مَبهوتْ³¹⁵
-مهمان خونه آقا سیّدمَهدی #مَه🩶
مبهوت اندازه تمامه عمر با آقا سید خاطره داشت
و مادرشون سراسر مستمع بودن برای شنیدن هر سخنی که به پسرشون برسه..
-اره والله امان ز دلتنگی : )
#مَه🩶
هدایت شده از مَبهوتْ³¹⁵
t_swryh_dl_mn_pr_zdh_zynb.mp3
8.84M
یعنی با تمام سلول هام میتونم برا این نماهنگ ذوووق کنم و هزار بار گوش بدم تا جیگرم حال بیاد🥲💖
سیده زینب⁶⁹ تَصَدُقت بشم میشه بطلبی بیایم دمشق تو صحنت دورت بگردیم😍✨
#عمهجانم
"در وادی محبت،دربنده زینبم من
شادم در این حوالی،چون عبد زینبم من"
دقیقا پارسال شب ولادتخانومزینب"س" طبق روال همیشه پشت به مداح نشسته بودی و میونداری میکردی منم میخوندم..
ما کنارت بودیم،باهات زندگی میکردیم
ولی نفهمیدیم داریم غربال میشیم داریم امتحان میشیم..
آسِدمهدی شما از این امتحان سربلند بیرون اومدی:)
همیشه بهم میگفتی که روضه حضرتزینب"س" میخونی یادم کن..
میشه یه امشب که مهمون عمهجانمزینبی منو یاد کنی رفیق؟!..
این شعرو امسال هرچقدر خوندم به نیت خودت خوندم سید:
خوف محشر از کسی باشد که او بیصاحب است
صاحب ما در قیامت،عمهجانم زینب است..
بهقلممبهوت ۱۴۰۳/۰۸/۱۶
#بماندبهیادگار
دورهسرتبگردمخانمجانیعنیمیشه
بازمبیامپیشت؟!..
خانوماینجابهمنمیسازه،اینجاپرازگناهه
اینجاآدماشقضاوتممیکنن..
مندلمآرامشحرمترومیخوادتَصَدُقتبشم💔
یعنیمیشهبازمدستامقفلبشهبهشبکههای
ضریحت:)؟
#دلتنگی
یه حس عجیبیه..
انگار این برادر و خواهر شب ولادتشون هم دل آدم رو غم میگیره. شاید سرّش تو این باشه که وقتی عقیله سلاماللهعلیها به دنیا اومد اشکش بند نمیاومد تا وقتی تو آغوش ابیعبدالله قرار گرفت.
فدای قلب سوختهت یا عقلیه خاتون..
غروبِ ولادتی که گره خورده با شبِ جمعه یعنی زار زدن پایِ عبارتِ «پناهِ عالمیان ..» و آه کشیدن با عبارتِ
« ثوابِ دو زیارت به زینبت رسیده... »
#بمیرم_برات
شامولادتخانومزینب"س"همیشه
کنارمونبودی..
امسالمااومدیمپیشتآقایعبدالزینب💔
#دلتنگی
همه یه روزی تنهاتون میزارن خب؟
یکی با رفتن پی درس خوندن؛
یکی با رفتن پی ازدواج؛
یکی با رفتن پی آرزوهاش؛
یکی با مرگ؛
یکی هم با شهادت . .
خوب رفتن هنره عزیزای من
اگرم میرید با شهادت برید که تا ابد موندگارباشید . .
پ.ن:بخوان از چشم های لالِ من،امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه،دیوانی نمی ماند . .
#غمدل