هدایت شده از محمد
49.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـ┇ #کلیپ_تصویری
ـ┇ #سفر_عشق
ـ┇" گزارش اردوی راهیان مسجد حضرت زهرا سلام الله علیها
ـ┇ ای شهیدان ، عشق مدیون شماست """هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایق ها و ای آلاله ها """ دیدگانم دشت مفتون شماست . . .
🎥کاری از گروه رسانه ای مسجد حضرت زهرا سلام الله علیها
🍃پیشکش به ساحت مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیها 🍃
#نشر_حداکثری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مسجد_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
💠 @masjed_h_zahra135
پرونده قضایی غم انگیز⚖😥
#عجیب_اما_واقعی😨
با یکی از مراکز مشاوره قوه قضاییه برای حل اختلاف بین زوجین همکاری میکنم.
ی خانم جوانی به بنده رجوع کرد ،
میخواست طلاق بگیره، گفتم شرمنده ،بنده در طلاق کسی کمکی نمیکنم.
گفت پس راهنمایی ام کنید، قبول کردم.
مردد بود طلاق بگیرد و یا راه حلی برای تنفری که از همسرش داشت پیدا کند.
موضوع از این قرار بود که ایشان بچه ۶ ،۷ ماهه ای داشت دختر ،خیلی ناز و زیبا و شیرین.
گفت:
زندگی خوبی با همسرم داشتیم ،آدم معتقد و نماز خون و ...است. یک روز آمد خونه و گفت ی رنگ مویی دیدم بیرون خیلی قشنگ بود ،چون بهش اطمینان داشتم که خیلی چشم پاک و آدم درستی است و همه حرفهایش را به من میگفت ، گفتم خب چه رنگی بود ،گفت نمیدونم دقیقا توش رگه های طلایی و رنگ عجیبی بود، خلاصه نشستیم با همدیگه سرچ کردیم رنگ موها را دو تاش را انتخاب کرد بهم نزدیک بود ،گفتم باشه فردا میروم موهام را این رنگی میکنم.
فرداش رفتم آرایشگاه نزدیک خونه مون و گفتم موهام را این رنگی کن .
خیلی خوشحال ی شام عالی براش درست کردم ،کمی آرایش و میز چیدم با شمع و سالاد تزیینی و ی لباس خوب...
منتظر شدم اومد ،تا من را دید گفت خوشگل شدی ولی اون رنگی که من دیدم نیست،
گفتم بهانه نگیر ،بیا شام بخوریم و بیهوده زندگی را تلخ نکن.
گفت باشه
یکهفته ای گذشت
گفت یکی از دوستهام گفته ی آرایشگاه خوبی خانمش میره ،بیا برو آنجا.
قبول کردم و رفتم اونجا و عکس رنگ را نشون دادم.
به خانمه گفتم این پلیت رنگ را بیار بیرون خودش انتخاب کنه.
بنده خدا پذیرفت.
رنگ و همسرم با کلی وسواس انتخاب کرد و ....
اینبار موند تو ماشین دخترم را نگه داشت و بعد با هم رفتیم خونه بعد آرایشگاه.
باز تا موهام را دید ،گفت نه، اون نیست
خیلی ناراحت شده بودم
گفتم برو ، همون خانم را پیدا کن.
و دعوای لفظی و چند روز قهر و ....
گذشت ،دو هفته بعد گفت بیا بریم ی جای دیگه ...
گفتم اون آرایشگاه گرونه
ما تو اجاره خونه موندیم.
چند روز بعد آمد و گفت باشه ی وام گرفتم ،فهمیده بودم اون مو مش هم داشته و...
رفتیم یک جای گرونتر ،خدایا خودت کمک کن
آرایشگر گفت نمیشه باید رنگهای قبلی بیاد پایین و...
دو ماه صبر کردم و رفتم دو باره که نه چند باره..
این مدت خونمون شده بود دعوا خونه.
دیگه اون عشق و گرمی تو زندگیمون نبود.
ی شب گریه کردم ،اون هم با من گریه کرد و عذر خواهی و ...
خواهش کرد برای آخرین بار.
رفتم آخرین بار ، ......با پول وام و ....بماند.
وقتی من را دید شروع کرد به داد و بیداد ، و عصبانی و اینکه تو دیگه کی هستی و من با تو چکنم و ..همینطور فریاد کشان ، برای اولین بار پرتم کرد کنار اتاق،
دخترم تو بغلم بود ،از دستم افتاد و خورد به لبه مبل جهیزیه ام.....
بچه شوک شده بود،
فقط فریاد میزد ،نمیتونستم آرامش کنم، بچه ام تازه راه افتاده بود ،کفش بوق بوقی براش گرفته بودم ....
پاهای خوشگل دخترم درد گرفته بود انگار ....
رفتیم اورژانس بیمارستان و آرامش بخش و ...
فردا و فردا و فردا ،بچه ام آزمایشگاه و دکتر متخصص و ....
آخرش گفتند .... قطع نخاع شده.
به من بگو با بچه قطع نخاعی کجا برم.
من شوهرم را دوست داشتم ،اون هم.
آتیش به جونش بگیره اونکه موهاش را آنطوری رنگ کرده بود و تو خیابان...
نه نه ،همه اش تقصیر شوهرمه
دیگه لال شده، فقط اشک میریزیم...ازش متنفرم
نه دوستش دارم
بچه ام را چکنم
تو را خدا بگو طلاقم بده.....
همه جوره حرف میزد، مضطر بود.
من فقط اشک میریختم
و به چهره معصوم دخترش نگاه میکردم. نمیدونستم چی بهش بگم.چشمهای پریشان خودش و شوهرش و پاهای قشنگ دختر کوچولو با کفش بوق بوقی.
خانم بی حجاب میدانی با موهای پریشانت ،چند تا زندگی را پریشان کردی؟
حالا هی بگو منفعت حجاب چیه؟
حواسمون هست؟⁉️‼️❓‼️
🏴انالله واناالیه راجعون🏴
خاندان محترم صاحب پور و فامیل وابسته
سلام علیکم
بانهایت تأسف و تأثر درگذشت والده ماجده «حاجیه خانم لیلا باغبانی خادر» را تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای ایشان غفران و رضوان الهی و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل را مسئلت می نماییم.
" امام جماعت و هیئت امنای مسجد حضرت زهرا سلام الله علیها "
هدایت شده از WeWin
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی این فیلم رو منتشر کرد خیلیها بهش خندیدن،
الان مشخص شده بوی چفیه تا کجا رفته😉✌
🔹 سیدعلی! انقلابت تا همین قلب آمریکا رسیده!
🔹 سیدعلی بوی چفیهت تا اینجا میاد!
🔹دشمنات به زانو در اومدن فقط صداشو در نمیارن!
🌹ادامه بده..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔷️🔹️🔹️ خاکریز ۲
لطفا کانال ما را به دوستان خود، معرفی کنید. لینک کانال :
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/210370762Cd4b5959fbd
هدایت شده از حسین خاتونی
19.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹"من سکون را دوست ندارم ، عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است " شهید عباس دانشگر 🌹
🔹اردوی جهادی دو روزه بمقصد شهرستان فریمان با حضور ۱۸ نفر از جهادگران شهرستان طرقبه شاندیز
🔹مساعدت در ساخت مسجد بین راهی حضرت زهرا سلام الله علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#گروه_جهادی_شهید_حججی
#مسجد_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🕌@masjed_h_zahra135
هدایت شده از کانال اَحکام شرعی
هدایت شده از کانال اَحکام شرعی
💎از امام ششم(عليه السّلام):هر گاه شيطان چيزى را از خاطرت ببرد دست بر پيشانى خود نه و بگو:
🌼 اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا مُذَكِّرَ اَلْخَيْرِ وَ فَاعِلَهُ وَ اَلْآمِرَ بِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَذْكُرَنِي مَا أَنْسَانِيهِ اَلشَّيْطَانُ اَلرَّجِيمُ.
❄️خداوندا اى بياد آرنده خير و فاعل خير و آمر بخير از تو ميخواهم كه بر محمّد و آلش درود فرستى و آنچه را كه شيطان از خاطر من برده بيادم آرى.
📚التحفة الرضويّة في مجرّبات الإماميّة/محمّد الرضي الرضوي/ص 107
#احکام
📚 #احکام_
هدایت شده از حکایت های آموزنده
#جوانمردقصاب
🔸این جوانمرد، همیشه با وضو بود.
✍می گفتند : عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟
می گفت:
الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه......!!
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
🔹اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت:
«برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید.
مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.
🔸کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت، را دو برابر پول مشتری، گوشت می داد.
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.
🔹گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره بر میگرداند به مشتری.
🔸گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت:
«بفرما ما بقی پولت.»
عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست.....!!
🔹این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با 12 گلوله به شهادت رسید.
🌹#شهیدعبدالحسینکیانی همان #جوانمرد_قصاب است!
به این میگن جوانمرد🌹
📚@Hekayat_org
هدایت شده از حکایت های آموزنده
بر چرخ فلک مناز که کمر شکن است
بر رنگ لباس مناز که آخر کفن است
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در زیرِ زمین شاه و گدا یک رقم است
📚@Hekayat_org
#نهج_البلاغه
⚪️مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً
💠کسى که براى دنیا غمگین باشد (درواقع) از قضاى الهى ناخشنود است»
✍اگر بر اثر حوادثى بخشى از امکانات دنیوى ما از دست برود در واقع قضاى الهى بوده و اگر کسى به سبب آن اندوهگین گردد در واقع به قضاى الهى خشمگین شده است.
با توجه به این حقیقت که انسان باید در برابر قضاى الهى تسلیم باشد دو اثر مثبت در انسان دارد: نخست موجب آرامش روح انسان است و دیگر این که یأس و نومیدى را از انسان دور مى دارد و وى را از حالت انفعالى دور ساخته به سوى آینده اى بهتر حرکت مى دهد.
📘#حکمت_228
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
@nahjolbalaghe5