eitaa logo
مسجد مجازی ما
249 دنبال‌کننده
3هزار عکس
3هزار ویدیو
38 فایل
🥀مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنیم. 🌹کسی که می خواهد دنیا و آخرتش آباد باشد یا باید خودش عالم باشد و یا با علما در ارتباط باشد و الا... 🌹🌹🌹🌹🌹 پیشنهادها و انتقادات خود را با ما در میان بگذارید👇👇 @Allahoakbarmenanyosaf @qadir_ashoora_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️ببینیدچه دردآور..!! ⚡️تبعیض وفرق تاکجا...؟؟ حتی به زخمی های خدمت گزارخودشون هم رحم نمی کردند ومقایسه کنیدبازمان الان😔 🔴‏دو ژاندارم حین درگیری با قاچاقچیان از ناحیه پا تیر میخورن، در بیمارستان جراحی و بعد از جراحی دکتر صفویان برای آنها آمپول مسکن تجویز میکند، چند ساعت بعد دکتر صفویان برای سرکشی بر میگردد و میبیند آن دو بدبخت از درد به خود میپیچند! از پرستار میپرسد مسکن برایشان تزریق کرده اید؟‏پرستار: خیر! چون ژاندارمها روزانه فقط ۳ تومن حق دارو دارند، اما این آمپولها دانه ۲۵۰ تومن است و فقط برای افسران تزریق میشود نه درجه داران! دکتر صفویان بعد از پیگیری متوجه میشود این قانون تبعیض آمیز توسط شخص محمدرضا شاه به تصویب رسیده است... 📚محافظ شاه ✍️علی شهبازی، ص۲۰۴و۲۰۵ 🥀🥀🥀 @masjede_majazi_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[°☁️💚☁️°] 👌ورود رهبر اونا و عکس العمل بچه ها😱 با ورود رهبر ما و عکس العمل بچه ها را مقایسه کنید 😍😎✌️🏻 بچه هاشون وحشت زده شدند 😏😡 اما بچه های ما ذوق زده شدند 😍😀 ✍✍✍ بچه ها معصومند و فطرتا نسبت به گستره حجج الهی عشق می ورزند و از گستره رهبران طاغوت و شیطان صفت ها بیزار و متنفر هستند. همه قدردان بهترین پدر زمانه آیت الله خامنه ای باشیم. 🌺🌺🌺🌺 @masjede_majazi_ma
16.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺صعود چهل و چهار ساله !!! 👌در کلیپ فوق از پیشرفتهای عظیم ایران اسلامی پس از انقلاب سخن به میان آورده ایم و وضعیت اسف ناک مردم ایران در زمان پهلوی را نیز به تصویر کشیده ایم . انتشار با شما👌👌 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1058013314Cd11629d9c6
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپی زیبا از آیت الله بهجت 🔸 خودمان نمی خواهیم «سلمان» بشویم! می توانیم بشویم، اما نمی‌خواهیم بشویم! از دست خودمان به کی شکایت کنیم؟ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1058013314Cd11629d9c6
✅ حتماً بخوانید ⭕️ شب ِ سرد گُتوند 🚩 حسین آدم ویژه‌ای بود. خصوصیات شاخص و برجسته‌ای داشت. ورزشکار بود ولی متواضع. کشتی‌گیر بود ولی بی‌ادعا. بدنش آماده‌ی آماده بود و از قبل از انقلاب کشتی می‌گرفت. همان دوران به عنوان یکی از قهرمانان مطرح در نهاوند و استان شناخته می‌شد. ولی این قدرت بدنی و این آمادگی کاری نکرده بود که افتادگی و تواضع را کنار بگذارد. راحت بگویم، یک پهلوان واقعی بود. فرمانده بود ... فرمانده دسته ویژه آبی خاکی ... فرمانده‌ای که نیروهایش عاشقش بودند، عاشق که می‌گویم تا اوج محبت را بفهمید. سخت است فرمانده باشی ولی نیروهایت عاشقت باشند. بعضی می‌گویند رابطه‌ی عاطفی بین نیروها و فرمانده اجرای دستورات را مختل می‌کند. چون در محیط‌های نظامی و مخصوصاً در جنگ، تبعیت‌پذیری نیروها از فرمانده خیلی مهم است. اما این موضوع برای حسین مصداق نداشت، نیروهایش علاوه بر اینکه دوستش داشتند، با دل و جان ازش اطاعت می‌کردند و دستوراتش را به‌طور کامل و موبه‌مو اجرا می‌کردند، تمرین‌ها، تمرین‌های سختی بود. تمرین غواصی و عملیات ویژه. باید برای عملیات آماده می‌شدیم و شبانه‌روزمان تمرین بود. با آن همه سختی تمرین، بسیجی‌ها منتظر بودند تا زمان استراحت برسد و بروند سر و سراغ حسین و با شوخی و اذیت کردنش، خستگی‌شان را بیرون کنند. توی یک لحظه می‌دیدی چند نفر از سر و کولش بالا رفته‌اند. ولی چیزی که از آن بدن قوی به چشم نمی‌آمد، ناراحتی بود و تندی و اخم، بچه‌های گیان خیلی باهاش دمخور بودند و اذیتش می‌کردند. شهید الله‌یار و اکبر و بهرام و نورمحمد از سر و کولش بالا می‌رفتند. خودسازی عجیبی هم داشت. مراقبت عجیبی روی اعمال و رفتارش داشت، تمام کارهایش را با تفکر و با کنترل انجام می‌داد. یک لحظه از خودش غافل نمی‌شد. بدون قصد قربت یا بر اساس هیجان و احساسات کاری نمی‌کرد. قبل از عملیات والفجر۸ بچه‌ها را برای آموزش غواصی و تمرین‌های قبل از عملیات برده بودیم سد گتوند. زمستان بود و سرما. توی آب که می‌رفتی سرما تا مغز استخوانت رسوخ می‌کرد. عملیات سختی در پیش بود و باید کاملاً آماده می‌شدیم. غواص‌ها برای اینکه بتوانند از عرض اروند عبور کنند باید بالاترین حد آمادگی را کسب می‌کردند. حدود یک‌ماه آموزش طول کشید و حسین خویشوند فرمانده دسته‌ای بود که خودش غواص‌ها را تمرین می‌داد. چادر ما و حسین و چند نفر دیگر یکی بود. شب‌ها، نسیم آب و سوز سرمای زمستان با هم گره می‌خورد و بدن را کرخت می‌کرد. بخاطر اینکه نیروها توی شب استراحت نصفه‌نیمه‌ای کنند و سردشان نشود اطراف چادر را از داخل پتو می‌زدیم و ۲_۳ تا چراغ علاءالدین روشن بود و هرکدام ۳_۴ پتو روی خودمان می‌کشدیم. برای اینکه باران و برف از چادر نفوذ نکند، روی چادرها نایلون کشیده بودیم و به گرم ماندن چادر هم کمک می‌کرد. یکی از شب‌ها برف و باران می‌آمد و آن‌شب سردتر از بقیه شب‌ها بود. نیمه‌شب بود و خواب بودم، احساس کردم از سقف چادر چند قطره آب روی صورتم افتاد. مثل اینکه چادر سوراخ بود و از بارش قطره‌های باران داشت چکه می‌کرد. توی همان حالت خواب و بیداری کمی سرم را جابه‌جا کردم و آن‌طرف‌تر بردم و گرفتم خوابیدم. اما دوباره قطره‌های باران بود که روی صورتم می‌افتاد... آرام آرام که قطره‌های بعدی می‌افتاد متوجه شدم که این قطره باران نیست بلکه کسی بالای سرم نشسته و دارد اشک می‌ریزد. چشمم را باز کردم توی آن تاریکی چهره‌اش مشخص نبود. دستش را به صورت و دست‌هایم نزدیک کرد، متوجه شدم شهید خویشوند است. تعجب کردم، یعنی ساعت یک‌ونیم، یک‌ربع به دو نیمه‌شب، بیدار شده که چه کند؟! بیدار شدم و نشستم. گفتم خیر باشد! ... کاری داری؟ ... همان‌طور که اشک می‌ریخت گفت: می‌خواستم یک لحظه مزاحمتان بشوم. گفتم: نمی‌شد بگذاری برای فردا. گفت: نه! گفتم: بگو درخدمتم. گفت: اینجا نه! بیرون چادر. حالا نیمه‌شب و هوای سرد و سوزِ سرما و کنار سد! با خودم گفتم این چه‌کار مهمی است که من هم باید بدانم ... ادامه دارد ... 🌺 🔹راوی: سردار پاسدار حاج مهدی ظفری 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1058013314Cd11629d9c6
⭕️ شب ِ سرد گتوند 2⃣ قسمت دوم 🔻 اورکتم را پوشیدم و آمدم بیرون. با هم تا نزدیک سد رفتیم، فقط می‌خواستم بدانم چه‌کاری دارد و زود برگردم داخل چادر. گفتم: درخدمتم، چه‌کاری داشتی؟! ساکت بود کمی مکث کرد و گفت: دستور نمی‌دهی کمی در آب تمرین شنا و غواصی کنیم؟! تعجب کردم، با شوخی گفتم نصف شب ما را بیدار کرده‌ای همین‌را بگویی؟! یعنی آخر دنیا بود ... نمی‌شد تا فردا صبر کنی؟! با حالت آدم‌های خجالت‌زده گفت: نه نمی‌شد ... چون من امشب باید تنبیه شوم. پرسیدم: تنبیه ... ؟! الان ... ؟! این ساعت ...؟! به‌خاطر چی ... ؟! تازه ... اگر می‌دانستی می‌خواهی تنبیه شوی، چرا خودت، خودت را تنبیه نکردی؟! از علت تنبیه شدنش طفره رفت، نمی‌خواست چیزی بگوید. اما گفت: من اگر خودم را تنبیه کنم، اجری نمی‌برم. چون خلاف ولایت‌پذیری است. حتی کارم خودمحوری محسوب می‌شود. ولی الان شما به عنوان فرمانده هر چه بگویید دستور است و باید انجام دهم. می‌دانستم کاری را از روی احساسات و هیجان انجام نمی‌دهد و بدون قصد قربت اقدامی نمی‌کند، اما باید علت تنبیهش را می‌دانستم. قسم خوردم که من این کار را نمی‌کنم الّا اینکه دلیل تنبیه‌ات را بدانم. لااقل باید پیش وجدان خودم جواب‌گو باشم و اگر قیامت محاکمه‌ام کردند بگویم چرا تنبیه‌ات کرده‌ام؟! نمی‌خواست در این مورد حرفی بزند، دوست نداشت دلیلش را بگوید، نگرانی و شرمندگی در لحنش مشخص بود، پس از اصرار من، با همان حالت حجب و حیا گفت: امروز یکی‌دوتا دستور به نیروهایم داده‌ام، اما فراموش کردم یکی از آنها را انجام دهم. همچنین نیت یکی از دستوراتم خالص برای خدا و به قصد قربت نبوده. می‌دانید یعنی چه؟! یعنی می‌خواست به خاطر یک امر مستحبی، و به خاطر غفلت از مراقبت و یک لحظه که خدا را فراموش کرده بود، تنبیه شود. دنبال بهانه‌ای می‌گشتم تا چیزی بگویم و قانع شود هر جوری کردم، نشد ... مانده بودم‌ چه کنم؟ کمی این‌طرف آن‌طرف کردم و در نهایت گفتم: حالا که خودت به این نتیجه رسیده‌ای، برو توی آب. فوراً لباس‌هایش را درآورد و رفت توی آب. هوا سرد بود، پس چند دقیقه‌ای که توی آب بود، برمی‌گشت می‌‌آمد توی چادر. من هم برگشتم توی چادر. سر جایم دراز کشیدم. نمی‌دانم خوابم برده بود یا نه، ولی یک لحظه به خودم آمدم دیدم ۳۰_۴۰ دقیقه‌ گذشته و خبری از حسین نیست! زود بلند شدم، از چادر زدم بیرون و رفتم کنار سد. دیدم هنوز داخل آب است. برایم سخت بود که این مدت توی آب مانده، لباس‌هایم را درآوردم و به قصد همراهی با او وارد آب شدم، پایم را داخل آب که گذاشتم احساس کردم دارم سنگ‌کوب می‌کنم، از شدت سردی نمی‌توانستم تکان بخورم. هرطور که شده حرکت کردم خودم را به حسین رساندم. دستش را که گرفتم، از شدت سرما تکان نمی‌خورد، بدنش خشک و منجمد شده بود. کمکش کردم و آمدیم تا کناره سد. ۳_۴ تا از بچه‌ها را صدا زدم و با زحمت از آب آوردیمش بیرون. پرسیدم چرا بیرون نیامدی و تا الان ماندی توی آب؟! گفت: شما نگفتی تا چه موقع بمانم، دستوری هم ندادی که بیرون بیایم. آوردیمش داخل چادر ۵_۶ تا پتو رویش انداختیم و دو تا علاءالدین گذاشتیم کنارش. تا صبح ماندیم تا آرام آرام گرفتگی بدنش باز شود و به خودش بیاید. موقع نماز صبح، متوجه شدم نماز شکر می‌خواند. می‌گفت: خدا را به این خاطر شکر می‌کنم که مرا متوجه کرد تا بیشتر مراقب باشم. اگر دیشب به این موضوع بی‌توجهی می‌کروم برایم عادت می‌شد و معلوم نبود برای دفعه‌های بعد کارم به کجا می‌کشد. ولی خدا این سختی را به‌وجود آورد تا امروز که اول وقت در جمع نیروهایم حرف می‌زنم، بدانم با چه نیتی و به چه کسانی دستور می‌دهم. مضمون رفتار و عملکرد شهید خویشوند دلیل بر اعتقاد و باور او، بر رعایت اخلاق اسلامی و دینی در امر فرماندهی؛ و تراز و تطابق بین تفکر و گفته‌ها، با عملکرد بود. هر آن‌چه که بر زبان جاری می‌کرد را در فرماندهی‌اش رعایت می‌کرد. در نگاه معرفتی شهید خویشوند دو حوزه‌ی معرفتی وجود داشت: یکی گفتار دینی، یکی هم رفتار دینی، که در هر دوتا، صاحب مقام والایی بود. مراقبت‌ها و خودسازی او هم خیلی زود اثر کرد و در همان عملیات والفجر۸ به آرزویش، یعنی رسید. 🌺 🔹راوی: سردار حاج مهدی ظفری 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1058013314Cd11629d9c6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه حضرت زینب مومنی.mp3
846.7K
السَّلامُ عَلَیک یا امَّ الْمَصآئِبِ یا زَینَبُ  ▪️مرثیه و روضه▪️ 🔻روضه جانسوز🔻 سلام الله علیها 🔘 📓مرثیه سلام الله علیها ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈ انتشار دهید به همراه لینک کانال های مسجد مجازی ما 👇👇👇 ┏⊰✾✾⊱━━━─»»»━━┓ @masjede_majazi_ma ┗━━─»»»━━━⊰✾✾⊱┛ https://eitaa.com/joinchat/1058013314Cd11629d9c6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌زدی ضربتی ،ضربتی نوش کن...😂😂 ⚡️چاه مکن بهر کسی اول خودت آخرکسی 🍁🍁🍁 باماهمراه باشیددر👇👇 @masjede_majazi_ma
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️اینجا ایران است👆👆 🎥فیلم قدیمی از وضعیت بهداشت در زمان پهلوی 🔸یک شیر آب برای صد نفر! حمام، فقط ماهی یک بار! 👌بایدشکرگزارنعمت نظام مقدس جمهوری اسلامی بود والا اگرگرفته شود... 🍁🍁🍁🍁 @masjede_majazi_ma
🔴فصل‌الخطاب و اتمام‌حجت رهبری درباره هرگونه مسامحه و عقب‌نشینی در مسئله‌ی حجاب ⏪رهبرمعظم‌انقلاب: "حجاب یک ضرورت شرعی است. شریعت است. یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد این را همه باید بدانند. اینکه حالا خدشه و شبهه کنند که آیا حجاب هست؟ لازم است؟ هیچ جای خدشه و شبهه ندارد. یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود. منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند اینها را نباید متهم کرد به بی‌دینی و ضدانقلابی" ۱۴۰۱/۱۰/۱۴ ✍بنابراین اگرچه مسئولان و مردم باید از یک‌سو ضعیف‌الحجاب یا بدحجاب‌ها را در دایره اسلام و نظام‌اسلامی حفظ کنند و همچون دختر خود بدانند، اما از سوی دیگر باید قاطعانه دربرابر یک همچون بایستند و ذره‌ای اجازه خدشه بر وجوب حجاب را ندهند. 🍁🍁🍁🍁 @masjede_majazi_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا