◼️روضه
همه شنیدید امام سجاد علیه السلام وقتی ازشون پرسیدن آقا تو این سفر کجا کار بیشتر از همه سخت گذشت؟ حضرت فرمودند:
الشام، الشام، الشام.
کسی که عاشورا رو دیده فرمود: پدرم برا خداحافظی آمد، لحظه ی آخر نفس می کشید، خون از زرهش بیرون می آمد، کسی که گودی قتلگاه رودیده، نزدیک بود بالای شتر جان بده، فرمود: عمه جان این بدن ولی خداست عریان روزمین افتاده؟
چه صحنه ای رو حضرت تو شام دید این جمله رو شما اساتید چه جوری معنا می فرمایید؟! از امام معصوم؟! حتما گله ای از خدا نیست، حتما معناش باعصمت منافات نداره، ولی حضرت کار به جایی رسید؛که ایشان فرمود: یالَیتِ اُمی لَم تَلِدنی، ای کاش به دنیا نیامده بودم.
این اوج مصیبت سیدالشهداست و عجیب اینه سیدالشهداء با سر آمده، خودش شاهد تک تک این مصیبت هاست بعد از آنکه کار رو تمام کردند چند جمله از ناحیه مقدسه بخوانم و همین مصیبت من باشه.
وَ رُفِعَ عَلَی القَنا رَأسُک، اومد محضر امام سجاد، پسر برادرم چی شده زمین میلرزه؟ آسمان تیره شده؟ فرمود: عمه جان! پرده ی خیمه رو کنار بزن، بیرون خیمه رونگاه کرد، نگاه کرد، دید:
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کندکه نباشد سر برادر زینب
نمی دونم چقدر این مصیبت برا زینب سنگین بود که سر امام حسین رو به نیزه بزنن، با اینکه رو تل زینبیه آمده اون صحنه سخت رو دیده، عرضه می دارد:
ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی، این دیگه چه مصیبتی ست؟! توهم نمی کردم، گمان نمی کردم من زنده باشم، سر تو رو بالای نیزه ببینم؛ ولی شاید سخت تر از اون اینه “وَ رُفِعَ عَلَی القَنا رَأسُک وَ سُبِیَ اَهلُکَ کَالعَبِیدِ؛ اهل بیت تورو مثل برده ها به اسارت بردن.روضه
در خود زیارت توضیح داده شده چه جوری برده رو به اسارت می بردن؛ هیچ احترامی براش قائل نبودن،
وصُفِّدوا فِی الحَدیدِ؛ اونها رو به زنجیر بسته بودند.
فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیاتِ؛ اونها رو بر شتر بی محمل سوارکردن، شب از سرما، روز از آفتاب آسایش نداشتند.
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ؛ گرمای آفتاب رنگ پوستشون و تغییر داده بود، صورت اطفال امام حسین پوست انداخته بود.
یساقُونَ فِی الْبَراری وَالْفَلَواتِ، دختر امیرالمومنین کجا؟ بیابان گردی کجا؟ سرکوچه و بازارکجا؟
أَیدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَی الاَْعْناق، دستاشون با غل به گردن ها بستن.
یُطافُ بهم فی الاسواق، همه جای این سفر خیلی سخت گذشته، دروازه کوفه، مجلس ابن زیاد، دربین راه، گرسنگی ها، خستگی ها، تشنگی ها، زخم زبان ها، گاهی براشون صدقه می آوردن؛ نان و خرما می آوردن، ولی یه جا خیلی به زینب سخت گذشت، طاقت از دست داد تو مجلس یزید، وقتی دید برادرش قرآن می خواند و یزید با چوب خیزران به سر و صورت حضرت اهانت می کند، به لب و دندان امام حسین جسارت می کند.
اینجور نقل شده همین یه جا دست برد گریبان چاک کرد.
واحسیناه! وا حبیب رسول الله.
🌸شعر
ذکر مصیبت میکند: الشام الشام
تا یاد غربت میکند: الشام الشام
منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را
یک جا روایت میکند: الشام الشام
موی سپید و چهره ای در هم شکسته
از چه حکایت میکند: الشام الشام
هر روز با اندوه و آه و بی شکیبی
یاد اسارت میکند: الشام الشام
در این دیار پُر بلا هر کس به نوعی
عرض ارادت میکند: الشام الشام
یک شهر چشم خیره وقت هر عبوری
ابراز غیرت میکند: الشام الشام
هر سنگ با پیشانی مجروح خورشید
تجدید بیعت میکند: الشام الشام
قرآن پرپر روی نیزه غربتت را
هر دم تلاوت میکند: الشام الشام
قلب تو را یک مرد رومی با نگاهش
بی صبر و طاقت میکند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدایت میکند: الشام الشام
جان می دهی وقتی به لبهایی مقدس
چوبی جسارت میکند: الشام الشام
کنج تنوری حنجری آتش گرفته
ذکر مصیبت میکند: الشام الشام
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.الخصال، ج۲، ص۲۷۲
۲.لهوف،ص ۲۳۳.
۳. وسائل الشيعه ، ج۱۰ ، ص۵۰۵
۴. بحار الأنوار ، ج ، ص۲۹۳
۵.همان ، ج ۴۵ ، ص۱۷۴
۶. همان، ص ۲۸۴.
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰
@masjedolaghsa
@masjedolaghsa
بسم الله الرحمن الرحیم
💠تاریخ
عمر بن سعد که از معاریف کوفه و از هواداران بنیامیه بود، از طرف ابن زیاد یک روز پس از ورود امام حسین (ع) به کربلا ، روز سوم محرم جهت رویارویی با آن حضرت با لشکر چهار هزار نفری وارد کربلا شد سپاه هزار نفری حُر هم به او پیوست.
و در این چند روز گفتگوهایی بین امام(ع) و عمر سعد اتفاق افتاده؛
خوارزمى روایت کرده است: امام حسین (ع) به فرستاده عمرسعد فرمود: «یا هذا بَلِّغْ صاحِبَکَ عَنِّی اِنِّی لَمْ اَرِدْ هذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا اَنْ آتیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ»؛ از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم.
وقتى فرستاده عمرسعد بازگشت و او را از جریان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت: امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین(ع) برهاند. آنگاه این خواسته امام را به اطّلاع «ابن زیاد» رساند ولى او در پاسخ نوشت:
«از حسین بن على(ع) بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند. اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت...!».
عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد امام حسین (ع) فرستاد.
امام فرمود:
«لا أُجیبُ اِبْنَ زِیادَ بِذلِکَ اَبَداً، فَهَلْ هُوَ إِلاَّ الْمَوْتَ، فَمَرْحَبَاً بِهِ»من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى!
➖همچنین در عصر تاسوعا،امام حسین(ع) قاصدى نزد عمرسعد روانه ساخت که مى خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشیم. چون شب فرا رسید ابن سعد با بیست نفر از یارانش و امام حسین(ع) نیز با بیست تن از یاران خود در محلّ موعود حضور یافتند.
امام(ع) به یاران خود دستور داد تا دور شوند تنها عبّاس برادرش و على اکبر فرزندش را نزد خود نگاه داشت. همین طور ابن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش، به بقیّه دستور داد،دور شوند.
ابتدا امام(ع) آغاز سخن کرد و فرمود: «وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟ أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى»
واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست.
ابن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند. امام(ع) فرمود: «أَنَا أَبْنیها لَکَ»من آن را براى تو مى سازم.
ابن سعد گفت: من بیمناکم که اموالم مصادره گردد. امام فرمود:
«أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجاز»من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم.
ابن سعد گفت: من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند].
امام حسین(ع) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، تو را اینگونه نفرین کرد: «مالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عاجِلا، وَ لا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِراقِ إِلاّ یَسیراً»؛ تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى.
ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت: «وَ فِی الشَّعیرِ کِفایَةٌ عَنِ الْبُرِّ»؛ جو مرا کافى است.
✔️نکات
➖امام(ع) در هر گام به اتمام حجّت مى پردازد تا هیچ کس فردا، ادّعاى بى اطّلاعى نکند، جالب این که فرمانده لشکر دشمن نیز تلویحاً حقّانیّت امام(ع) و ناحق بودن دشمن او را تصدیق مى کند، تنها عذرش ترس از بیرحمى و قساوت آنهاست و این اعتراف جالبى است!
➖تمام تلاش امام(ع) خاموش کردن آتش جنگ است و تمام تلاش دشمن افروختن این آتش است، غافل از این که این آتش سرانجام شعله مى کشد و تمام حکومت دودمان بنى امیّه را در کام خود فرو مى برد.
➖ عده ای با عنوان #اسلام_رحمانی جهت توجیه روحیه سازشکارانه و اباحی گرانه خود، ناجوانمردانه دست به تحریف شخصیت ها میزنند و گاهی می گویند امام حسین(ع) به دشمن بی رحم از گل باریک تر نگفته و نفرین نداشته در این قسمت یکی از نفرین های جدی امام(ع) منعکس شده است.
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
✅ کانال مسجدالاقصی🔰🔰🔰
@masjedolaghsa
💠 بیان برخی برداشت های اشتباه نسبت به احکام شرعی
📎 حجاب و پوشش
🔹️ #حجاب و پوشش کامل در برابر #نامحرم واجب است، خواه نامحرم از بستگان او باشد و خواه از غیر بستگان، و خواه در زمان شادی و سرور باشد و خواه در زمان غم و اندوه، و خواه دختر خردسال و اول تکلیفش باشد و خواه بزرگسال باشد، و خواه در زمان سلامت بدن باشد و خواه در زمان بیماری؛ ولی برخی از مردم بین موارد فوق فرق میگذارند.
📎 پوشش دختران نابالغ
برخی از مادران دختران خود را که به حد #بلوغ شرعی نرسیدهاند با سر و پای برهنه در خیابانها و مجالس، در حضور نامحرمان میبرند، به بهانه اینکه آنان به سن بلوغ نرسیده اند، در حالی که مراجع معظم تقلید میفرمایند: بر پدر و مادر واجب است که فرزندان خود را با آداب و رسوم اسلامی آشنا کنند. در اینجا به چند نمونه از فتاوای مراجع اشاره میشود:
۱. بر پدر و مادر لازم است فرزندان خود را به مسائل اسلامی از زمان طفولیت آشنا سازند.¹
۲. حجاب بر دختران نابالغ واجب نیست، لکن وظیفه والدین است که دخترانشان را به حجاب اسلامی عادت دهند.²
۳. تمرین اطفال بر وظایف شرعی به عهده والدین است.³
۴. بر غیر بالغ حجاب واجب نیست، ولی بر پدر و مادر لازم است که فرزندان خود را به رعایت آداب و شئون اسلامی وادار نمایند.⁴
_______________________
۱. مسائل جدید، آیت الله مکارم، ص۱۸۰.
۲. همان، آیت الله تبریزی، ص۱۸۰.
۳. همان، آیت الله بهجت، ص۱۸۰.
۴. همان، آیت الله سیستانی، ص۱۸۰.
#احکام
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
با کشتی نجات همراه باشید👇
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
https://eitaa.com/Safineh_najat
🏴 هفت مصیبت شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
✍️ از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
🔻ایشان در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️۱. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند، و بر ما حمله مینمودند، و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند، و ساز و طبل میزدند.😭
▪️۲. سرهای شهداء را در میان کجاوههای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس علیهما السلام را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم علیهما السلام نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم علیهما السلام را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد، و زیر سم چارپایان قرار میگرفت.😭
▪️۳. زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد، و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.😭
▪️۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار، با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند، و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!»😭
▪️۵. ما را به یک ریسمان بستند، و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند، و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند، امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.😭
▪️۶. ما را به بازار برده فروشان بردند، و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.😭
▪️۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم، و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم.😭
📚 تذکرة الشهداء ملا حبیب کاشانی
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
با کشتی نجات همراه باشید👇
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
https://eitaa.com/Safineh_najat