فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حمله هندوهای افراطی و تخریب مسجد تاریخی مسلمانان با بولدوزر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «نفهم بفهم!»
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 وقتی انسان مقام امامت رو نفهمید...
▫️ خدا به همه مخلوقاتش فرمود: تنها راه رسیدن به من خلیفةالله است...
📥 دانلود با کیفیت بالا
https://aparat.com/v/LVxlX
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در گِل گیرکردن نیروهای ضدشورش آلمان
🔹معترضین در این روستا به تخریب محیطزیست و بازگشایی معدن زغالسنگ برای نیروگاهها بهدلیل بحران انرژی اعتراض دارند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میزان ثروت نجومی شاه از زبان «مسعود انصاری» پسرخاله «فرح پهلوی»
🌹 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹
سیصد و بیست و چهارمین جلسه
درس اخلاق
🌸با بیان آیت الله حسینی همدانی🌸
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱
راس ساعت ۱۹/۰۰
با نوای:
مداح اهل بیت علیهم السلام
حاج علی قلندری
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
درس این هفته:
نهمین جلسه شرح و تفسیر دعای شریف ۴۹ صحیفه سجادیه مولانا امام سجاد علیه السلام
🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵
مکان:
کرج بلوار امام زاده حسن علیه السلام شبستان مصلی بزرگ امام خمینی(ره)
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼@hadisbandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جاهلیت، جاهلیت است! چه با رنگ و بوی مدرنیته، چه با سر و شکل انسانهای بدوی!
13.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم_نویس | جنگ نرم
🔹وقتی در جنگ سخت خوب جلوی اینها ایستادیم، با جنگ نرم وارد شدند، دارند از درون ما را میزنند.
🔺از عاشورا تا ظهور
#رسانه
#جنگ_نرم
📥 لینک دانلود متن خلاصه سخنرانی
36.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 صحبتهای استاد #رائفی_پور درباره «علیرضا اکبری» ابرجاسوسی که بهتازگی اعدام شد
🔹 لزوم بازنگری در قانون محاکمه جاسوسهای کشورهای بهجز رژیم صهیونیستی
🗓 ۲۷ دی ۱۴۰۱
🌐 لینک دانلود با کیفیتهای مختلف👇🏻
🔗 youtu.be/6PKiNI3g_ko
🔗 aparat.com/v/s7pnU
🔅 پندانه
✍ پلهایی که باید بسازیم
🔹سالها دو برادر با هم در مزرعهای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی میکردند.
🔸یک روز بهخاطر یک سوءتفاهم کوچک، با هم جروبحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
🔹یک روز صبح در خانه برادر بزرگتر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجاری را دید.
🔸نجـار گفت:
من چند روزی است که دنبال کار میگردم، فکر کردم شاید شما کمی خردهکاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟
🔹برادر بزرگ جواب داد:
بله، اتفاقا من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن. آن همسایه در حقیقت برادر کوچکتر من است.
🔸او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد و وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. حتما این کار را بهخاطر کینهای که از من به دل دارد، انجام داده است.
🔹در انبار مقداری الوار دارم، از تو میخواهم تا بین مزرعه من و برادر کوچکم حصاری بکشی تا دیگر او را نبینم.
🔸نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازهگیری و ارهکردن الوار.
🔹برادر بزرگ به نجار گفت:
من برای خرید به شهر میروم، اگر وسیلهای نیاز داری، بگو تا برایت بخرم.
🔸نجار در حالی که بهشدت مشغول کار بود، جواب داد:
نه، چیزی لازم ندارم.
🔹هنگام غروب وقتی برادر بزرگ به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کار نبود.
نجار بهجای حصار، یک پل روی نهر ساخته بود.
🔸کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:
مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟
🔹در همین لحظه برادر کوچکتر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادر بزرگش دستور ساختن آن را داده است.
🔸از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او بهخاطر آن سوءتفاهم و کندن نهر معذرت خواست.
🔹دوباره هردو برادر به روزهای خوش دوستی برگشتند. برادرها نجار را دیدند که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است.
🔸نزد او رفتند و بعد از پرداخت مزدش و تشکر، از او خواستند تا چند روزی مهمان آنها باشد.
🔹نجار گفت:
دوست دارم بمانم ولی پلهای زیادی هست که باید آنها را بسازم.