🌙شرح حکمت 73
💠کلام امام(علیه السلام) در اینجا مطابق ظاهر اطلاق کلام، هم رئیس حکومت بر مردم را شامل مى شود و هم تمام کسانى را که به نوعى ارشاد و هدایت مردم را بر عهده مى گیرند.
👌این جمله اشاره به یک واقعیت مسلم عقلانى است که تا انسان خودش چیزى را نداشته باشد نمى تواند به دیگران اهدا کند…
🌻اصلى مسلم در روان شناسى است که مردم سخنان کسى را مى پذیرند که به گفته خود معتقد باشد و به تعبیر معروف: تا سخن از دل بر نیاید بر دل ننشیند و نشانه روشن این اعتقاد این است که به گفته خود عمل کند…
🌱هرگاه انسان نخست به تعلیم و تادیب خویشتن پردازد، تأثیر سخنانش بیشتر و عمیق تر است
⭕️ در حالى که اگر کسى تنها به تأدیب مردم پردازد و از خویش غافل بماند روزى فرا مى رسد که مردم از این امر آگاه مى شوند و از او روى برمى گردانند.
🌙شرح حکمت 74
🗣اين نكته مهمى است كه انسان دائما در حال نفس كشيدن است;از سوى ديگر، دستگاه تنفس انسان و قلب و مغز و ساير اعضا استعداد محدودى دارند;
✅مثلا دستگاه تنفس مى تواند حداكثر چندين ميليارد بار هوا را به درون كشيده اكسيژن آن را جذب كند و گاز كربن را همراه باقيمانده آن بيرون بفرستد.
❤️همچنين قلب توان دارد ميلياردها مرتبه باز و بسته شود به يقين هنگامى كه اين عدد به نهايت رسيد تاب و توان اين دستگاه ها تمام مى شود; خود به خود از كار مى ايستند;
💧مانند اتومبيلى كه آخرين قطره سوخت آن تمام شود و در اين هنگام از كار باز مى ايستد، بنابراين همان گونه كه در اتومبيل هر قطره اى از سوخت مصرف مى شود گامى به سوى پايان است، هر نفسى كه انسان مى كشد و هر ضربانى كه قلب او مى زند او را يك گام به پايان زندگى نزديك مى سازد.
🌙شرح حکمت 75
💠اين اشاره به قانون كلى فلسفى است كه هرچيز تحت عدد در آيد محدود است و هرچه محدود است پايان پذير است و از آنجا كه عمر انسان ها تحت عدد قرار مى گيرند; مثلا مى گوييم: عمر شصت ساله، يا هشتاد ساله. مفهومش اين است كه هر ساعتى كه بر انسان مى گذرد تدريجا از آن كاسته مى شود و اين سرمايه به سرعت رو به فنا مى رود ..
✅آنچه امام در دو جمله بالا بیان فرموده در واقع اشاره به دنیاى فانى و گذاران است.
🍂دنیایى که عمرش در برابر جهان آخرت بسیار ناچیز است.. این هشدارى است به همه دنیا طلبان و آنها که به آخرت و زندگى جاویدان پشت کرده اند تا بدانند چه چیز به دست مى آوردند و چه چیز را از دست مى دهند
🌙شرح حکمت 76
👌اشاره به این که همیشه آغاز و انجام کارها با یکدیگر پیوند ناگسستنى دارند و در واقع شبیه علت و معلول اند،
🌱بنابراین اگر ما در چگونگى پایان کارى شک و تردید داشتیم باید ببینیم آغازش چگونه بوده است;
🌸هرگاه در مسیر صحیح بوده عاقبت آن نیز چنین است و مطابق ضرب المثل فارسى: «سالى که نکوست از بهارش پیداست»
🌾و اگر آغاز آن در مسیر نادرستى قرار گرفته باید بدانیم که عاقبت آن نیز نادرست و خطرناک است و به گفته معروف:خشت اول چون نهد معمار کج *** تا ثریا مى رود دیوار کج!
👌این سخن پیام دیگرى نیز دارد و آن این که اگر مى خواهیم نتیجه هاى خوب و پربار از کارهاى خودمان بگیریم باید در آغاز مراقب زیربناهاى آن باشیم.
🌙شرح حکمت 77
💠آنچه درباره مذمت دنیا در این روایت و روایات دیگر و بعضى از آیات قرآن وارد شده دنیایى است مملو از زرق و برق و مرکب از حلال و حرام و اسراف و تبذیر و دلبستگى ها و وابستگى ها،
🌱 و گرنه اگر طلب دنیا از حلال و در حد اعتدال و دور از وابستگى ها باشد نه تنها مذموم نیست، بلکه وسیله اى است براى رسیدن به خیر و سعادت.
🍂دنیایى که آمیخته با حرص و فزون طلبى باشد چنان انسان را به خود مشغول مى دارد که او را از یاد خدا غافل مى سازد و حتى آرامش و استراحت را از او مى گیرد…
🌻البته اولیاء الله براى این که خود را همگون به قشرهاى ضعیف جامعه کنند زندگى خود را در حد کمتر از متوسطِ افراد قرار مى دهند و زهد و پارسایى را در پیش مى گیرند که نمونه کامل آن شخص امام امیرالمؤمنین على(علیه السلام) است.
🌙شرح حکمت 78
✅بهترين دليل براى اثبات مسئله اختيار يكى وجدان فردى و اجتماعى است و ديگر تالى فاسدهايى كه امام در گفتار حكمت آميز خود دقيقاً به آن اشاره فرموده است.
👌وجدان به ما مى گويد: شخصى كه دستش بر اثر بيمارى رعشه دائماً در حال لرزش است با كسى كه با اختيار خود دست هايش را بلند مى كند و مثلا الله اكبر نماز مى گويد و ركوع و سجود به جا مى آورد كاملاً متفاوت است; در اولى هيچ اختيارى از خود نمى بيند ولى در دومى كاملاً خود را مختار مى انگارد.
⚖وجدان عمومى نيز به يقين طرفدار همين امر است; هيچ كس سارقان و قاتلان و محتكران و مفسدان اقتصادى و غير اقتصادى را با جبر تبرئه نمى كند، بلكه آنها را به دست عدالت و مجازات مى سپارد...
❇️اما تالى فاسدها همان است كه در حديث پربار بالا آمده … و آن اين كه مسئله بعثت انبيا و نزول كتاب هاى آسمانى و معاد و سؤال برزخ و قيامت و بهشت و دوزخ بنابر عقيده جبر همگى زير سؤال مى رود.
✅ اين امور نه تنها با عدل خداوند سازگار نيست، بلكه با حكمت او نيز نمى سازد و كارى غير منطقى و غير عاقلانه است، زيرا اگر خداوند عاصيان و ظالمان را مجبور به ظلم و عصيان كرده چگونه عدالت و حكمت او اجازه مى دهد آنها را به دوزخ ببرد و اگر پيامبران و امامان و صالحان را به كارهاى نيك مجبور كرده بردن آنها به بهشت حكيمانه نيست چون از نزد خود كارى انجام نداده اند.