(2).mp3
711.8K
کی از شوخی های مخصوص جنگ
#روایتگری حجه الاسلام #انجوی_نژاد
#آرشیو_صوت
@matafeshgh1 کانال اصلی
@matafeshgh2 فروشگاه
مطاف عشق
هنگام تشییع پیکرش در اندیمشک، خانواده هایی به دیدار ما آمدند و با گریه و زاری از محمد تعریف می کردند. میگفتند محمد خیلی حق بر گردن ما دارد. پدر و مادرم اصلا آنها را نمی شناختند. از حرف های آنها تازه متوجه شدیم که محمد بخشی از حقوق خود را در اختیار آن خانواده ها قرار میداده تا بتواند بخشی از مشکلاتشان را برطرف نماید. بدون اینکه صحبتی دراین باره با کسی بکند.
علیرضا قاسمی زاده (برادر شهید محمد قاسمی زاده)
#کتاب روایت آفتاب
@matafeshgh1
@matafeshgh2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری حاج حسین #یکتا
#آرشیو_فیلم
@matafeshgh1 کانال اصلی
@matafeshgh2 فروشگاه
اگر میخواهی صحنه عاشورا را از نزدیک ببینی باید به دفتر خاطرات والفجر یک در شرهانی سری بزنی؛ آنجایی که شهید احمد زمانیان، همان نوجوان شانزده ساله ای که ترکش ها سر و صورتش را خون آلود کرده بود. وقتی خواستند اورا برای مداوا به عقب برگردانند، گفت:«من نیامده ام که به عقب برگردم. آمده ام که بایستم.»
#کتاب همسفر #راهیان_نور
Mataf.ir
@matafeshgh1
@matafeshgh2
58.asaare jang.mp3
374K
آثار جنگ
سخنان مقام معظم #رهبری
#آرشیو_صوت
@matafeshgh1
@matafeshgh2
مطاف عشق
یک دختر دوساله داشت به اسم کوثر. به هرکس زنگ می زد کلی از کوثر تعریف می کرد. یکبار که از منطقه برگشته بود گفت بعضی وقتها در تیررس تکفیری ها گیر می افتیم مجبور میشیم مسافتی از پشت یک دیوار تا دیوار دیگر را بدویم. در آن مسافت چندمتری کوثر می آید جلوی چشمم. فهمیده بود که با این وابستگی ها کسی شهید نمی شود. دفعه آخری که می خواست به عملیات برود به دوستش گفته بود این بار دیگه از کوثر گذشتم...
شهید محمودرضا بیضائی #مدافعان_حرم
#فلش_کارت شهدای مدافع حرم
Mataf.ir
@matafeshgh1
@matafeshgh2
آقا اجازه؟ درد دلهایم زیاد است
مادر نشسته گوشه ای بیتاب بابا
آقا اجازه ؟ درسها را خوب حفظم
درسی که یادم هست از خوناب بابا
آقا اجازه؟ ش شبیه #شیمیایی ...
#گالری_عکس
@matafeshgh1
@matafeshgh2