#مهدیجان🌱🧡
🍃《ندیدنِ تُ
تنها تحریمیست
که توان آن را نداریم..!
کاش این جمعه برای دیدنت
به توافق برسیم..؛》🍃
#یاایهاالعزیز
.#اللهمعجللولیکالفرج💔
@masjed_shanderman
#قرار_دل_با_مولا ✨🌱
⇜✾🌱دعــاے فــرجـ 🌱✾⇝
❥﴿بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم﴾❥
«الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.️»
🍃 ❁﴿دعاے سلامتے امامـ زمانـ (عج)﴾❀🍃
«"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"»
✨✷اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ✷✨
@masjed_shanderman
🚫خرید گران ممنوع!
🛍️ رهبرانقلاب: دخترخانمهایی که می خواهند جهیزیه درست کنند، برای خرید اسباب سر عقد و #جهیزیه، توی این دکانهای گرانقیمت در محلات گران قیمت شهر اصلاً پا نگذارند. بروند آن جاهایی که معروف به گرانی نیست. اینطور نباشد که داماد بیچاره را دنبالشان راه بیندازند برای خرید عروس و خرید عقد. متأسفانه از این کار ها می کنند. ١٣٧٢/٣/١٩
#ازدواج_ساده
@masjed_shanderman
با سلام و عرض ادب خدمت اعضای محترم🌹
انشاءلله از امشب قراره قسمتهای کتاب "مهاجران" داستان زندگی شهید مظلوم منا💔، قاری جوان قرآن، شهید حاج محسن حاجی حسنی رو در کانال قرار بدیم✨
لطفا تا پایان داستان همراه ما و مهمون این شهید عزیز باشید✋
@masjed_shanderman
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_اول
🎀 مقدمه
💔 دلم گرفته بود. دوتا از خوب ترین هایم آن زمستان از دنیا رفته بودند .
دوست داشتم مرا به حال خودم بگذارند، که گفتند: درباره
💎"محسن حاجی حسنی کارگر "💎 بنویس.
با او همشهری ام. قبلا چیز هایی درباره اش شنیده بودم. احساس کردم نوشتن از او، من را از حال خودم، از یاد آن دو نفری که به تازگی از زندگی ام رفته بودند، دور نمی کند.
🔮حاج محسن هم یک آدم خوب بود. همه آدم های خوب یک نفر بیشتر نیستند. سر و ته زندگی شان عین هم است؛ رنج می کشند و باز خوب اند.
حرف های دیگران درباره شهید را که خواندم، دیدم او هم رنج های خودش را داشته.
تا اینجا مثل بقیه آدم ها بود. چیزی که ماجرا را قشنگ می کرد این بود که او "خوب" بود. آدم های خوب عالم دارند. یعنی همه چیز را خودشان توی زندگی شان چیده اند. نگذاشته اند باد هر خس و خاشاکی را به خانه شان بیاندازد.
💕 فکر اینکه توی این دنیا آدم های خوب زیادی هستند، دل آدم را گرم می کند. فکر اینکه همین الان هزاران هزار آدم ِ لب تشنه دارند مثل ارباب برای زندگی خوب تلاش می کنند؛
یکی در سوریه، یکی در اداره
، یکی در فامیل یکی در خانواده یکی هم در اتاق دوازده متری اش.
⚜🔆 روز های شلوغ و زوّاری، حرم نمی روم .تعطیلات نوروز که به اواسط رسید، رفتم. بعد از زیارت به بهشت ثامن سر زدم.
قبر حاج محسن را پیدا کردم.
حوالی قبر دوست ِ شهیدش "امیر دوست محمدی" دفن شده.
📖 قرآنی روی سنگ قبر بود. تعجب کردم. چرا زائر قبلی آن را روی رحلی، چیزی نگذاشته بود؟!
برداشتمش که بعدا بگذارم توی قفسه. فاتحه خواندم. همان طور که به قبر دست می کشیدم، احساس کردم آن قرآن باید همان جا روی زمین باشد؛
روی قلب ِ حاج محسن. 💝
آن را گذاشتم سر جایش ...
نویسنده: اعظم عظیمی
بهار 96
ادامه دارد...🌹
@masjed_shanderman
🌺از زبان #همسرشهید
🔸وقتیکه ایشون میخواستن از بنده اجازه بگیرن واسه رفتن به #سوریه،احساس میکردم که واقعا نمیتونم رو به روی #حضرت_زینب (س) بایستم
🔹اما از طرفی هم نمیتونستم تو اون شرایط بسیار سخت،تو #اوج_وابستگی و نیاز،به ایشون راحت اجازه بدم که برن.
🔸بنده فقط سکوت کردم،تنها کاری که کردم سکوت کردم و چیزی #نگفتم. دیدم که ایشون هی چشماشون رو کوچیک میکردن و سر تکون میدادن تا اجازه بدم که #برن.
🔹من باز چیزی نگفتم و فقط سکوت کردم
دیدم که دیگه صداشون نمیاد و ساکت شده بودن،وقتی برگشتم و نگاشون کردم دیدم نشسته بودن روی پله آشپزخانه و سرشون رو انداخته بودن پایین و #اشک از چشماشون سرازیر میشد.
🔸وقتیکه من #گریه ایشون رو دیدم،دیگه واقعا نتونستم مقاومت کنم چون خیلی به ایشون #علاقه داشتم و همیشه میخواستم که به خواسته هاشون برسن و هر آرزویی که دارن بهش برسن و درنهایت بهشون گفتم که باشه مشکلی نیست،برین
🔹فقط به #خنده بهشون گفتم که وقتی رفتین اونجا یه وقت #شهیدنشین... ایشونم خندیدن
و گفتن:نه من میخوام #چهل سال خدمت کنم مثل فرمانده مون جعفرخان تو سن چهل سال به بعد #شهید شم.
#شهید_تاسوعای_94
#شهید_مدافع_حرم_گیلانی
#شهید_سجاد_طاهرنیا
••
#اربابم_حسیـــــنعجانم
گـــر قرار است شبۍ
در حرمت گریه ڪنم
بهتر آن است ڪه آن شب،
#شبیلدا باشد.....
[ آقاۍمن....دنیاۍمن♥️]
🍃🌹
@masjed_shanderman
4_5830329421835273490.mp3
3.53M
⏯ #شور احساسی
🍉 ویژه #شب_یلدا
🍃طولانی ترین شب سال رو
🍃کاش میشید تو کربلا باشم
🎤مهدی #اکبری
👌 فوق زیبا
فوروارد با لینک کانال
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
🤔 #صرف_وام_در_غیر_مورد_آن!
❓ کسی از بانک وامی را با عنوانی گرفته ولی صرف خرید ماشین کرده، حکم خرید این ماشین چیست و استفاده از این ماشین برای دیگران چه حکمی دارد؟
✍ آیت الله خامنهای:
اگر وام را در غير موردی که با بانک قرارداد بسته هزينه کرده باشد حکم غصب را دارد و بايد در اولين فرصت وام را تسويه کند. در صورتی که ثمن در معامله ماشین، کلی بوده - که معمولا کلی است - او مالک ماشین است و استفاده از ماشین برای او و استفاده دیگران با اجازه او اشکال ندارد.
✍ آیت الله مکارم:
صرف مبلغ وام برخلاف آنچه در قرارداد بر آن توافق شده جايز نيست. و چنانچه تخلف شود وام مذکور صحيح نيست، و مبلغ اضافه که مي پردازد حکم ربا دارد.. اما چنانچه خلاف قرارداد عمل نموده جدا توبه نماید ولی فعلا وظیفه ای ندارد.
✍ آیت الله فاضل:
وام باید در همان موردی که برای آن وام گرفته شده استفاده شود و مصرف کردن وام در مورد دیگر حرام است، اگر وام طبق قانون شرعی از بانک، برای خرید ماشین گرفته شود، و بارعایت قانون شرعی، ماشین خریده است حلال است و اشکال ندارد اما اگر وام برای خرید ماشین نبوده و با آن ماشین خریده است در صورتی که بانک راضی باشد معامله صحیح است و استفاده از ماشین هم حلال است لیکن سودی که به بانک می دهد، ربا و حرام است.
📚 منابع:
استفتاء اینترنتی از سایت آیات خامنهای، ش: 521654. مکارم، ش: 9312180043. فاضل، ش: 9303949.
#احکام_شرعی
@masjed_shanderman
💠 #حکایت_آموزنده 💠
🔹 روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟
🔹 پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند...
🔹 حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم ...!!!
@masjed_shanderman