➖امام حسین و حضرت یحیی علیهما السلام
🛑فَطِبتَ حَيّاً وطِبتَ مَيِّتاً، غَيرَ أنَّ قُلوبَ المُؤمِنينَ غَيرُ طَيِّبَةٍ لِفِراقِكَ، ولا شاكَّةٍ فِي الخِيَرَةِ لَكَ، فَعَلَيكَ سَلامُ اللَّهِ ورِضوانُهُ، وأشهَدُ أنَّكَ مَضَيتَ عَلى ما مَضى عَلَيهِ أخوكَ يَحيَى بنُ زَكَرِيّا.
🔰 جابر بن عبد الله انصاری، صحابی بزرگ پیامبر اسلام، در زیارت خویش از قبر امام حسین، به شباهت امام حسین با حضرت یحیی، علیهما السلام اشاره می کند:
👈پاك زيستى و پاك رفتى؛ امّا دلهاى مؤمنان، در فراق تو خوش نيست، بى آن كه در اين، ترديدى رود كه همه اينها به خيرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مىدهم كه تو بر همان روشى رفتى(به شهادت رسیدی) كه برادرت يحيى بن زكريّا رفت(شهید شد).
📚:خوارزمی، مقتل الحسين، ج 2، ص 167
@masjedolaghsa
➖شهادت امام حسین علیه السلام و شباهت آن با شهادت حضرت یحیی علیه السلام
قسمت اول
1⃣: قاتل هر دو بزرگوار، زنا زاده بودند
🔺 قَالَ: كَانَ الَّذِي قَتَلَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع وَلَدَ زِناً وَ الَّذِي قَتَلَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا ع وَلَدَ زِنا1
🔰كسى كه حضرت حسين بن على عليهما السّلام و نيز شخصى كه حضرت يحيى بن زكريا را كشت زنازاده بود.
2⃣: قاتل هر دو بزرگوار، در آخرت، در بدترین جایگاه جهنم هستند
🔺إنَّ فِى النّارِ مَنزِلَةً لَم يَكُن يَستَحِقُّها أحَدٌ مِنَ النّاسِ إلّا بِقَتلِ الحُسَينِ بنِ عَلِىٍّ وَ يَحيَى بنِ زَكَرِيّا.2
🔰در جهنّم، جايگاهى است كه بر هيچ كس روا نخواهد بود، جز با كشتن حسين بن علی و يحيى بن زكريا عليهما السلام.
3⃣: راس مبارک هر دو بزرگوار، در تشت طلا، به عنوان هدیه، فرستاد شد
🔺وفي حَديثِ مُقاتِلٍ عَن زَينِ العابِدينَ عليه السلام عَن أبيهِ عليه السلام: إنَّ امرَأَةَ مَلِكِ بَني إسرائيلَ كَبِرَت، وأرادَت أن تُزَوِّجَ بِنتَها مِنهُ لِلمَلِكِ، فَاستَشارَ المَلِكُ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام فَنَهاهُ عَن ذلِكَ، فَعَرَفَتِ المَرأَةُ ذلِكَ، وزَيَّنَت بِنتَها وبَعَثَتها إلَى المَلِكِ، فَذَهَبَت ولَعَبَت بَينَ يَدَيهِ. فَقالَ لَهَا المَلِكُ: ما حاجَتُكِ؟ قالَت: رَأسُ يَحيَى بَنِ زَكَرِيّا. فَقالَ المَلِكُ: يا بُنَيَّةُ، حاجَةٌ غَيرُ هذِهِ! قالَت: ما اريدُ غَيرَهُ. وكانَ المَلِكُ إذا كَذَبَ فيهِم عُزِلَ عَن مُلكِهِ، فَخُيِّرَ بَينَ مُلكِهِ وبَينَ قَتلِ يَحيى عليه السلام، فَقَتَلَهُ، ثُمَّ بَعَثَ بِرَأسِهِ إلَيها في طَشتٍ مِن ذَهَبٍ.3
🔰در حديث مُقاتل، از امام زين العابدين عليه السلام، از پدرش عليه السلام آمده است:
«زن پادشاه بنى اسرائيل، پير شد و خواست دخترش را به جاى خود، به ازدواج پادشاه در آورد. پادشاه با يحيى بن زكريّا عليه السلام رايزنى كرد و يحيى، او را از اين كار، باز داشت. زن، اين مطلب را فهميد. دخترش را آرايش كرد و نزد پادشاه فرستاد. او رفت و نزد شاه، بازى كرد. شاه به او گفت: چه نياز دارى؟ گفت: سر يحيى فرزند زكريّا را. شاه گفت: فرزندم! چيزى جز اين بخواه. گفت: جز اين نمىخواهم. رسم آنان، چنين بود كه شاه، اگر دروغ مىگفت، از شاهى بركنار مىشد. پس ميان پادشاهى و كشتن يحيى عليه السلام، مخيّر شد. پس يحيى را كشت و سرش را در تَشتى از طلا براى او فرستاد.
🔺رَوَى شَيْخٌ صَدُوقٌ مِنْ مَشَايِخِ بَنِي هَاشِمٍ وَ غَيْرُهُ مِنَ النَّاسِ: أَنَّهُ لَمَّا دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع وَ حَرَمُهُ عَلَى يَزِيدَ وَ جِيءَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ ع وَ وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ فِي طَسْتٍ4
🔰 هنگامى كه راس مبارک امام حسين علیه السلام آورده شد، ابن زیاد، فرمان داد كه آن را جلويش در تشتى از طلا گذاشتند
4⃣: راس مبارک هر دو بزرگوار بر دیوار دمشق، آویخته شد
🔺وعُلِّقَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام [في دِمَشقَ] عِندَ قَتلِهِ، فِي المَكانِ الَّذي عُلِّقَ عَلَيهِ رَأسُ يَحيَى بنِ زَكَرِيّا.5
🔰 پس از كشتن امام حسين عليه السلام، سرش را در دمشق آويختند؛ همان جايى كه سر يحيى بن زكريّا را آويختند.
📚منابع:
1: کامل الزیارات ج 1ص 78
2: ثواب الأعمال، ص 216
3: المناقب، ج 4، ص 85
4: الإحتجاج ج2، ص: 307
5: صبح الاعشي في صناعه الانشاء ج 4 ص 100
@masjedolaghsa
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◼️ وقتی که در میانه میدان، قاسم علیهالسلام، برای عمر سعد ملعون، روضه عطش امام حسین علیهالسلام و طفلان حرم را میخواند...
نقل کردهاند:
بعد از آنی که حضرت قاسم علیه السلام، جمع کثیری از لشکر عمر سعد را به درک واصل کرد، در میانه میدان نگاهش به عمر سعد ملعون افتاد و صدایش را بلند کرد و فرمود :
ای بی حیای بدنژاد! مگر از روز معاد یاد نمیکنی؟
عمر سعد ملعون گفت:
آیا وقت آن نشده که دست از طغیان بردارید و بیعت با یزید را اختیار کنید؟
با این سخن عمر سعد، حضرت قاسم علیهالسلام رگ غیرتش جوشید و فریاد برآورد که ای لعین ابد!
طغیان این است که گوشواره عرش خدا و ریحانه رسول الله و سید جوانان دار بقاء را به خاطر یزید شراب خوار ولدالزنا شهید کنی... آب فرات را که وحوش و طیور از آن سیراب اند، از ذریه ساقی کوثر، دریغ داری!
پس فرمود:
آیا اسب خود را آب دادهای؟
عمر گفت: آری.
▪️حضرت قاسم علیه السلام فرمود:
وای بر تو! اسب خود را آب میدهی اما جگرگوشه رسول خدا صلی الله علیه و آله را که همیشه او را با "جانم فدایت شود" خطاب می کرد، به آتش تشنگی میسوزانی؟!
أ تَدّعِي الإسلامَ و آلُ رسولِ اللّه عطاشاً ظَماءَ، قَد اِسوَدّتِ الدّنيا بأعيُنهم.
▪️آیا ادعا میکنی که مسلمانی و آل رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را تشنه گذاشتی به حدی که دنیا در پیش چشمانشان سیاه شده؟!
راوی گوید:
عمرسعد ملعون سر به زیر انداخت و رو به لشگریان کرد و گفت:
اگر یک یک اهل سماوات و زمین به محاربه او بروند، از عهده این نوجوان برنمیآیند.
پس صلاح در ایناست که جمع کثیری، همزمان بر او هجوم آورند...
📚ریاض المصائب (خطی) ص٢٠٨
📚المنتخب ص۳۷۴
📚بحرالمصائب ج۴ص٢٠۵
@masjedolaghsa
34.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️فرار از عدلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
#استوری
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◼️ وداع حضرت قاسم با عمهجانش زینب کبری سلاماللهعلیها...
در نقلی آمده است:
وقتی که حضرت قاسم علیه السلام خواست تا به میدان برود، آمد تا از عمه اش زینب کبری علیها السلام خداحافظی کند.
زینب کبری علیها السلام او را در برگرفته و فرمودند:
ای پسر برادرم!
لَو تَرَیٰ اُمِّی قُل لَها یَا فَاطِمَةَ بنتَک
فی کَربَلا صارَتْ مِنَ الْماءِ صَائِمةً
▪️اگر مادرم را ( بعد از شهادت) دیدی، به او بگو : مادرجان! دخترت در کربلا، از فرط بی آبی روزه گرفته است.
قُل تَعالِی وَ انْظُری نَحْوَ الْحُسینِ الْمُبتلی
فِی نِساءٍ سَاکِباتٍ دَمْعَ عَینٍ دَائِمَةً
▪️بیا و نگاه کن به حسینت که گرفتار شده است و به زنانی که دائما سيلاب اشک از چشمانشان سرازیر است.
📚 بحرالمصائب ج۴ص٢٠١
@masjedolaghsa
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◼️ جدال حضرت قاسم علیهالسلام با ازرق شامی ملعون...
وقتی که حضرت قاسم علیه السلام ندای "هَل مِن مُبارز؟" سرداد، نوشتهاند:
فَجَاءَ إلَيْهِ رَجُلٌ یَعُدُّ بِألْفِ فَارِسٍ وَ کَانَ لَه اَرْبَعَةُ اَولادٍ َفَخَرَجوا إليٰ مَبارِزَةِ قاسِمٍ واحِداً بَعدَ وَاحِدٍ فَجَعَلَهُم مَقتُولِینَ
▪️مردی که قوت جنگی او برابر به هزار سواره نظام بود همراه با چهار فرزندش به مبازره قاسم علیه السلام آمدند اما، جگرگوشه سردار جمل، حضرت قاسم علیه السلام، یکی بعد از دیگری آنان را به هلاکت رساند.
فَهَمَّ بِالرُّجوعِ اِلیٰ الْخَیْمَةِ و اِذاً بِالْاَزرق الشَّامِی لَعَنَهُ اللهُ قَطَعَ عَلَیْهِ الطَریقَ و عَارَضَهُ فَضَرَبَهُ الْقَاسِمُ عَلیٰ اُمِّ رَأسِهِ فَقَتَلَهُ
▪️در این هنگام حضرت قاسم علیه السلام خواست تا به خیمه برگردد که ازرق شامی ملعون راه را بر او بست و به مبارزه با او پرداخت که حضرت قاسم علیه السلام ضربه ای بر فرق سرش کوبید و او را نیز به درک واصل کرد.
و سَارَ الْقَاسِمُ اِلیٰ الْحُسینِ و قالَ: يا عَمَّاه! اَلْعَطَش! اَلْعَطَش! اَدْرِکْنِی بِشَربَةٍ مِنَ الْمَاءِ
▪️قاسم خودش را به عمویش سیدالشهدا علیه السلام رساند و عرض کرد:
العطش! العطش! جرعه ای آب میخواهم.
فَصَبَّرَهُ الْحُسینُ و اَعْطاهُ خاتَمَهُ و قالَ: حُطُّهُ فِی فَمِکَ وَ مَصَّهُ.
▪️امام حسين عليه السلام ار را آرام کرد و خاتمش را به او داد و فرمود: او را دهانت بگذار و بمَک.
حضرت قاسم علیه السلام خاتم را در دهان مبارکش گذاشت و عرضه داشت:
عموجان! گویا از چشمه ای گوارا آب نوشیدم.
این را گفت و باز روانه میدان شد.
📚المنتخب ص٣۶۶
📚بحرالمصائب ج۴ص٢٠١
@masjedolaghsa
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◾️ مقتل جانسوز جگرگوشه امام حسن علیهماالسلام
⚡️ بر بدن مطهر حضرت قاسم علیهالسلام در حالی که زنده بود، با سمّ اسب تاختند...
نقل کردهاند:
حضرت قاسم علیه السلام حمله ای به لشکر کرد و پیوسته می جنگید تا اینکه ۲۰۰ سوار را به درک واصل کرد.
🔻مسلم خولانی گوید:
من کنار یکی که از جنگجویان شامی ایستاده بودم که میگفت: به خدا قسم این پسر از دست من در نمیرود. چرا که دیگر سر کشیاش بسیار شده است.
من گفتم: وای بر تو!
آیا یادت رفته است قرابت و نزدیکی این پسر را به رسول خدا صلی الله علیه و آله؟
پس توجهای به کلام من نکرد جز آنکه به طرف قاسم حمله کرد.
فَضَرَبَهُ عَلىٰ اُمِّ رَأسِهِ، فَفُجِرَ هامَّتُهُ، و خَرَّ صَريعَاً يَخورُ بِدَمِه، فَانْكَبَّ عَلىٰ وَجْهِهِ، و هُوَ يُنادِي: يَا عَمَّاهُ! أَدْرِكْني
▪️آن نانجیب آمد و ضربهای بر سر قاسم زد که سرش شکافت و از روی اسب باصورت به زمین افتاد و در خونش غوطه میخورد و فریاد میزد: عمو جان مرا دریاب!
پس امام حسین علیه السلام مانند شیر آمد و ضربهای بر سر آن مرد شامی زد که آن نانجیب فریاد زد: لشگریان به دادم برسید.
فَحَمَلَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِجَميعِ الْجَيشِ حَتّىٰ داسُوا الْقاسِمَ بِحَوافِرِ الْخَيْلِ
▪️پس عمر سعد ملعون همراه با تمام لشگریانش حمله کردند به طوریکه بدن شریف قاسم در زیر سمّ اسب هایشان پامال شد.
پس سیدالشهدا علیه السلام حملهای کردند تا اینکه آن ها کمی فاصله گرفتند.
فلمّا إنجَلتِ الغُبرَة، إذاً بِالحُسينِ علَى رَأسِ الغُلام، و هُو يَفحَصُ بِرِجلَيه،
▪️وقتیکه گرد و غبار کمی آرام گرفت، امام حسین علیهالسلام بالای سر قاسم رسید، در حالی که قاسم پاهایش را به روی زمین میکشید.
در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام رو به او کرد و فرمود:
يَعُزُّ عَلىٰ عَمِّكَ مَصْرَعُكَ هَذا، عَزَّ وَ اللّهِ عَلىٰ عَمِّكَ أنْ تَدعوهُ فَلا يُجيبُكَ، أوْ يُجيبُكَ فلا يَنْفَعُكَ! لَعَنَ اللّهُ قاتِلَكَ
▪️به خدا برای عمویت سخت است که اینگونه تو را غرق خاک و خون ببیند!
سخت است که تو او را صدا بزنی اما جوابت را ندهد! یا اگر جوابت را بدهد نتواند برایت کاری کند. خدا قاتلت را لعنت کند.
📚مقتل ابو مخنف ص٨٠
📚اسرار الشهاده ص٣٠۴
📚تاریخ طبری ج۵ ص۴۴٨
📚نفس المهموم ص٣٢٢
@masjedolaghsa
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◾️ به وقت وداع، سیدالشهداء و حضرت قاسم علیهماالسلام آن قدر گریه کردند تا از هوش رفتند ...
⚡️ سیدالشهداء علیهالسلام چگونه قاسم علیهالسلام را روانه میدان نمود...
در نقلها آمده است:
قاسم علیهالسلام خود را آماده ساخت و محضر مبارک عمویش رسید؛ همین که نظر مبارک آن حضرت به او افتاد که عازم جهاد گردیده است؛
اِعْتَنَقَهُ وَ جَعَلا یَبْکِیانِ حَتّی غُشِیَ عَلَیْهِما.
▪️حضرت دستها را به گردن قاسم درآورد و آن قدر هر دو گریستند که بیهوش شدند.
پس همین که به هوش آمدند، قاسم علیهالسلام عرض کرد: ای عموجان! مرا رخصت فرما تا به جنگ اعداء بروم.
سیدالشهداء علیهالسلام ابا کردند از اجازه دادنِ به او.
فَلم یَزَلِ الغُلامُ یُقبّلُ یَدَیه وَ رِجلَیه
▪️در اینجا بود که قاسم علیهالسلام به دست و پای عموجانش افتاد و پیوسته آنها را میبوسید.
🔻سیدالشهداء علیهالسلام وقتی که اصرار و پافشاری او را مشاهده نمود،
شَقَّ اَزْیاقَ الْقاسِمِ وَ قَطَعَ عِمامَتَهُ نِصْفَیْنِ نِصْفا اَدْلاها عَلی وَجْهِهِ بِصُورَةِ الْکَفَنِ وَ شَدَّ نِصْفَهَا الاْخَرِ عَلی رَأْسِهِ
▪️جامه قاسم را چاک زد و عمامه او را دو قسمت نمود و قسمتی را به سر او بست و صورتش را پوشانید و قسمت دیگر را به صورت کفن بر قامتش پوشانید و شمشیری حمایل او کرد و روانه قتالش نمود.
📚مقتل الحسين علیهالسلام،خوارزمی،ج۲ ص۲۷
📚 المنتخب ج۲ ص۳۷۲
📚الدمعة الساکبة،ج۴ ص۳۱۵
📚 انوار الشهاده، ص۱۶۵
@masjedolaghsa
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◼️ وقتی که امام حسین علیهالسلام بدن قاسم علیهالسلام را کشان کشان به خیمهها میبرَد...
در رابطه نحوه برگرداندن بدن مطهر حضرت قاسم علیه السلام به خیمه ها، راوی گوید:
ثُمَّ احْتَمَلَهُ فَكأنِّي أنْظُرُ إلىٰ رِجْلَيِ الْغُلامِ يَخُطّانِ فِي الْأَرْضِ، و قَدْ وَضَعَ الْحُسينُ صَدْرَهُ عَلىٰ صَدرِهِ
▪️امام حسین علیه السلام بدن نوجوانی را حمل کرده و به خیمه هایش میبُرد.
گویی من میدیدم که دو پای آن پسر بر روی زمین کشیده میشد در حالی که امام حسین علیه السلام سینهاش را به سینه او چسبانده بود و او را به طرف خیمه میبرد.
با خودم گفتم: حالا چه می خواهد بکند!؟
پس آمد و بدن او را کنار بدن علی اکبر و دیگر شهدا علیهم السلام قرار داد.
پس وقتی که سوال کردم آن نوجوان کیست؟
گفتند: قاسم بن الحسن علیهماالسلام است.
📚تاریخ طبری ج۵ ص۴۴٨
📚نفس المهموم ص٣٢٢
@masjedolaghsa
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◾️ بابایت حسن علیهالسلام کجاست تا حال و روز تو را ببینید ...
در برخی از مقاتل آمده است:
وقتی که سیدالشهداء علیهالسلام بر بالین حضرت قاسم علیهالسلام حاضر شدند، گریه میکردند و میفرمودند:
أینَ أبوکَ الحسنِ المُجتبی أن یَراکَ فِی هٰذِهِ الحالة؟!
▪️بابایت،حسن مجتبی علیهالسلام کجاست تا تو را در این حال و روز ببیند؟!
سپس فرمودند:
صَوتٌ وَالله کَثُرَ واتِرُهُ وقَلَّ ناصِرُه
▪️این صدای غریبیّ کسی است که قاتلینش بسیارند و ناصرینش کم.
📚بحرالمصایب ج۴ص۲۱۴
📚مخزن البکاء ص۵۵۱
@masjedolaghsa
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◾️چگونه جگرگوشه سردار جمل را از پای انداختند ...
نقل کردهاند:
وقتیکه عمر بن سعد ملعون و لشکریانش حریف جنگ تن به تن با قاسم علیهالسلام نشدند، آن نانجیب فریادش را بلند کرد و گفت:
أرضَخوهُ بالحِجارة
▪️او را سنگ باران کنید.
🔻و دائماً با صدای نحسش فریاد میزد و میگفت:
اُقتلوا ابنَ الخارجيّ.
▪️پسر آنکه را که خروج کرده بر امیر یزید بن معاویه، بکشید.
فأحاطوهُ بالنَّبل.
▪️عدهای دیگر نیز دور تا دورش گرفتند و او را تیر باران کردند.
📚المنتخب؛ ج۲ ص۳۳۶
📚مهیج الاحزان ص۳۵۸
📚روضة الشهداء،ص۳۲۳
📚ریاض القدس ج۳ ص۵۸۳
@masjedolaghsa