‹ مسـتِمولاعـلیﷻ ›
.¹¹⁰.
عیسیٰ رسید بر سرِ دستانِ مادرش
یک یا عَلی بِگُفت و
سخن را شروع کرد!
-یااسدالله-
‹ مسـتِمولاعـلیﷻ ›
جانی بگیرو در عوضش هیچ هم نده
عُشّاق با معامله های گــران خوشنـد..
-ابیعبدالله-
‹ مسـتِمولاعـلیﷻ ›
-
بهشگفتمکهبهعکستاسیرم .
یهروزیپایاینعکستمیمیرم .
-یاعلی،اکبر-
‹ مسـتِمولاعـلیﷻ ›
-
آنکهازکفردرآوردمرامهرتوبود،
همهاشزیرسرتوست، مسلمانشدنم..¹³³
-یاابوالفضل-
‹ مسـتِمولاعـلیﷻ ›
-
الهِمُعَمَم؛الاقائمغم
مقامتمعما؛بههشتِمحرم . . .
علیاکبرالله .
-یاعلی،اکبر-