eitaa logo
مسجدجامع حاج سیدحسن کدکنی ره
515 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
10.7هزار ویدیو
130 فایل
کانال فعالیت های فرهنگی و اجتماعی مسجد جامع مرحوم حاج سید حسن کدکنی :لینک کانال @masjedjamehkadkan تاسیس ۱۳۳۷ هجری قمری ١٢٩٧ هجری شمسی شماره ثبت میراث فرهنگی ١٣٨٧٢ سال ۱۳۸۴/۰۸/۲۵ امام جماعت حاج آقای اسدی ٠٩١۵١٢٠۴۴٩٢ ایتا: @Sardaredelha1713
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 واکنش هیستریک شبکه‌های عبری به عملیات موفقیت‌آمیز حزب‌الله علیه پایگاه‌های امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی؛ بعد از یک سال جنگ اسرائیل هیچ بازدارندگی در برابر حزب‌الله ندارد! 🔺ما پیشرفتی در افق نمی‌بینیم؛ به دلیل حملات گسترده حزب‌الله لبنان هزاران نفر از مردم اسرائیل آواره هستند و ارتش هم نمی‌تواند کاری کند! اسرائیل نمی‌تواند به حزب‌الله حمله کند و قواعد بازی را تغییر دهد در عوض آن‌ها با ۲۰۰ و ۳۰۰ موشک و حتی بیشتر به حریم هوایی اسرائیل نفوذ می‌کنند؛ اسرائیل در مقابل حزب‌الله هیچ بازدارندگی ندارد! @masjedjamehkadkan
❤️ رهبرمعظم انقلاب: امیرکبیر سه سال در کشور حکومت کرد؛ کارهای بزرگی را بنیانگذاری کرد. خود آقای ما سه سال حکومت کرد و ریاست کرد کارهای خوبی ایشان انجام داد و بعضی‌ کارها را پایه‌گذاری کرد که ان‌شاءاللّه ثمره‌اش را بعدها کشور خواهد دید. ۱۴۰۳/۶/۶ @masjedjamehkadkan
🔴 سیزده توصیه امروز رهبرمعظم انقلاب به دولت چهاردهم چه بود؟ ✏️ رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در اولین دیدار رئیس جمهور و هیئت دولت چهاردهم توصیه‌هایی را خطاب به دولتمردان بیان داشتند که سرفصلهای این موارد سیزده‌گانه به شرح زیر منتشر می‌شود. 🔹۱. شکر الهی برای نعمت خدمت به مردم 🔸۲. شناسایی ظرفیت‌های انسانی و طبیعی کشور؛ شرط کارآمدی کارگزاران 🔹۳. انتخاب همکاران با این خصوصیات: جوان، مؤمن، انقلابی، متعهد و پرانگیزه 🔸۴. خردمندانه شدن حکمرانی در صورت رجوع به کارشناس 🔹۵. حضور در بین مردم و رفتن به سفر استانی 🔸۶. تهیه پیوست عدالت برای هر قانون و تصمیم مهم دولت 🔹۷. رعایت اولویت‌ها در کارهای زیرساختی از جمله انرژی هسته‌ای و کارهای فوری از جمله گرانی و تورم 🔸۸. حکمرانی قانون‌مند در فضای مجازی؛ دستیابی به فناوری و لایه‌های زیرساختی هوش مصنوعی 🔹۹. جدی گرفتن تولید ملی به عنوان کلید حل مشکلات اقتصادی 🔸۱۰. علاج پیری زودهنگام جمعیت کشور 🔹۱۱. نهراسیدن از مانع در کارها 🔸۱۲. امید نبستن به دشمن و منتظر موافقت دشمنان نماندن برای برنامه‌ها 🔹۱۳. رسیدگی هر چه بیشتر به معنویت خود در دوران مسئولیت @masjedjamehkadkan
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌عجب مداحی برای شهید رئیسی خونده.... 🌹خادم ملت یعنی آخرش مثل حسین تنها/ تنت بمونه شب توی صحرا... 🤲 @masjedjamehkadkan
سلام امام زمانم سلام ای دلیل محکم خنده‌ها! سلام ای دلیل محکم گریه‌ها! از قعر زمین به اوج افلاک، سلام؛ از من به حضور حضرت یار، سلام؛ یا منتقم خون حسین علیه‌السلام ادرکنی یا فارس الحجاز ادرکنی در افق آرزوهایم تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِک ألْفَرَج»را می‌بینم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 @masjedjamehkadkan
هدایت شده از 💯گیزمیز💯🇵🇸
12.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از زیباترین صحنه های زیارت 🥰 💯کانال 👇👇 🆔 @Gizmiz100
☯️ "داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون" "گوهر شاد" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. "او می خواست در کنار "حرم امام رضا (ع)" مسجدى بنا کند." به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛ فقط با "وضو" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. "اخلاق اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید. او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛ سر راه حیوانات "آب و علوفه" قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و گرسنه" بودند آب و علف بخورند. بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "اذیت" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم." گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به "مسجد" میرفت. روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و "عشق گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "مرگ" نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را "جویا شد." به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت. چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر "عکس العمل" گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟ و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "ازدواج" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد. یکى اینکه "مهر" من "چهل روز اعتکاف" توست در این مسجد تازه ساز. اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط "نماز و عبادت خدا" را به جاى آور. و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم." "حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن." جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر "چهل سال" هم بگویى حاضرم. جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد. "روز چهلم" گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد. قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد. جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "حلاوت" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد: به گوهر شاد خانم بگویید؛ "اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت؛ منظورت چیست؟! "مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!" جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با "معشوق حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى طپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم. من با خدا "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم. و آن جوان شد "اولین پیش نماز" "مسجد گوهر شاد" و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک "فقیه کامل" و او کسی نیست جز؛ "آیت اله شیخ محمد صادق همدانی." گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد" است. ❤️ @masjedjamehkadkan
🌷〰️🌷〰️🌷〰️🌷〰️🌷 ماجرای رفاقت دو شهید همنام که با دعوا آغاز شد سردار محسن سوهانی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) ماجرای جالب اولین دیدار شهیدان همنام، حسین نوروزی را روایت و خاطره‌های رفاقت خدایی این دو شهید را تعریف کرد. به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سردار محسن سوهانی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 10 سیدالشهدا (ع) ماجرای جالب اولین دیدار شهیدان همنام، حسین نوروزی را روایت و خاطره‌های رفاقت خدایی این دو شهید را تعریف کرد. نام و فامیل هر دوی این شهدا حسین نوروزی، یکی از اهالی بازار تجریش و دیگری ساکن محله‌ی حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) شهر ری بود. اولین روزی که حسین بچه شمیران آمد در واحد اطلاعات عملیات با حسین بچه‌ی شهر ری درگیر شد. حسین اهل شمیران مادرزادی نوک زبانی صحبت می‌کرد، حسین اهل شهر ری هم به علت اینکه در جبهه، تیر دو زمانه در دهانش خورده و کامش را از بین برده بود با لکنت و توی دماغی حرف می‌زد. در احوالپرسی اول هر دو خیال کردند دیگری دارد مسخره‌اش می‌کند، بعد از مشاجره‌ لفظی که بین آنها پیش آمد با هم درگیر شدند. تا من رسیدم به مقر اطلاعات و عملیات لشکر 10 سیدالشهدا (ع) که همسنگر تازه وارد، یعنی حسین شمیرانی را به بچه‌ها معرفی کنم دیدم وسایلش را برداشته است و دارد می‌رود. گفتم: کجا می‌روی؟ گفت: «هنوز اینجا نیامده‌ام مرا مسخره می‌کنند!» گفتم: چه کسی تو را مسخره ‌می‌کند؟ گفت : همین آقا. تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است، هر دو نفرشان را بغل گرفتم و صورتشان را بوسیدم، بعد از اینکه سوء تفاهم بین آنها برطرف شد، هر دونفرشان همدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند و از آنجا بود که رفاقتشان شروع شد. هر وقت نامه‌‌ای به دستشان می‌رسید اشتباهی نامه‌های یکدیگر را باز می‌کردند. خیلی زود با هم رفیق شدند، آن دو مثل دو تا گم شده بودند که تازه یکدیگر را پیدا کرده‌اند، هر دو نفر مشتاق شهادت و برای رفتن به منطقه درگیری و دعوا داشتند. از نماز شبشان غافل نبودند و زیارت عاشورای صبحشان ترک نمی‌شد. یک روز متوجه شدم با وجود برنامه‌ای که نوشته بودند، برای خادمی چادرها زودتر از دیگران بلند می‌شوند و ظرف‌های غذا را جمع می‌کنند و مشغول شستن ظرف‌ها می‌شوند. در عملیات کربلای 1 که شهر مهران آزاد شد فهمیدم هر دونفرشان نذر کرد‌ه‌اند تا زمان شهادت در خدمت کردن به رفقای رزمنده خود در واحد اطلاعات عملیات از یکدیگر سبقت بگیرند. حسین اهل محله حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) خیلی چابک بود. برای کنترل رفت و آمد دشمن در جزیره ام‌الرصاص در گمرک خرمشهر دکل دیده‌بانی داشتیم، چون دیدگاه مخفی بود و در تیررس دشمن قرار داشت باید از تاریکی صبح بچه‌ها می‌رفتند و تا غروب چشم از دشمن بر نمی‌داشتند. حسین داوطلب شد که یک روز کامل بالای دکل بماند. هر دو نفرشان دوست داشتند جزو تیم غواصی باشند، در دوره آموزشی غواصی سد دز و کارون از یکدیگر سبقت گرفتند و شرکت کردند. روزی بچه‌های قرارگاه نجف برای مهار پل خرمشهر آبادان درخواست کمک کردند، من به همراه شهید سعید مرادی و حسین نوروزی به کنار پل شکسته خرمشهر رفتیم و قرار شد سعید مردای قلاب بکسل را زیر آب به پل وصل کند، چندین بار زیر آب رفت اما موفق نشد، حسین نوروزی اهل شمیران گفت: من می‌رم در آب و کار را تمام می‌کنم. حسین تازه مجروحیتش خوب شده بود، هوا به شدت سرد بود و لباس غواصی هم نداشت. لباس‌هایش را درآورد و فقط فین غواصی را به پا کرد و داخل آب شیرجه زد، در اولین وارد شدنش به آب سیم بکسل را مهار و از آب بیرون آمد با خوشحالی گفت: دیدی می‌توانم غواص خوبی باشم. در عملیات والفجر 8 در برگشت از جزیره ام‌الرصاص در قایق به‌شدت مجروح شد، در آن ایام حال و هوای حسین اهل شهر ری در فراق رفیقش دیدنی بود. حسین نوروزی اهل شمیران در 11 شهریورماه سال 1365 در عملیات کربلای 2 در قله‌های حاج عمران پرکشید و چند ماه بعد هم حسین نوروزی بچه شهر ری در روز 30 دی‌ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 از شلمچه راهی بهشت شد. پیکر حسین نوروزی اهل شمیران در گلزار شهدای چیذر در خاک آرام گرفت و حسین نوروزی بچه محله حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها. 🌷🕊یاد شــــــہدا بخیر...🕊🌷 🏴 @masjedjamehkadkan