eitaa logo
متن مداحی
328 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
3 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 ۹۶ مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه کبوترم، که لونه‌م تو کربلاته طوافم فقط دور گنبد طلاته آب و نون من توی دست زائراته من به حرم وابسته‌ام ، عاشق و دلخسته‌ام شبایی که دلتتگ ایوونت هستم تو میبینی حالم رو ، میدونی فالم رو که به شیش‌گوش تو دلبستم کربلا ۲، ای قبله‌ی سینه‌زنا کربلا ۲، ای جنت‌الاعلای ما کربلا ۲، ای خاک تو سِرّ شفا "کربلا ۲، قبله‌ی حاجات ما" منو میشناسن، میگن آدم حسینم متولدِ تو محرم حسینم تو قیامتم، زیر پرچم حسینم تو نفست اعجازه ، شاه پرآوازه نوکری واسه‌ت دنیامونو میسازه ای دل و جون زینب ، سحر و صبح و شب در خونه‌ت رو به کل عالم بازه یاحسین ۲، آرامش دلها حسین یاحسین ۲، نور دل زهرا حسین یاحسین ۲، ما نوکر و آقا حسین "کربلا ۲، قبله‌ی حاجات ما" نذاری که از سر سفره‌ی تو کم شم خوبه تو حرم، پَرِ گوشه‌ی علم شم سرمو میدم، که مدافع حرم شم درد دلم دوریه ، تو سرم شوریه میبینم که روی پرچمت نوریه آرزومه یک روزی ، زیر پای زهرا بریزه خونم توی خاک سوریه عشق من ۲، ای پادشه بی‌کفن عشق من ۲، آقا تو رو جون حسن عشق من ۲، اسم ماهارو خط نزن "کربلا ۲، قبله‌ی حاجات ما" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
. . 📢 حاج مهدی رسولی ان ذکر الخیر فی العالمین اوله حسین آخره حسین و اصله حسین من والا الحسین نجی من عاد الحسین هلک نورک مصباح الدجی یا لیتنا کنا معک خون تو در رگهاست؛ ثارک ثار الله حب تو در دلهاست؛ حبک حب الله یا ابا عبدالله(۴) ..................................... کرب و بلاسی حرم الله حسین ای که بهشتیده تربت اطهرون جنتیمیز حسین رسم حسین، سیر حسین راه حسین جرآتیمیز حسین غیرتیمیز حسین عزتیمیز حسین انتخاب اولیم انتخاب آخریم کربلادی کربلا ثارالله دی رهبریم ای او گوزل آدی معنی آزادی درس شهادتده عالمون استادی یا اباعبدالله(۴) ..................................... کیم قدمین راه حسینه قویا عشقه وفاسی وار جام بلاسی وار کرب و بلاسی وار کیم باش اگه دشمنه عجزیدن خبط و خطاسی وار دلده هراسی وار رنگ و ریاسی وار معیار شرف حسین مبنای هدف حسین نور صف به صف حسین شاه جان به کف حسین کرب و بلاسینده باشدان آخان قانلار مکتبه جان ویردی یتمیش ایکی جانلار شاعر بند فارسی:اکبر شیخی شاعر بند تر‌کی:علی حنیفه 🔶 اِن ذُکِرَ الخَیرُ فی العالمین... شب دوم محرم ۱۴۴۱ ۹۸ ⬇️⬇️
متن روضه 2 🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی 🔸گشت وارد بر زمین کربلا (فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ (لهوف ص 116) تا رسیدند به کربلا... ابی عبدالله فرمود: این سرزمین چه نام داره؟ گفتند آقا به اینجا کربلا میگن... تا گفتند کربلا... حضرت فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ 🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست 🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست 🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست 🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست ابی عبدالله صدا زد... خیمه ها رو بر پا کنید... اینجا وعده گاه ماست... یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند... حالا میخواد عقیله بنی هاشم... زینب کبری از محمل پایین بیاد... تصور کن ... جوون های بنی هاشم اومدند... دور محمل زینب رو گرفتند... مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند... من ميگم ... شاید عباس علمدار اومده... زانوها رو خم کرده... علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته قاسم عنان مرکب رو گرفته... ابی عبدالله مواظب خواهره... 🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد 🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد با چه عزت و احترامی... خانم رو از محمل پیاده کردند... حقشم همینه... آخه خانم زینب... ناموس خداست... دختر علی هست... احترام داره... آماده ای بگم یا نه؟ 🔻گریز اما میخوام بگم آی جوون های بنی هاشم... نبودید روز یازدهم... عمه جانتون زینب... همه زن و بچه ها رو سوار کرد... دید تنهای تنها مونده... دور تا دورش رو نامحرما گرفتند... یک نگاه انداخت به سمت شط فرات... صدا زد... آی ابالفضل... آی غیرتی... پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست... یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه... صدا زد... حسین جان... ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸به سوی شام و کوفه ام 🔸چه ظالمانه می برند 🔸نمی روم ولی مرا 🔸به تازیانه میبرند (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) -
|⇦• روضه و توسل ورود خاندان آل الله به وادی مقدس کربلا اجرا شده شبِ دوم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمدرضا طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• سوال کرد ، تا رسید به این سرزمین فرمود کسی میدونه اینجا اسمش چیه؟ یکی گفت آقاجان اسمش غاضریه ست . فرمود اسم دیگه ای هم داره؟ آقا جان نینوا هم میگن ، (دنبال اسم دیگه ای می گرده حسین) آیا اسم دیگه ای هم داره؟ گفت آقاجان اینجارو کربلا هم میگن. تا شنید کربلا رنگ صورت ابی عبدالله عوض شد. فرمود أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ .. تا اسم کربلا اومد یه وقت زینب از داخل محمل یه آهی کشید .. آینه در آینه تابید عالم شد علی نفسِ خود را دید خود را دید خاتم شد علی اولین صبحِ ظهورِ حی اعظم شد علی حق تماشا کرد خود را تا مجسم شد علی با علی جان میدهیم با یا علی تب میکنیم حرفِ مولا میزنیم و مشقِ زینب میکنیم آنکه اقیانوسِ آرامِ علی شد زینب است آنکه او آغاز و انجامِ علی شد زینب است آنکه او معنایِ اسلامِ علی شد زینب است آن که آمد زینتِ نام علی شد زینب است ما نمی فهمیم از این اعجاز هیچ شعرها را ساده تر میگویم اما باز هیچ او هزاران شیر زن بود او فقط زینب نبود او ظهورِ پنج تن بود او فقط زینب نبود سوختن در سوختن بود او فقط زینب نبود او حسین و او حسن بود ، او فقط زینب نبود شد تمامِ آیۀ "قالو بلی" وقتی رسید با نزولش کربلا شد کربلا وقتی رسید شرح لیلی را اگر منزل به منزل گفته اند شرحِ این تکلیف را جمعِ مقاتل گفته اند کعبه را با بودنش در راه ، محمل گفته اند گَردِ صحرا نه ، غبارِ پرده را دل گفته اند به حسینش که دل زینب به دستِ اکبر است پرده هایِ محملِ زینب به دستِ اکبر است کشتیِ کرببلا در کربلا پهلو گرفت خواست تا پایین بیاید آسمان زانو گرفت تا بیاید جبریئل از شهپرش جارو گرفت او نه از عباس جان عباس از بانو گرفت پای او بر زانویِ مردانۀ عباس بود بعدِ بابا دستِ او بر شانۀ عباس بود *با چه جلالی داره بی بی از محمل میاد پایین .. عباس پاشُ رکاب کرده .. علی اکبر دستشُ داره می گیره .. ای روزگار! .. ای روزگار! .. هم ام کلثوم سلام الله علیها رو نوشتند ، هم بی بی رو ، عرضه داشتند حسین جان بیا برگردیم مدینه ... خبری از این مهمونی نبود .. دور تا دورت با نیزه ایستادند ، کجا اینطوری آدمُ مهمونی می برن؟ .. حسین جان میون این نانجیبا ، یه نفر دل منو داره میبره .. هی تیر و کمان نشون میده ..* دورِ خود تا دید اکبر را خیالش جمع شد عون و عبدالله و جعفر را خیالش جمع شد دید در گهواره اصغر را خیالش جمع شد بینِ خیمه چند دختر را خیالش جمع شد دید فوجِ دشمنان را گفت عباسم که هست نیزه و تیر و سنان را گفت عباسم که هست ناگهان بی حال شد گودال را وقتی که دید روضه اش اطفال شد گودال را وقتی که دید ماتِ استقبال شد ، گودال را وقتی که دید حرمله خوشحال شد گودال را وقتی که دید آمد و افتاد بر پایِ برادر بازگرد جان خواهر جان من نه ، جانِ مادر بازگرد ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅
|⇦• روضه و توسل ورود خاندان آل الله به وادی مقدس کربلا اجرا شده شبِ دوم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمدرضا طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• گفت داداش بیا برگردیم ، گفت بذار برات بگم زینب جان ، تو راه صفین اومدیم با بابامونُ داداشم حسن؛ قدری تو این سرزمین بابام خوابش برد ، سرش رو پاهای داداش حسنم بود. یه وقت سراسیمه از خواب بیدار شد ، شروع کرد گریه کردن .. داداشم سوال کرد ، من سوال کردم چی شده باباجان چرا انقدر پریشونی؟ چرا اینطور گریه می کنی؟ .. فرمود الان خواب دیدم تو این سرزمین ، حسینم تو دریایِ خون داره دست و پا می زنه .. هر چی کمک می خواد ، یه نفر به دادِش نمی رسه .. همۀ این لحظه هارو بهم گفتن ، بارها جدم این روضه رو برام خوانده ، مادرم زهرا این روضه رو براش گریه کرده . راهی برای برگشت نیست ، روز ازل خودم انتخاب کردم ، خود ابی عبدالله انتخاب کرد. به جعفر جنی بزرگه اجنه ایراد می گرفتن که چرا نرفتی کمک امام حسین؟ چرا وضعُ برنگردوندی؟ گفت وقتی رفتم کنار گودال ، دیدم فوج فوج ملائکه ، انبیا ، اولیا ، انقدر بودن که اصلاً جا به من نمی رسید. به زحمت خودمو رسوندم به ابی عبدالله ، تو گودال افتاده بود . گفتم آقا ما اومدیم کمکت ، فرمود نه ؛ من روز ازل انتخاب کردم کشته شدن در راهِ خدا رو . (حالا وضع برگشت) زینبی که با این عزت پیاده شد، حالا میخواد سوارِ ناقۀ عریانش کنن .. آه .. اومد کنار گودال ، آی غیرت الله .. من همون زینبم که وقتی میخواستم برم حرم پیغمبر ، بابام میگفت بذار آخرین چراغایِ مدینه هم خاموش بشه. کسی نمی خوام قد و بالای دخترمُ ببینه .. ببین دور تا دور ما حرومیا جمع شدن ...* شامِ غم ای وای ، اکبر را نمیبیند چرا عون و عبدالله و جعفر را نمی بیند چرا پشتِ خیمه قبرِ اصغر را نمی بیند چرا بینِ حجمِ شعله دختر را نمی بیند چرا خیمه از شعله اُفتاد و عزیزی سوخت سوخت زیرِ آن خیمه خداوندا مریضی سوخت سوخت بسکه اُفتاده زمین در پا توانی نیست نیست می‌دَود سمتِ برادر حیف جانی نیست نیست دیر شد تا او بیایَد ساربانی نیست نیست وای از انگشت و انگشتر نشانی نیست نیست زیرِ تیغ و نیزه می‌گردد جوابی حیف نیست ناقه و چشمِ حرامی و ... رکابی حیف نیست ______ بارون بارون ، میباره چشایی که از خون تره بارون‌بارون ، صدایِ دلِ سوختۀ خواهره بارون بارون ، میگه این روزایِ آخره بارونی که میباره ، رو خاکا دونه دونه امروز بارون اشکه ، فردا بارون خونه خون چشمایِ سقا ، خون لبهایِ اکبر خونایی که میریزه ، تو گودال از یه حنجر میدونم که ، میخوان مارو از هم جدامون کنند میدونم که ، میخوان نامسلمون صدامون کنند میدونم که ، میخوان بینِ بازار نگامون کنند میدونم که تو میری ، من هم میرم اسیری خیلی سخته باشمرُ با خولی هم مسیری میدونم که سرت رو ، باید رو نی ببینم با لباسِ اسیری ، تو بزم مِی بشینم ____ سه غم آمد سراغم هر سه یک بار غریبی و اسیری و غم یار غریبی و اسیری چاره داره ولی آخر کُشد ما را غم یار .
مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب دوم محرم 97_ حاج محمد طاهری↯ آه رسید قافله و خواهری پیاده نشد به گریه گفت که زینب دگر نمی ماند در دلش درد بی دوا عمه در گلو بغض بی صدا عمه که رسیده به کربلا عمه همه سرها به زیر تا عمه میگذارد قدم کجا عمه پرده از محملش چه بگشاید صف به صف از فرشته می آید همه چشم انتظار او باید آید اینجا نزول فرماید پشت پرده پراز دعا عمه اکبرت را گلاب می گیرند بچه را از رباب میگیرند رونق از آفتاب میگیرند تا عمو جان رکاب میگیرند هست در اوج کبریا عمه *تا ابی عبدالله سوال کرد، یه عده دور ابی عبدالله و یارانش را گرفتند، نوشتند: یه پیرمردی جلو آمد، مولا سوال کرد پیرمرد میدونی اسم این سرزمین چیه؟ گفت آقا اسم این سرزمین غاضریه است، اسم دیگری هم داره نینوا هم میگن، هریک از اسمها را سوال کرد، ابی عبدالله گفت: آیا اسم دیگری هم داره؟ گفت: آقا جان! اینجا را کربلا هم میگن، یه مرتبه ارباب صدا زد: "اعوذ باالله من الکرب والبلا" اسم کربلا اومد زینب زیر و رو شد...* حال اینجا کلافه اش کرده است چند معجر اضافه آورده است ازدل خویش روضه پرورده است جگرش خون و سینه پردرد است چنگ زد دامن برادر را بوسه ای زد دوباره حنجررا ونشان داد سمت دیگر را نخلها را نه حجم لشکر را ناله ای زد زکربلا عمه *گفت: داداش! چکار کنم دلم شور میزنه آخه؟* اینجا به سرت بی حساب میریزند بی حساب کتاب میریزند پیش چشم تو آب میریزند سرطفل رباب میریزند غرق در نوحه و نوا عمه *میگی چرا دلم شور میزنه؟...* آخه ته گودال گیر می افتی گیرشمشیر و تیر می افتی دست مشتی حقیر می افتی نخ نما چون حصیر می افتی چه کند پایِ بوریا عمه بعد تو به غیر شامی نیست خواهرت هست جز حرامی نیست حرمت و احترامی نیست آتش افتاده و خیامی نیست چادرش زیر دست و پا عمه ____________
. و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ مثلِ فردایی کاروان رسید کربلا .. اجاره بدید از زبانِ ابی عبدالله روضه بخوانم .. خیمه‌ها را کرده‌ام بر پا ، امان از کربلا داغدارم میکند اینجا ، امان از کربلا بوسه میزد مادرم زهرا مرا با گریه و مضطرب میگفت با بابا ، امان از کربلا رأس من بر نیزه خواهد رفت پیش خواهرم می‌شود انگشترم پیدا ، امان از کربلا زینبم تا که عقیقم را ببیند! ساربان دست خود را می‌برد بالا ، امان از کربلا میخورد تیر سه شعبه حنجر شش ماهه ام جایِ یک قطره از این دریا امان از کربلا میبرم تا خیمه ها شهزاده ام را در عبا لرزه می افتد بر این پاها امان از کربلا *امشب باباها گریه کنن .. باباها ناله بزنن .. صداهامونُ تو هم بندازیم با هم روضه بخونیم .. دیگه زینبم یه عبا آوردم کربلا برا اون لحظه ای که علی اکبرمُ برگردونم .. قربون اون گریه کنی که آروم آروم مثه شمع از درون داره میسوزه میگه ای کاش من کربلا بودم زیر بغل هاتو میگرفتم برت میگردوندم .. دیگه کار به زینب نمیرسید .. آخه علی اکبرت .. که رفت عباست که رفت .. نوبت به زینبت میرسه .. اگه جایِ زینب می بودم برات عبا می آوردم تکه های بدنِ علی اکبرتُ جمع میکردم ..* میرسانم با سر زانو خودم را علقمه میرود از دستِ من سقا امان از کربلا در دلِ گودال غرق خون می افتد پیکرم میشود بالا سرم دعوا امان از کربلا میدود گریان رقیه روی بوته های خار شعله می گیرد لباسش را امان از کربلا یک‌به‌یک «سر»ها به غارت رفته! صف می‌ایستند نیزه‌داران عصرِ عاشورا ، امان از کربلا! شاعره : مرضیه عاطفی تا زینب به کربلا رسید ، عباس اومد براش رکاب گرفت .. دستِ خواهرش زینبُ گرفت پیاده ش کرد .. علی اکبر دستشُ گرفت ، علی اکبر اینجا کجاست؟ عباس اینجا کجاست؟ دوان دوان اومد پیش حسین .. داداش حسینم اینجا کجاست؟.. صدا زد زینبم صبر کن ، اینجا همون جاییِ که تو دنبالم میدوی .. هی صدا میزنی : مهلاً مهلاً ... 👇
. مراسم دهه محرم سال 98 حاج سیدرضا نریمانی ═══🌿🌸🌿🌸🌿═══ بیا خواهر از محملت پایین بیا آخر دنیامو ببین منو میکشن تو همین زمین غریب و تنها شده موقع دل بریدن و منو از تو آخر میگیرنو تو باید بری بسپاری منو به ریگ صحرا اینجاست کربلا که گفته مادرم هرچی مصیبته اینجا میاد سرم اینجا تو بی کسو من بی قمر میشم تو بی برادر و من بی پسر میشم 🌿🌸🌿🌸🌿 ((بریم جلوتر دیگه بسمونه)) داداش چی قراره بیاد سرم ببین خاک نشسته رو معجرم من این قصه رو پیش مادرم شنیده بودم سراپا میلرزم تو اضطراب برای خودم نه برای رباب من این روزا رو حتی توی خواب ندیده بودم ((چیو ندیده بودی؟ حسین جان)) گودال میبینم ای وای از تنت احساس میکنم از من میگیرنت ای کاش تو دلم آتیش به پا نشه ای کاش پام به این گودال وا نشه 🌿🌸🌿🌸🌿 چرا خاک اینجا پر از خونه زمینو زمون روضه میخونه رقیه میگه کِی میریم خونه چشم انتظاره چرا خشک و بیحال آسمون قرار بمونیم باشه بمون چرا ساربون مونده پیشمون چه فکری داره انگشترت داره چشماشو میدره کاشکی میشد یه جور راضیش کنی بره بدجور دورمون هی پرسه میزنه این تازه اول دلشوره ی منه ((داداش ی چیز به این ساربونه بده بره بدجور داره به انگشترت نگاه میکنه)) 👇
طی شده منزل به منزل در هوای سوختن نیست از ما هرکسی که نیست پای سوختن هرچه میخواهد بیاید!باز عزت با من است نوبتی باشد اگر اینبار نوبت با من است من زنم اما طلوع غیرتم با کربلاست برلبم انا فتحنا دارم اینجا کربلاست از شتر پایین میایم فکر بالا میکنم این بیابان را خودم عرش معلی  میکنم خیمه را برپا کنید ای مردهای کاروان گرچه خواهد شد همین جاها منای کاروان خیمه را برپا کنید امید برپا میشود خیمه خیمه خیمه ی توحید برپا میشود بار بگذارید بار نور برداریم ما مرد و زن پیر و جوان سرباز و سرداریم ما دین اگر امروز مرد احیای ان با زینب است مظهر تام و تمام صبر تنها زینب است دست بسته میشوم دست همه وا میکنم پابرهنه میشوم درراه غوغا میکنم میشوم درمان دین با زخمهای صورتم میدهم محرم که نامحرم نبیند قامتم به اسیری میروم آزادگی را جان دهم مجلس می میروم تا بر همه ایمان دهم "ما رایت" تا قیامت میشود ذکر لبم زینبم من زینبم من زینبم من زینبم
 کربلا یعنی نوای العطش  روی لب ها رد پای العطش  کربلا یعنی سرا پا سوختن  تشنه لب بین دو دریا سوختن  کربلا یعنی که سقای ادب  در کنار شط بیفتد تشنه لب  کربلا یعنی حضور فاطمه  پیش سقا در کنار علقمه  کربلا یعنی تبسم بر اجل  نزد قاسم مرگ احلی من عسل  کربلا یعنی علی اصغر شدن  تشنه بردوش پدر پرپر شدن  کربلا یعنی فغان و التهاب  خیره بر گهواره چشمان رباب  کربلا یعنی که رزم حیدری  اکبر آسا غرق خون جنگ آوری  کربلا یعنی وداع زینبین  پشت خیمه با گل زهرا حسین  کربلا یعنی حضور گرگها  بر خیام یوسف آل عبا  کربلایعنی یتیمان حسین  گریه در شام غریبان حسین  کربلا یعنی شرف در یک کلام  بر حسین وکربلای او سلام  السلام ای کعبه آمال ما  ای صفا و شور و عشق و حال ما  خاک تو دارالولای اهل دل  مروه و سعی و صفای اهل دل  کربلا بوی خدایی میدهد  عطر ناب آشنایی میدهد