eitaa logo
مثنوی معنوی
34 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
0 فایل
خوانش کتاب پر از حکمت مثنوی معنوی بصورت (موضوع بندی شده ) و نیز ( ترجمه ی نثر بیت به بیت)
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 حکایت 5 بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیه‌السلام کی چه می‌فرمایی اول تو اندازی عصا ساحران در عهد فرعون لعین چون مری کردند با موسی بکین لیک موسی را مقدم داشتند ساحران او را مکرم داشتند زانک گفتندش که فرمان آن تست گر همی خواهی عصا تو فکن نخست گفت نی اول شما ای ساحران افکنید ان مکرها را درمیان این قدر تعظیم دینشان را خرید کز مری آن دست و پاهاشان برید ساحران چون حق او بشناختند دست و پا در جرم آن در باختند لقمه و نکته‌ست کامل را حلال تو نه‌ای کامل مخور می‌باش لال چون تو گوشی او زبان نی جنس تو گوشها را حق بفرمود انصتوا کودک اوّل چون بزاید شیرنوش مدّتی خامُش بوَد او جمله گوش مدّتی می‌بایدش لب دوختن از سخن، تا او سخن آموختن ور نباشد گوش و تی‌تی می‌کند خویشتن را گنگِ گیتی می‌کند کرّ اصلی کِش نبُد ز آغاز گوش لال باشد، کی کند در نطق جوش؟ زانکه اوّل سمع باید نطق را سوی منطق از رهِ سمع اندر آ وادخلوا الابیات من ابوابها واطلبوا الاغراض فی اسبابها نطق کان موقوف راه سمع نیست جز که نطق خالق بی‌طمع نیست مبدعست او تابع استاد نی مسند جمله ورا اسناد نی باقیان هم در حرف هم در مقال تابع استاد و محتاج مثال زین سخن گر نیستی بیگانه‌ای دلق و اشکی گیر در ویرانه‌ای زانک آدم زان عتاب از اشک رست اشک تر باشد دم توبه‌پرست بهر گریه آمد آدم بر زمین تا بود گریان و نالان و حزین آدم از فردوس و از بالای هفت پای ماچان از برای عذر رفت گر ز پشت آدمی وز صلب او در طلب می‌باش هم در طلب او ز آتش دل و آب دیده نقل ساز بوستان از ابر و خورشیدست باز تو چه دانی ذوق آب دیدگان عاشق نانی تو چون نادیدگان گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک انباز کن تا تو تاریک و ملول و تیره‌ای دان که با دیو لعین همشیره‌ای لقمه‌ای کو نور افزود و کمال آن بود آورده از کسب حلال روغنی کاید چراغ ما کشد آب خوانش چون چراغی را کشد علم و حکمت زاید از لقمهٔ حلال عشق و رقت آید از لقمهٔ حلال چون ز لقمه تو حسد بینی و دام جهل و غفلت زاید آن را دان حرام هیچ گندم کاری و جو بر دهد دیده‌ای اسپی که کرهٔ خر دهد لقمه تخمست و برش اندیشه‌ها لقمه بحر و گوهرش اندیشه‌ها زاید از لقمهٔ حلال اندر دهان میل خدمت عزم رفتن آن جهان https://eitaa.com/masnavei/46 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei
تعظيم ساحران مر موسى را عليه السلام كه چه فرمايى اول تو اندازى عصا يا ما [ادب، آدمى را رستگار مى‏كند] ساحران در عهد فرعون لعين‏ چون مرى كردند با موسى به كين‏ ليك موسى را مقدم داشتند ساحران او را مكرم داشتند ز آن كه گفتندش كه فرمان آن تست‏ گر تو مى‏خواهى عصا بفكن نخست‏ 7گفت نى اول شما اى ساحران‏ افكنيد آن مكرها را در ميان‏ اين قدر تعظيم دينشان را خريد كز مرى آن دست و پاهاشان بريد ساحران چون حق او بشناختند دست و پا در جرم آن درباختند
[تفاوت انسان كامل و ناقص در تمتعات دنيوى‏] لقمه و نكته ست كامل را حلال‏ تو نه‏اى كامل مخور مى‏باش لال‏
[در برابر انسان كامل، سراپا گوش شو] چون تو گوشى او زبان نى جنس تو گوشها را حق بفرمود أَنْصِتُوا
[تمثيل براى بيت پيشين‏] كودك اول چون بزايد شير نوش‏ مدتى خامش بود او جمله گوش‏ مدتى مى‏بايدش لب دوختن‏ از سخن تا او سخن آموختن‏ ور نباشد گوش و تى‏تى مى‏كند خويشتن را گنگ گيتى مى‏كند كر اصلى كش نبود آغاز گوش‏ لال باشد كى كند در نطق جوش‏ ز آن كه اول سمع بايد نطق را سوى منطق از ره سمع اندر آ ادخلوا الأبيات من أبوابها و اطلبوا الأغراض في أسبابها
[كيفيت كلام حق‏] نطق كان موقوف راه سمع نيست‏ جز كه نطق خالق بى‏طمع نيست‏
[بى‏نازى خداوند] مبدع است او تابع استاد نى‏ مسند جمله و را اسناد نى‏ باقيان هم در حرف هم در مقال‏ تابع استاد و محتاج مثال‏
[توبه و تضرع دائم، سالكان را رستگار مى‏كند] زين سخن گر نيستى بيگانه ‏اى‏ دلق و اشكى گير در ويرانه ‏اى‏ ز آن كه آدم ز آن عتاب از اشك رست‏ اشك تر باشد دم توبه پرست‏ بهر گريه آمد آدم بر زمين‏ تا بود گريان و نالان و حزين‏ آدم از فردوس و از بالاى هفت‏ پاى ماچان از براى عذر رفت‏ گر ز پشت آدمى وز صلب او در طلب مى‏باش هم در طلب او ز آتش دل و آب ديده نقل ساز بوستان از ابر و خورشيد است باز تو چه دانى قدر آب ديده‏گان‏ عاشق نانى تو چون ناديدگان‏
[پرهيز از شكمبارگى، راهى براى كسب معرفت‏] گر تو اين انبان ز نان خالى كنى‏ پر ز گوهرهاى اجلالى كنى‏
[از نفسانيات، پرهيز كن تا فرشته سيرت شوى‏] طفل جان از شير شيطان باز كن‏ بعد از آنش با ملك انباز كن‏
[تيرگى درون، نشان مصاحبت با شيطان است‏] تا تو تاريك و ملول و تيره‏اى‏ دان كه با ديو لعين همشيره‏اى‏
[تأثير لقمه ‏] لقمه ‏اى كان نور افزود و كمال‏ آن بود آورده از كسب حلال‏ روغنى كايد چراغ ما كشد آب خوانش چون چراغى را كشد علم و حكمت زايد از لقمه ‏ى حلال‏ عشق و رقت آيد از لقمه ‏ى حلال‏ چون ز لقمه تو حسد بينى و دام‏ جهل و غفلت زايد آن را دان حرام‏