eitaa logo
°•|میم.چمران|•°
1.3هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
201 فایل
☕️🍩حقـیـقتـــ خــانهـ 🌳🏡 📋بیان حقایق بدون تعصب و جانبداری 📋دغدغه مند و پژوهشگر حوزه اجتماعی|تاریخی|سیاسی 📋فارغ التحصیل مهندسی عمران|عاشقِ تاریخ، نویسندگی و گیاه •°در جستجوی حقیقت و ایدئولوژی برتر جهان°• 👨‍💻نویسنده محتوا: 👷‍ @matin_chamran
مشاهده در ایتا
دانلود
Hamed Zamani - Mardane Mamooriate Sakht (128).mp3
7.35M
🇮🇷تا خونِ غیرت، در رگِ ماست این سرزمین را، پاسداریم… ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود @matinchamran
📌پیام یکی از بچه های حاضر اطراف دانشگاه ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود @matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📌پیام یکی از بچه های حاضر اطراف دانشگاه ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود @matinchamran
*شیاطین تمام زورشون رو دارن میزنن دهه شصت لیدرهای منافقین با میلیشیا کف خیابون می اومدن و تفکیکی وجود نداشت چون مردم بینشون نبودن؛ اما امروز تفکیک در کف خیابون خیلی سخته... ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود @matinchamran
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران @matinchamran
آقایان مسئول خطاب به شماست چه دولت، چه مجلس، چه قوه قضائیه و چه نهادهای زیر نظر رهبری... اگر با این توئیت برای روز قیامت خودتان نگران نشدید(ادامه اش را میدانید) ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود @matinchamran
*دلنوشته‌ای برای مادر آرمان*   اولین بار که می‌شنوی فرزندت، پسر است، حس عجیبی داری. لبخندی روی لبانت می‌آید. ته دلت غنج می‌رود. حس می‌کنی تکیه‌گاه جدیدی پیدا کردی. همانطور که اگر دختر باشد خوشحال می‌شوی که انیس و مونسی پیدا کردی. پسرت جلوی چشمانت بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و هر لحظه، نگرانی‌هایت هم با او بزرگ‌تر!  شیطنت‌ها و ظرف شکستن‌هایش را زیر سبیلی رد و خودت را قانع می‌کنی که اقتضاء پسر بودنش است.  لحظه به لحظه بد و خوب را یادش میدهی. نگرانی که در کوچه و خیابان به کسی زور نگوید. راه خطا نرود. حرف ناجور نگوید و نشنود. بار اول که مشکی می‌پوشد و دست پدرش را می‌گیرد و مسجد و هیئت می‌رود، ذوق مرگ می‌شوی که: «خدایا شکرت! پسرم راهش را پیدا کرد». در چشم بر هم زدنی، دبستانی می‌شود و بعد، دبیرستانی. قد می‌کشد و صدایش دو رگه می‌شود و موهای صورتش، معصومیت پسرانه‌اش را دو چندان می‌کند. ولی باز نگرانی! نمی‌دانی کدام مسیر را در پیش می‌گیرد! در نماز روز و شبت دعا می‌کنی: «خدایا! بهترین راه را برایش مقدر فرما!» روزی از خواب بیدار می‌شوی و میبینی راهش را پیدا کرده. عشقش شده حوزه و علم و کتاب و امام حسین(علیه السلام). ته دلت می‌لرزد! با خود می‌گویی می‌توانست مهندس یا دکتر شود؛ اما حالا ... .  حالا اصرار می‌کند بر راهی که روشن است، اما سخت. راهی که پایان ندارد. نه علمش، نه معنویتش، نه اخلاق و نه عرفانش. مسیر حوزه، بی‌نهایت است! به چشم خود میبینی پسرت راه سختی را انتخاب کرده، راهی که شاید محرومیت‌های فراوان دنیوی برایش به ارمغان بیاورد؛ اما دلخوشی که ذخیره آخرت خوبی پیدا کردی. حال، پسرت را در قامت طلبه‌ای میبینی. حجره‌دار می‌شود. از شنبه تا چهارشنبه، تنها تلفنی می‌توانی با او صحبت کنی. عصر چهارشنبه اما در فکری! در فکری این دو روزی که درکنار تو و خانواده است، چطور اوقات خوشی برایش فراهم کنی؟ در فکری حداقل این چند وعده در کنارت، غذای مورد علاقه‌اش را بخورد.  از در که می‌آید، چپ و راست صورتش را نگاه می‌کنی و دنبال بهانه‌ای که با او حرف بزنی. ... هنوز از طلبه شدنش چیزی نگذشته که آسمان شهرت سیاه می‌شود. اغتشاش و درگیری و ناامنی شهر را فرامی‌گیرد. مشتی اراذل و اوباش به بهانه‌های واهی، امنیت را نشانه می‌گیرند. حالا و هر لحظه، دلشوره سالم رسیدن فرزندت را داری.  اما پسرت! پسرت ته دلش قرص است. می‌خواهد در قامت طلبه ای بسیجی‌ برقرار کننده آرامش و امنیت باشد. برای دختران، برای زنان و برای مردم سرزمینش! در دلت به داشتن چنین پسری افتخار می‌کنی، اما ... .  میوه دلت، دست خالی به میدان رفته! بی خبر از همه جا می‌گویی: «خدایا! دسته گلم را به تو می‌سپارم! جگر گوشه‌ام را سالم به خانه برگردان!»  لحظات به کندی می‌گذرد. خبری از دسته گلت نیست! زنگ تلفن به صدا در می‌آید... آقای علی وردی! پسرتان مجروح شده .... آسمان بر سرت خراب می‌شود.  تا به بیمارستان برسی، نفسی برایت نمی‌ماند. می‌فهمی آرمانت از دنیا رفته، اما دوباره احیاء شده. قلبش می‌زند. نفسی چاق می‌کنی. نور امید در دلت روشن می‌شود: «پس انشاءالله زنده می‌ماند». هنوز شبی نگذشته که فیلم شکنجه‌ی جگر گوشه‌ات در فضای مجازی پخش می‌شود. هر کس می‌بیند، می‌گوید: «وای بر حال مادرش! کاش مادرش نبیند و نداند و ...» دو روز، تنها دو روز فرصتی‌ست که خدا برای آمادگی شهادت فرزندت می‌دهد.  و سرانجام ... و سرانجام، روح مطهر آرمان بیست و یک ساله‌ات به آسمان عروج می‌کند. او به آرزویش می‌رسد؛ اما کاخ رؤیای تو برای دامادیش همراه هزاران آرزوی دیگری که برایش داشتی، فرو می‌ریزد. داعش‌صفتان زمان، تاب تحمل معصومیت پسرت را نداشتند! حال در دل زمزمه می‌کنی: «میون خاک و خونی! تو ای ماه جوونم! مثه موهات، پریشونم! آروم آروم می‌ذارم من، صورت رو صورت ماهت! دعا کن جون بدم اینجا، میاد مادر به همراهت! چه دلگیره، بی تو دنیا! که می‌میره بی تو مادر!» و این چنین روضه علی‌اکبر(علیه السلام) و روضه تنهایی سیدالشهداء(علیه السلام) در گودال قتلگاه، بعد از 1400 سال، برایت زنده می‌شود! ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود @matinchamran
°•|میم.چمران|•°
*دلنوشته‌ای برای مادر آرمان*   اولین بار که می‌شنوی فرزندت، پسر است، حس عجیبی داری. لبخندی روی لبانت
♥️ـھ " وراء کُل شهید امراه تقف کَوطن " پشت هر شهید، زنی ایستاده همچون یک وطن... 🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران @matinchamran
📌بله حق دارید بی اخلاقی و توحش در جمعیت اغتشاشگران موج میزند...سپاه، دادستانی و دفتر امام جمعه شهر بهترین گزینه هستند. ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود @matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📽 #کلیپ 🎯 #سلامت_در_زندگی (۴) ✅ موضوع: شهوت در مصرف ❓اسراف؟ ❓ تولید زباله؟ 🎙حجت‌الاسلام و المسلمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 🎯 (۵) ✅ موضوع: اسراف، بلای جان ❓اسراف در سطح فردی، اجتماعی و تمدنی؟ ❓اسراف در خوراک، ازدواج و مد؟ 🎙حجت‌الاسلام و المسلمین حسین عباسی‌اصل •••••••••🌸🌸🌸•••••••• بسیار دیدنی و شنیدنی... 🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران @matinchamran
📍این روزها یکی از بهترین کارها، فعال سازیِ برد بسیج دانشگاه هاست؛ مخصوصاً با تصاویر زیر👇 ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود @matinchamran
🌺🍃 بلا برای دوستان است.✅ اولین کسانی که بخاطر محبت زیاد، بچه را چشم می زنند و بچه مریض می شود، پدر و مادر بچه اند.👌 👈خدا هم هر وقت به بنده اش نظر کند، او را مبتلا می سازد.👌 هر که در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند. 🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران @matinchamran