#رمضان
#شب_قدر
#امام_خمینی
امام خمینی رحمة اللّه عليه:
ماه مبارك رمضان كه ماه[ی] مبارک است ، ممكن است براي اين باشد كه ماهي است كه ولي اعظم؛ يعني رسول خدا واصل شده است و بعد از وصول، ملائكه را و قرآن را نازل كرده است. به قدرت او ملائكه نازل ميشوند؛ به قدرت ولي اعظم است كه قرآن نازل ميشود و ملائك نازل ميشوند. ولي اعظم، به حقيقت قرآن ميرسد در ماه مبارك و شب قدر، و پس از رسيدن، متنزل ميكند به وسيله ملائكه -كه همه تابع او هستند- قرآن شريف را. تا به حدي كه براي مردم بگويد.[لکن] قرآن در حد ما نيست، در حد بشر نيست.
.
#رمضان
#ابن_عربی
#كتاب
«حلیة الابدال »
در مجموعه رسائل محی الدین ابن عربی ، رساله ای بسیار مهم با عنوان «حلیة الابدال» است. این نوشتار ؛ رساله سلوکیست ، که با یک « نه » بزرگ به اموری ، بیان شده است. این رساله پس از طی مقدماتی به توضیح صمت ،عزلت ،جوع و سهر میپردازد.
شیخ اکبر برای جوع ، حال و مقامی معرفی می کند.
«حاله[الجوع] : الخشوع ، والمسکنة، والذلّة ، والافتقار ، و عدم الفضول و سکون الجوارح ، و عدم الخواطر الردّیه.» و این را جوع سالکین می نامد. و در خصوص حال محققین اینچنین مینویسد: « فالرّقه و الصفاء و المؤانسة و ذهاب السکون ، والتنزّه عن الاوصاف البشریه بالعزة الالهيه و السلطان الرباني»
اما در خصوص مقام جوع ؛ نیل به مقام صمدانی [ که مقامیست عالی در اسرار و تجلیات] و تقسیم آن به جوع عام و جوع خاص ، ثمره نوع عام را در تصحیح مزاج و مقامات معنوی را مخصوص جوع برای صاحب همت(خاص) میداند. و پس از آن به بیان نکته مهمّ و عجیبی اشاره می کند: « الجوع(منظور جوع عام است) یورث معرفة الشيطان»
مسجود
. #رمضان #ابن_عربی #كتاب «حلیة الابدال » در مجموعه رسائل محی الدین ابن عربی ، رساله ای بسیار مهم
ز خانقه هرکه سر برآرد مراتب جوع میشمارد
طریقهٔ صوفیان ندارد به غیر ذکر طعام بر لب
#بیدل
#سید_بحرالعلوم
#کتاب
#عرفان
#رمضان
«رسالهء سیر و سلوک منسوب به سید بحرالعلوم رضوان الله علیه »
اگر چه انتساب این رسالهء شریف به مرحوم سید بحرالعلوم رضوان اللّه علیه ، ثابت نشده است . اما نویسندهء این اثر هرکس باشد ؛ فی الجمله ، دارای مقامات بالای علمی و ذوق عمیق عرفانی است. فضیلت این اثر زمانی دو چندان میشود ، که عارفی همچون مرحوم سید علی قاضی رضوان اللّه علیه ، به خواندن این رساله [ البته به شاگردانشان ]توصیه می کردند.
نگارنده این اثر در فصل سوم با عنوان «دخول به عالم خلوص و معرفت آن» و در ذیل آیه شریفه : « سبحان اللّه عمّا یصفون إلّا عباداللّه المخلَصین» ، اینگونه می نویسد: [مخلَصین] می توانند ثنای الهی به آنچه سزاوار بارگاه اوست به جا آورند و صفای کبریائی را بشناسد و این غایت مرتبهء مخلوق است و نهایت منصب ممکن.
اگر چه این عبارت در این گفتار نیست و بظاهر تناقضنما می باشد اما باید گفته شود : « غایة المعرفة عجز عن المعرفة » همانطور نیز پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله که جامع قوسین است ، می فرماید: « و ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک ». آیا مقام مخلَصین مقام درکِ «وما عرفناک» است؟! و یا مافوق مقام ادراک؟!
#کتاب
#رمضان
#عرفان و #اخلاق
#آقا_جمال_خوانساری
«رسالهء اخلاص و عمل مرحوم آقاجمال خوانساری»
آقا جمال خوانساری اعلی اللّه مقامه ، از علمای قرن ۱۲ هجری قمری و از زمرهء شاگردان مجلسی اول است. آثار متعددی از ایشان ثبت گردیده ؛ از مباحث کلامی تا أصولی ، فقهی و حتی أثر طنزی با عنوان «کلثوم ننه» و «عقائد النساء» که در خصوص بعضی از خرفات پیرامون زنان دورهء صفویّه است.
یکی از آثار شیرین ایشان رسالهء «نیّت و اخلاص » است. او در این رساله هم به ابعاد فقهی مسالهء «نیت و اخلاص » و هم گریزی به مباحث معنوی دراینباره دارد.
درفصل هشتم با عنوان « معنی حقیقی قصد تقرّب به خدای تعالی و اخلاص در اعمال » این چنین مینگارد : « بر ارباب دانش و بینش ظاهر و هویداست ، که قصد تقرّب به خدای عزّوجلّ همین نیست که در وقتِ کردن عمل به خاطر گذارند که "من میکنم این را از برای فرمانبری حق تعالی و رضاجویی او" ، بلکه باید که این معنی حالیِ او باشد و به مکنون ضمیر خود رجوع کند باید که در واقع ، منظوری از آن عمل به غیر از خدای تعالی نداشته باشد.»
صلّی اللّه علیک یا ابالحسن (ع)
محراب در تلاطم خونابه غرق شد
خورشید خون گریست که شب را سحر کند
صلّی اللّه علیک یا امیرالمؤمنین (ع)
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
صلّی الله علیک یا ابا التراب (ع)
شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...
اگر که باب دلت نیستم حرام ام کن
صلّی اللّه علیک یا اباعبداللّه الحسین (ع)
در شفق دید مه عید و اشارت ها کرد
پیر ما سوی می سرخ به ابروی سفید
#آصفی_هروی
مسجود
« چله تمسخر »
.
در گروی کلمات خاکی ، دچار لفّ و نشر نامرتبم و در طعام شبها ؛ لفّهی سوق النّجف! ذکر یا ودود؛ مِن جمله لفِ سوئیسیست! در جدالِ سخن ؛ لفّافه گو ، و در میانهی سیاست ؛ لحاف خواب!
به سودای خاک ، ذیل کلمات قلمبه جا گرفته ام ! و به زردیِ رُخ، شمایل استوار را خریده ام! به رنگ خونِ این مزاجِ دموی ، آبی لاجوردی ام تا از رطوبت تنَت ؛ شرجی شود آسمان بندر!
چلّهی تمسخر گرفته ای؟! شرابی که روز پانزدهم ، به چاه هزاروچهارصد ساله رفت ، شب رؤیت هلال سر بر می آورد ، آن هم پس از چهل و پنج روز! به همگان از آن میرسد ، همه از آن می نوشند؛ الّا تو! کفگیر بختی که تهِ دیگِ عبادت می خورد!
خیرات ، چون کُنارِ بهاری از آسمان به دامانم نازل! شرّ و بلایم همچو سنگ در کیوارِ وحشی به سوی قلبت صاعد! قیام است دستانم از دعا به سویت! کوتاه است از نیل به تو! از چینی تا چین دیگر به ارتفاع دیوار حاشا بلند است ؛ درازای دامنَت!
اثر مُهر ندیدم ، اثر مِهر چه بسیار!! داغِ دیده ندیدم ، داغ ندیده چه بسیار!! مُهر را به مِهرَت بخر! دیده را به ندیده هایم! از اشکهای جوشان ، به تعداد هر قطره ، گل رُزی کاشته ام ، که از رنگ خون هر نفر ، درآید قنوت سبز عنایت!
به قلم «نون» بده تا بخورد! به هر سطر قسم بده تا بپذیرد ؛ لرزشِ کلماتِ رقّاصه را روی خطوط موهوم اتصال! به الف بگو بایستد! عین را بگو تا بچرخرد! به لام بگو لای چرخ «نون» کسی نرود! و قس علهذا. به همه حرف بزن بجز باء! از او به احترام علی(ع) ، حرف بشنو!
نمک اگر بر زخم بریزد ، می سوزاند . اگر بر غذا بریزد ، شور می کند. اگر بر زهر ریخته گردد ، غلظت یابد . اما اگر بر نام تو ریزد شکر گردد ؛ که « احلی اسمائکم » ؛ «احلی من العسل» است. ای ابجد بابایَت با عدد نمک یکی!
چمن می تراود ، صبح فطرت تورا! قسم میخورد به یمین ، زلف سیاهت را! آن کرشمهای که بر یسار کارزار چهره ات نشسته است! و تو مشغول گفتگو با کیستی در منتهی الیه میسره تنَت ، پسِ این شوق عجیب؟! این زره کبیر در سپهرِ سینهیِ صغیر به تنگ آمد است! نمی شنوی صدای بشکن ابلیس را؟!
ثمر داده است ؛ کار خلوتیان خمسه عشر! پیروز اند همکاران ابوحمزهثمالی! راست است قیام هزار اناانزالنا ، پُر است دست کاسه بگیران! مؤیدند پیروانان سوره دخّان و عنکبوت! بر وفق مرادند مأنوسان با مفتاح الفلاح شیخ بها. من اما از آنها به دورم ، در سطور شانزده گانه نقاطِ غم ، تربیع کدام مربع وفق باشم؟!
ای ستارهی بلند بالای عیوق ، سقای دشت بلا. جوّ زحل ، بلاگردان سرت! سرخی مریخ از گلگونی پرچمَت! سنبله نماد طاق ایوانَت ! بر عکس همه ، دَوَران طبع ما در خانه تسدیس است! و مدار ما بر وفق ششگوشه ات! ما را با رجب و شعبان و رمضان کاری نیست! این ها که حَلال خلقند ! لکن ما چشمدوخته به حرامیم! حرام هم ، فقط محرمالحرام! وبس!
خاطره خوش و جاوید
يادم هست، در زماني که در قم تحصيل ميکردم، يک روز خودم و تحصيلاتم و راهي را که در زندگي انتخاب کردهام ارزيابي ميکردم؛ با خود انديشيدم که آيا اگر بجاي اين تحصيلات، رشتهاي از تحصيلات جديد را پيش ميگرفتم بهتر بود يا نه؟ طبعا با روحيهاي که داشتم و ارزشي که براي ايمان و معارف معنوي قائل بودن اولين چيزي که به ذهنم رسيد اين بود که در آن صورت وضع روحي و معنوي من چه ميشد؟
فکر کردم که الان به اصول توحيد و نبوّت و معاد و امامت و غيره ايمان و اعتقاد دارم و فوق العاده اينها را عزيز ميدارم؛ آيا اگر يک رشته از علوم طبيعي و يا رياضي يا ادبي را پيش گرفته بودم چه وضعي داشتم؟
به خودم جواب دادم که اعتقاد به اين اصول و بلکه اساساً روحاني واقعي بودن وابسته به اين نيست که انسان در رشتههاي علوم قديمه تحصيل کند. بسيارند کساني که از اين تحصيلات محرومند و در رشتههاي ديگر تخصص دارند، اما داراي ايماني قوي و نيرومند هستند و عملًا متّقي و پرهيزکار و احياناً حامي و مبلّغ اسلاماند و کم و بيش مطالعات اسلامي هم دارند؛ احياناً ممکن بود من در آن رشتهها بر زمينههايي علمي براي ايمان خود دست مييافتم بهتر از آنچه اکنون دست يافتهام.
آن ايام، تازه با حکمت الهي اسلامي آشنا شده بودم و آن را نزد استادي- که برخلاف اکثريت قريب به اتفاق مدّعيان و مدرّسان اين رشته صرفاً داراي يک سلسله محفوظات نبود، بلکه الهيات اسلامي را واقعا چشيده و عميقترين انديشههاي آن را دريافته بود و با شيرينترين بيان آنها را بازگو ميکرد [امام خمینی] ميآموختم. لذّت آن روزها و مخصوصاً بيانات عميق و لطيف و شيرين استاد از خاطرههاي فراموش ناشدني عمر من است.
در آن روزها با همين مسأله که آن ايام با مقدّمات کامل آموخته بودم آشنا شده بودم، قاعده معروف «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد»را آن طور که يک حکيم درک ميکند درک کرده بودم (لااقل به خيال خودم)، نظام قطعي و لا يتخلّف جهان را با ديده عقل ميديدم، فکر ميکردم که چگونه سؤالاتم و چون و چراهايم يکمرتبه نقش بر آب شد؟ و چگونه ميفهمم که ميان اين قاعده قطعي که اشياء را در يک نظام قطعي قرار ميدهد، و ميان اصل «لا مؤثّر في الوجود الّا اللّه»منافاتي نديده آنها را در کنار هم و در آغوش هم جا ميدهم، معني اين جمله را ميفهميدم که «الفعل فعل اللّه و هو فعلنا»و ميان دو قسمت اين جمله تناقضي نميديدم، «امر بين الامرين»برايم حل شده بود، بيان خاصّ صدر المتألّهين در نحوه ارتباط معلول با علت و مخصوصاً استفاده از همين مطلب براي اثبات قاعده «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد»فوق العاده مرا تحت تأثير قرار داده و به وجد آورده بود؛ خلاصه يک طرح اساسي در فکرم ريخته شده بود که زمينه حلّ مشکلاتم در يک جهانبيني گسترده بود؛ در اثر درک اين مطلب و يک سلسله مطالب ديگر از اين قبيل، به اصالت معارف اسلامي اعتقاد پيدا کرده بودم، معارف توحيدي
قرآن و نهج البلاغه و پارهاي از احاديث و ادعيه پيغمبر اکرم و اهل بيت اطهار را در يک اوج عالي احساس ميکردم.
در اين وقت فکر کردم ديدم اگر در اين رشته نبودم و فيض محضر اين استاد را درک نميکردم همه چيز ديگر چه از لحاظ مادّي و چه از لحاظ معنوي، ممکن بود بهتر از اين باشد که هست، همه آن چيزهايي که اکنون دارم داشتم و لااقل مثل و جانشين و احياناً بهتر از آن را داشتم، اما تنها چيزي که واقعاً نه خود آن را و نه جانشين آن را داشتم همين طرح فکري بود با نتايجش؛ الآن هم بر همان عقيدهام.
عدل الهی
مسجود
[اوّلین مواجههام با اصول کافی]
سال اخر ابتدائی بودم و یا اول راهنمایی ، که پای منبر برای اولّین بار ، کلمه « بداء» را شنیدم! یادم هست ؛ کجکاوی زیاد باعث شد فردای آنروز این مسأله را از مربّی گروهمان پیگیر شوم!
مربّی مسجدمان _ امروز از اساتید حوزه علمیّه نجف اشرف است و آنروز ها سنِّ پائینی داشت و اختلاف سنّیاش با ما بسیار پایین بود شاید دو تا سه سال اما آگاه _ هیچگاه پاسخ سؤالات ما را در آن دوران ، نمیداد! او معتقد بود مربّی کسی است ؛ که ماهیگیری یاد متربّی دهد ، نه ماهی!
معروف است ؛ « چگوارا طبیب حاذقی بود و مشغول کار خویش . تا آنکه فیدل کاسترو یکبار برای امر درمان نزد او رفت. این دیدار ، خوشوبش و گپوگفت، ساعت ها طول کشید و هیچ کدام ، متوجّه گذر عمر خود نشدند ».
من نیز هرگاه ، هرجا ، این شخص را حتی پس از سالهای دور و دراز میبینم ، گذر زمان را در پسِ حلاوت مباحثش حس نمی کنم! بگذریم.
از او در خصوص «بداء» پرسیدم ، او پاسخ نداد! گفت درباره اش ، « تحقیق » کن ، بنویس و برایم بیاور! من اما مثل امروز ، جاهل به روش تحقیق و چگونگی کار تحقیقی بودم! از یکی بستگانم پرسیدم ، از چندتا از طلبههای مسجد پرسیدم و ... ! جواب را در آوردم ، نوشتم و برای مربّی بردم! همه آنها خواند و گفت : وقتی از کسی سوالی میپرسی ، ممکن است او «عصاره یا تفاله» مطلب را برایت بگوید ، نه همهمطلب را! تفاله دوست داری؟! تازه اگر چیزی از خودش قاطی آن نکند! خواسته یا ناخواسته! بعد دوباره ادامه داد : شما که حتما « اصول کافی » را در خانه دارید .( چرا که شرکت گروه ملی به تمام کارگران یک دوره این کتاب را هدیه داده بود ) برو آنجا روایت های بخش اوّل «بداء» را بخوان و بیاور!
یادش بخیر این اوّلین مواجهه من با روایت ، حدیث و اصول کافی بود. بعد از آن تعدادی از روایات را در این باب جمع کردم. دهها بار آنها را خواندم! یادم هست در روایات با مجموعه ای از مسائل روبرو شدم. به زعم خود ؛ متوجّه شدم ثواب ، عقاب و در مجموع ، اعمال ما چقدر میتواند در تغییر «امر محتوم و غیر محتوم الهی یا سرنوست» تاثیر بگذارد. در آن میان در روایات با سؤالی بسیار عجیب روبرو شدم .اینکه چرا و چگونه خداوند قبل از حصولِ بداء در امری ، علم به آن دارد؟! و اگر علم به آن دارد ، پس چرا اصلاً اذن به چیزی به نام بداء داده است و از قبل همان را قرار نداده است؟!
اینها سوالاتیست که در اوّلین مواجهه من با اصول کافی برایم پیدا شد. سال ها بعد که طلبه شدم. بخش عقل و علم را پس از اثر کوتاه «چهار کتاب» ، با طلبه فاضلی که بالای ده سال از من بزرگتر بود، مباحثه کردم. او نیز با خضوع تمام ، بعضی از مباحث رجالی و درایة الحدیث را برایم بازگو میکرد! اینگونه با اصول کافی بعنوان یکی از مستحکمات حدیثی شیعه آشنا شدم!
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
«من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»
ایزد منان را سپاسگزاریم ؛ که در غمناکترین روزهای زندگیمان ، ما را از نعمت حضور دوستان و سرورانی مهربان بهرهمند ساخت ، که همدردیشان التیامی است بر دلهای داغدیده. ابراز همدردی و بذل محبت شما عزیزان با حضور در مراسم و مجالس ترحیم مرحوم «حاج علی رحمانی» ( حشراللّه مع الأنبیاء و الأوصیاء ) و یا ارسال پیامهای تسلیت موجبات غرور و افتخار را فراهم نمود، و سزاوارِ قدردانی و سپاسگزاری است.
آرزو میشود در مجالس و محافل شادی عزیزان جبران زحمت شود. چنانچه به دلیل تألمات روحی امکان ادای دِین و وظیفه فراهم نگردید تقاضای بخشش از شما عزیزان میشود.
از طرف همسر و فرزندان
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
إنّا للّه و إنّا الیه راجعون
مراسم ترحیم مرحوم مغفور ، جانباز سرافراز اسلام ، حاج علی رحمانی (رحمة الله عليه) در شهر مقدّس قم برگزار میگردد ؛
سخنرانی و مرثیه سرایی:
حجت الاسلام والمسلمین
شیخ سعید شحیطاط
زمان : سه شنبه ۲ خرداد ساعت ۱۵ الی ۱۸
مکان : قم، زنبیل آباد کوچه ۳۶ پلاک ۵ واحد ۱
ویژه برادران
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
إنّا للّه و إنّا الیه راجعون
مراسم ترحیم مرحوم مغفور ، جانباز سرافراز اسلام ، حاج علی رحمانی (رحمة الله عليه) در شهر مقدّس قم از طرف دفتر حضرت آیت الله فرحانی (نماینده خبرگان رهبری خوزستان) برگزار میگردد.
زمان : چهارشنبه ۳ خرداد ساعت ۸:۳۰ صبح
مکان : قم، بلوار سمیه، خیابان شهیدین؛ پلاک۶۳؛ مدرسه فقهی امیرالمؤمنین(ع)
ویژه برادران
هدایت شده از مسجود
#امام_خمینی
حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:
یا علی! ساعة العالم یتکی علی فراشه ینظر فی العلم خیر من عبادة سبعین سنة.
ای علی! یک ساعت که عالم بربستر خود تکیه کند ودر علمی بیندیشد بهتر ازعبادت هفتاد سال است.
مسجود
السّلام علیک یا أهل بیت النبوّة مراسم چهلمین روز عروج ملکوتی رزمـنـده و جـانـبـاز سـرافـراز اسـلام
سلام علیکم والرّحمه
ضمن قبولی طاعات و عبادات،
بدین وسیله از عنایت و حسن توجه کلیه سروران، بستگان، دوستان، آشنایان و همکاران که در این مصیبت وارده ؛ عروج مرحوم حاج علی رحمانی (ره) ، از ابتدای مراسم ختم تا انتهای مراسم چهلّم ، ما را مدیون لطف و غریق محبت خویش نمودند، از صمیم قلب تقدیر و تشکر کرده. و برای همگان از خداوند رحمان، حضور در رکاب نورانی امام زمان (عج) را در عصر ظهور مسئلت مینماییم. ان شاء الله.
از طرف : همسر و فرزندان مرحوم
#عرفه
#سیدالشهدا
صلّی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین(ع)
مرحوم میرزا جواد #ملکی_تبریزی :
در اعمال روز عرفه پس از توضیح اعمال زیارت سیدالشهداء می فرماید هیچ وسیله ای از وسائط، در باز شدن ابواب رحمت الهی برای دعا و حاجات مانند سید الشهداء علیه السلام موثر نیست. او دری است که معادل تمامی درها و وسائل دیگر به سمت خدا ارزش و اثر دارد و اثر او در هیچ حدی محدود نمی شود.
المراقبات فی اعمال السنه، شهر ذی الحجه، ص 363