صدا میزد :
یا فاطمه ! یا زهرا !
جواب نمیداد
اما مگه مولا ول میکرد :
یا بنت الرسول ! یا کوثر ! یا ریحانه !
صدایی نمیاد
مولا دیگه دید چاره ای نیست باید برا یه بارم که شده دست اش رو بزاره رو نقطع ی ضعف معشوقش :
سر مطهر خانوم که این چند روز نمیتونست از درد تکون بده رو به دامن گرفت ؛ قطرات اشک از صورت مولا به صورت خانوم سرازیر شد و خانوم صدایی شنید که میگفت :
یا فاطمه ! کلمینی ؛ انا علی...
اینجا روح به کالبد بازگشت...
خانوم جان با دستان بی رمق اشک هارو از صورت مولا پاک کرد ؛ مولا آخرین حرف هاشو اینجا یا فاطمه اش زد..
و مردم بعد آن دیگر علی آن علی سابق نشد...
مَبهوتْ³¹⁵
ای مادر بیچاره کرده غم ات عالمی رو حرمی ام نداری ؛ نشونی ام نداری که بخوایم بیایم اونجا لطمه بزنیم
ولی جدای از همه ؛
من تو فاطمیه بیشتر از اینکه بگم مادرم وای میگم : پدرم وای...
مادر ما که راحت شد
دیگه درد گردن اذیت اش نمیکه
۱دیگه درد پهلو نداره
دیگه نفس تنگی نداره
دیگه....
این پدر ماست که تازه عزاش شروع میشه...
بسه برای شما
من برم خیلی اذیتتون نکنم...
آخه بعضی چیزا رو نمیشه هرجایی گفت...
فقط یادتون نره اینها همه زیره سره کیه...
اذانِ بی علی ؛ سبب اش قتل مادر است!!!
فاطمیه اول تموم میشه..
میگذره..
اونی که مقید و عاقل باشه مشکی میپوشه وو ما بین دهه اول و دوم عزاداری اش رو انجام میده
اما تویی که میگی اینها بدعته کم کم به فکر یه جواب باش برای :
امام حسن که انقدر زود موهاش سفید شده بود ازش سوال کردن : یاحسن چرا انقدر موهات سفیده ؟! شما که سنی نداری...؟!
مضمونا فرمود ما بعد از اون شب زود پیر میشیم...
یه جواب ام واسه مولا آماده کن که دیگه بعد اون شب اون علی سابق نشد و به گفته روایات و احادیث دیگه انتظار ابن ملجم رو میکشید
یه جواب واسه حسین آماده کن که در کودکی یتیم شد...
یه جواب واسه زینب
واسه امام سجاد
واسه امام صادق...
همه چیز تا توی هیئتی خوبه، آرومی، حس میکنی گریه کردی سبک شدی، امّا وقتی میای خونه همه میخوابن، سکوت میشه، تاریک میشه تازه شب رو حس میکنی تازه دوست داری روضه/مداحی پلی کنی و با خودت میگی کاش توی مجلس که بودم بیشتر گریه میکردم بیشتر لطمه میزدم و انگار تو هیچ کاری نکردی !
مَبهوتْ³¹⁵
همه چیز تا توی هیئتی خوبه، آرومی، حس میکنی گریه کردی سبک شدی، امّا وقتی میای خونه همه میخوابن، سکو
ببخشید که این شد؛
ببخشید که خیلی جملهی سادات ببخشن رو شنیدم ولی هنوز نفس میکشم ..
از چای امشب جوری نوشیدم که انگار قراره فرداشبی در کار نباشه، همین قدر به
هیئت، روضه، گعده و چایزغالیش ولع دارم .
از ایام بین فاطمیه اول تا فاطمیه دوم
غافل نشید
با معرفتا توی این روزا معلوم میشَنا :)))