eitaa logo
مَبهوتْ³¹⁵
3.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
660 ویدیو
8 فایل
ماتُ و مَبهوتِ تواَم، ماهِ تَماشایی مَن.. __________________ عبدالرقیه‌خانوم³¹⁵ -غیر از علی‌"ع" و اولادش؛ هیچ -------------------- فروشگاهمون: https://eitaa.com/foroosh_mabhot اینم لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17305761504826
مشاهده در ایتا
دانلود
حسن‌ شدی که میانِ مُضیفِ چشمانت تمامِ شهر به عشقِ شما گِدا باشند؛💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کار و برای شهید انجام بدی خودشون انتشارش میدن و پخشش میکنن... 📌به عشق شهدا هر هفته پنجشنبه و جمعه گلزار شهدای تهران خوشنویسی صلواتی روی سنگ انجام میشه ... mashghe_eshgh
روز محشر که همه خلقِ خدا سرگشته‌اند؛ ای خوشا برحال ما دورِ حسن گردیده‌ها..
حالِ پريشونم و گردن بگير… جز خودت غمِ عالم رو از من بگير🇮🇶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📍موقعیت: رفتن به دانشگاهی که تمریناتِ این جلسه‌اش نوشته نشده ( فلذا به یاد حرف استاد که می‌گفت: تمرین از هرچی برام مهم‌تره! )🚶🏻‍♀ 🤍
مَبهوتْ³¹⁵
4_5771724502887043950.mp3
15.62M
وِی به ادامه مداحی پلی شده می‌پردازد.. :) 🤍
مَبهوتْ³¹⁵
وِی به ادامه مداحی پلی شده می‌پردازد.. :) #مَه🤍
عذاب وجدان واسه درس نخونده‌ای اگه داشتید شور گوش کنید میشوره میبره دوستان!🚶🏻‍♀
ای ماهِ کاملی که لکی نیست رویِ تو¹³³! قلبم برای دیدنِ رویِ تو لک زده‌..
هدایت شده از | حُبّ |
4_5891226964261343893.mp3
18.49M
مَبهوتْ³¹⁵
عموی‌نازِ‌رُقیه.. 5:28 انقدری‌که‌باهاش‌گریه‌کردم..🥺
محشر،لحظه ی دیدار .. صادق باشم باهات؟زیاد بهش فکر کردم . به اولین سلام،به اولین ملاقات،به این که چی بهت بگم؟ دلتنگی بد دردیِ،آدمِ دلتنگ وقتی میرسه به کسی که دلش براش تنگ شده کلمه نداره،نگاه داره . من قدِ چهارده قرن نگاه دارم عزیزِ دلم¹²⁸ ..
آنقدر‌در‌اتاق‌خودم‌روضه‌خوانده‌ام گاهی‌حسین‌میشنوم‌از‌وسایلم..💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگن امام رضا یه جور خاصی رئوفه که مثلا از هرجایِ عالم که صداش کنی، همون لحظه نگاهت میکنه و میگه جانم… -امام‌رضای‌دلم-
بابا رضا ۲_۲۰۲۴_۰۵_۰۷_۲۰_۰۷_۳۷_۸۶۲.mp3
4.92M
حقیقتا با شنیدن بابا رضای۲ عمیقا دلم خواست برگردم به بچگی.. به همون زمانی که با دل پاک و بی گناهم‌ می رفتم حرم، با مهر ها خونه سازی میکردم، روی سنگ های سرد‌ رواق‌ها و صحن‌ها سُرسُره بازی می‌کردم، اونجایی که از شلوغی بدم میومد و روی شونه های بابام میشستم و از بالا نگات می‌کردم و تمام تلاشمو میکردم خودم رو به ضریحت برسونم.. با دستای کوچیکم هدیه ی تولد برات کبوتر آوردم و رهاش کردم توی آغوشت... همون جایی که با تمام وجودم با زبون بچگی میگفتم: قدرتو میدونم بابا رضا جونم...! و تو امن ترین برای من بودی، درست مثل حالا:) 💛
یادم هست همیشه.. ‹ ما از رحمتِ امام حسین به رأفت امام رضا رسیدیم. ›