل پیشت باز نکرده‌ام و باز به لطف شما فرصتی مهیا شد...خدایا؛ محرم حسین علیه‌السلام رسید... تاسوعا رسید... عاشورا رسید...محرم ره به اتمام است و من هنوز...خدایا؛ چه شده است؟ مگر چه کرده‌ام که این‎گونه باید رنج و فراق بکشم؟ خدایا؛ می‌دانم... می‌دانم روسیاهم، پرگناهم...اما... تو را به حسین علیه‌السلام... تو را به زینب سلام‌الله‌علیها... تو را به عباس علیه‌السلام...خدایا... دیگر بس است... اصلاً بگذار این‌گونه بگویم... غلط کردم خدایا... بگذر... بگذر از گذشته‌ام. ببخش...باور ندارم در عالم کبریایی تو گنهکاران را راهی نباشد. ‌ یا اله العالمین... ‌ ببخش آن گناهانی را که از روی جهالت انجام داده‌ام. ببخش آن خطاهایی را که دیدی و حیا نکردم. خدایا، تو را به مُحرَم حسین علیه‌السلام مرا هم مَحرَم کن... این غلام روسیاه پرگناه بی‌پناه را هم پناه بده... خدایا، یکسال گذشت و من کل سال را تنها با خاطرات همان چند روز جهاد گذراندم... زنده‌ام به امید دوباره رفتن... مپسند... مپسند که این‌گونه رنج بکشم... سینه‌ام دیگر تاب ندارد... مگر چند نفر شوق رفتن دارند؟ یعنی بین این همه خوبان روسیاهی چون من راه ندارد؟ ‌ مگر جز این است که حسین علیه‌السلام هم عباس علیه‌السلام را برد و هم حُر را...مگر جز این است که هم حبیب روسفید شد و هم جوْن...خدایا اگر شوقی هست، اگر شجاعتی هست، اگر روحم به تکاپو افتاده است برای رفتن همه و همه به لطف تو بوده و بس...می‌توانستی مرا هم در این دنیا غرق کنی...می‌توانستی مرا هم آنقدر سرگرمدنیا کنی که فکر جهاد هم نباشد جه برسد به رفتن... می‌توانستی آنقدر وابسته‌ام کنی که نتوانم از داشته‌هایم دل بکنم...اما خدایا، از همه چیز دل بریده‌ام... از زن و فرزندم گذشتم... دیگر هیچ چیز این دنیا برایم ارزشی ندارد جز آنچه که مرا به تو برساند... خدایا، من از همه چیز این دنیا گذشتم تو نیز از من بگذر... و این همه را فقط از لطف تو می‌دانم... پس: ای که مرا خوانده‌ای؛ راه نشانم بده ... ۹۵/۷/۳۰ ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
پشت‌سرش آب ریختیم. نگاهش به نگاه دخترش گره خورد. دلمان ریخت که نکند نگاه آخر باشد. از فرودگاه زنگ زد: «خانم! نگاه زهرا عجیب بود»💔 دلش درنگاه زهرا مانده بود.✅ #شهیدمدافع_حرم جواد الله کرم🌹 ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله🏴 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔🏴 #ڪانال‌رفـاقـت‌با‌شـہداتاظـہورمـہدی‌عج 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فرمانده چقدر اربا اربا شده‌ای فرمانده چقدر مثل مولا شده‌ای ای جسم مقطعه در آغوش حسین مانند علی اکبر لیلا شده ای مداحی زیبای سید رضا نریمانی برای شهید #قاسم_سلیمانی #محرم #ما_ملت_امام_حسینیم ┄┅┅✿❀ #السلام‌علیڪ‌یااباعبدلله🏴 #دلتنگ‌حرم‌بطلب‌ارباب💔🏴 #ڪانال‌رفـاقـت‌با‌شـہداتاظـہورمـہدی‌عج 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
﷽ نحوه شهادت شهیدمدافع‌حرمـ 🌹 چون تک تیراندازبود بایدمیرفت جلوبارفقاش رفت جلو جاشونودرست کنه👌 عملیات شروع میشه بعدچندساعت دستورعقب نشینی میده اینا متوجه نمیشه😞 بقیه عقب میره اینا خبرنمیشه داعش نزدیک میشه بعدچندوقت متوجه میشه فرماندشون میگه چراعقب نمیاین میگه شماعقب رفتین میگه اره فکرکرده بودکه نیروهاشون جلو رفته بود گفتن اونا کیه گفت اونا دشمن است😱 با4نیروها بود میخواست بیادعقب رفقاش اومد اینم میخواست بیاد تیرپیکا خور به پاش زخمی شد ولی بازم عقب اومد☝️ بعدچندوقت اومد ایران خودش این راتعریف کرد دایی شهید که حسن مرادی بود باهم رفته بودن داییش یه جای دیگه بود شهید شده بود بعدمعلوم نمیشه اسیر شده بود یازنده سوزونده بود😔 شناسایی نمیشه اینجااومد به پدر مادرش نگفت به من گفت فکرکنم شهید شده 💔 گفتیم نرو دوباره ولی گوش نکرد گفت میرم باید شهید بشم گفت میرم یا باداییم میام☝️ با که نمیام رفت شهید شدوباداییش توی یه روز اومد گفتیم رفت داییش راهم اورد توی یه روز رفت توی یه روز پیکرش رااورد ودر اصفهان به خاک سپرده شدند💔 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🕊🌺 شهادت اردیبهشت۹۵ همیشه توی جیبش یه زیارت عاشورا داشت😊 کار هر روزش بود ؛ بعد هر نماز باید زیارت میخوند🌹 حتی اگه خسته بود حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد شده بود تند میخوند ولی میخوند همیشه بهش حسودیم میشد تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین (ع) چی بود😭 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
جمله یک عراقی در وصف حاج قاسم: ♥️نمی‌دانم در کدام یک از این شب‌ها باید تو را یاد کنم؟ ➕روز مسلم چون تو فرستاده و میهمان ما بودی ➕یا روز حبیب، چون تو بهترین دوست بودی ➕یا روز قاسم چون اسمت قاسم بود ➕یا روز علی‌اکبر چون بدنت قطعه قطعه شد ➕یا روز عباس چون تو حامل پرچم بودی و دو دستت قطع شد... ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 ⚜قسمت‌🕊‌وپرنزنی  🏕هاباشے . . . حکمت‌این☝️ راوے . . . ⚜چقدرگریہ‌😭کردےآقاجان! . . . قمرےقطعہ‌قطعہ‌رادیدے💔 نالہ‌هایٺ‌بہ😭🍂 🚩.ع.تسلیت🖤 🌙 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مولای غریبم وقتی قلبم در حرارت روضه‌ها گُر می‌گیرد و سیلاب اشک بی امان پهنای صورتم را می‌پوشاند با ذره ذره‌ی وجودم زیر لب زمزمه می‌کنم : این الطالب بدم المقتول بکربلا ... ▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🖤✋🏻 كُلَّ صَباحََ أتَنَفَـسُّ بِحُبِّ الحُسِين(ع)... هر صبح... به عشقِ حُسین❤️⁩ نفس می‌کِشَم 😔💔 ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🌸💧 حتی لبخنــ😊ـدت هم عطـ☘ـر خدا می دهد.... آری .... برای لایـ🕊ـق شدن باید تمام زندگیت بوی خـ✨ـدا بدهد.... ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄
🔅مراسم عروسی نگرفتند، فقط یک شام دورهمی که کل فامیل بودند و بعد از آن برای شروع یک زندگی مشترک با همسرش به بندر عباس به خاطر مسائل کاری رفت.☝️ ♨️ یک روز ناراحت از سر کار به خانه می آید و مستقیم می رود در آشپزخانه و وسایل را جدا می کند، نصف وسایل را برمی دارد.👌 همسرش می گوید : « وحید این وسایل را چه کار میخواهی بکنی؟ » می گوید: «دوستم تازه ازدواج کرده در منزلشان هیچی ندارند. از لوازم منزل آنهایی که ازنظرم اضافه است را جمع کردم تا به آنها بدهم...🍃 ✅ 🔻ولادت: 5مرداد 1361 🔺شهادت: ظهرعاشورای 1394 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅✿❀ 🏴 💔🏴 🏴 @masirshahid ❀✿┅┅┄