بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#بردیا_محمدی
▶️
در بند زلف او دل باد و نسیم هاست
تازه ترین شراب سبوی کریم هاست
او که طلایه دار خیام یتیم هاست
نذرِ"حسن" برای "حسین" از قدیم هاست
او حاضرست جان خودش را فدا کند
نذرِ قدیمیِ پدرش را ادا کند
مانند صاعقه شب پُرکینه را شکافت
برق نگاه او دل آئینه را شکافت
اسرارهای در دل گنجینه را شکافت
فریاد های او قفس سینه را شکافت
اینگونه سوی لشگر کفار نعره زد:
وَللهُ لا اُفارقُ عَمّی اِلی الاَبد
@hosenih
آتش به آه شعله ورش غبطه می خورد
دریا به چشم های ترش غبطه می خورد
جبریل هم به بال و پرش غبطه می خورد
حتی پدر به این پسرش غبطه می خورد
روی زه کمانِ"حسن"،تیر آخر است
این شیرزاده که نوه ی شیر خیبر است
سقّا شده است تا علمش را بیاورد
شمشیر کوچک دودمش را بیاورد
تابیده تا سپیده دمش را بیاورد
امّیدواری حرمش را بیاورد
امّیدواری حرم از حال رفته است
خورشید آسمان تهِ گودال رفته است
او ناله ی عموی خودش را شنید و رفت
از دست عمه دست خودش را کشید و رفت
مثل کبوتر از دل خیمه پرید و رفت
پای برهنه سمت عمویش دوید و رفت
کوچیکترین ستاره ای از نسل آلِ ماه
سوسو زده است در دِل گودال قتلگاه
با سر رسیده تا که فدای سرش شود
گودال آمده سپر حنجرش شود
با جسم کوچکش زره پیکرش شود
تا مرهمی به زخم دل مادرش شود
درپیش فاطمه به سرش سنگ می زدند
کفتارها به صورت او چنگ می زدند
آمد ولی چه آمدنی..،دیر کرده بود
آهوی بی رمق همه را شیر کرده بود
این صحنه طفل را بخدا پیر کرده بود
سر نیزه ای میان دهن گیر کرده بود
با هرچه می شده به پرش ضربه می زدند
با سنگ و با عصا به سرش ضربه می زدند
مبهوت مانده با بدن او چه می کند
با این عموی بی کفن او چه می کند
با پاره های پیرهن او چه می کند
آن که نشسته روی تن او..،چه می کند
این تیغ ها به درد ذبیحی نمی خورد
آن خنجری که تیز نگردد نمی بُرد
@hosenih
ناگاه حرمله به سوی معرکه دوید
تیری سه شعبه از وسط تیردان کشید
یک لحظه ناگهان نفس کهکشان بردید
سینه به سینه،راز دو همدم به هم رسید
محراب های عرش،در این لحظه سوختند
تا مُهر را به سینه سجّاده دوختند
دستی به ضرب تیغه ی دشمن جدا شده
قاب تنی پر از اثر ردِّ پا شده
بر روی جسم زخمیِ ارباب جا شده
روی "حسینیه" "حسنیّه" بنا شده
مانده حسین بی کس و بی یار و بی پناه
دارد صدای شمر می آید ز قتلگاه...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
حسین، داغ تو بر کائنات اثر بگذارد
چقدر نام تو تاثیر بر جگر بگذارد
بزرگواری و هر نوکری به شیوه جُونت
به روی تربت این آستانه سر بگذارد
@hosenih
دخیل بسته کسی بر دو بال فطرس کویت
به روی تیغ علامت دوباره پر بگذارد
مرا به خیر کسی غیر تو نیاز نباشد
چو روزگار مرا بین خیر و شر بگذارد
مرا به حر ریاحی بدل نما، به تو سوگند
که حرف تلخ تو در کام من شکر بگذارد
بگیر جان مرا بین روضه های تنورت
اگر اجازه دهی تو، قضا قدر بگذارد
چه سهل جان بدهد، گر علی اکبر لیلا
قدم به خانه انسان محتضر بگذارد
@hosenih
مرا اجل نکشد، قتلگاه میکشد آخر
که داغ روضه ی تو بر دلم شرر بگذارد
سنان مغیره شده، قصد کرده با سر نیزه
به روی سینه تو داغ میخ در بگذارد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
حجتالاسلام #محسن_حنیفی
▶️
پامال شد با چکمه وقتی آرزویش
پای برهنه، با ادب، می رفت سویش
او باقیات الصالحات مجتبی بود
یا باقیات خیمه ی سبز عمویش
@hosenih
او قاصد دلتنگی اهل حرم بود
از دست زینب پر زده تا بام کویش
با «ادخلوها بسلامٍ آمنین»ش
شمر و سنان را دور می کرد از گلویش
در کوچه گودال، گم شد گوشواره
یک مجتبی دارد می آید جستجویش
با جذبه ای قطعا، ضریح زخم خورده
آغوش خود را باز خواهد کرد رویش
او دست داد و دست های مادری را
حس کرد وقتی شانه می زد بین مویش
از صورت معصوم او یاقوت می ریخت
آنکه زبرجد می چکیده از وضویش
تشییع جسمش روی دوش نعل ها بود
وقتی عسل لبریز می شد از سبویش
اسماء حسنی را به روی خاک می دید
لاهوت را زخمی زخمی رو به رویش
@hosenih
ذکر "غیاث المستغیثین" زخم می خورد
وقتی عصا می خورد بر جسم عمویش
بر سینه سنگینی کند شرح شهودش
"و الشمر" بود و خنجر و راز مگویش
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#عادل_حسین_قربان
▶️
دل به عشقش، ابتلا دارد هنوز
حسرتِ کربوبلا دارد هنوز
@hosenih
ذرهای خاکِ درش، خاصیتِ
گوهرِ ناب و طلا دارد هنوز
چارده قرن است اشکِ بر حسین
قدرتِ عفوِ خطا دارد هنوز
شک نکن! این اشکهای بیریا
در خودش آبِ بقا دارد هنوز
یک نگاهش؛ نسخهی زَر کردنِ
قلبِ چون سنگِ مرا دارد هنوز
کم مخواه از سفرهی گستردهاش
بخششی بیانتها دارد هنوز
@hosenih
دردمندان! روضهی اربابِ ما
هرکجا باشد، شفا دارد هنوز
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#عادل_حسین_قربان
▶️
جان به قربانِ سیدالشهدا
دیده؛ گریانِ سیدالشهدا
ما که عمری نشستهایم سرِ
خوانِ احسانِ سیدالشهدا
@hosenih
شستوشو دادهاند نوکر را
زیرِ بارانِ سیدالشهدا
میستانیم رزقمان را از
سفرهی نانِ سیدالشهدا
شده ایمانِ خلق، کامل با
عمقِ ایمانِ سیدالشهدا
چشمهی آبِ زندگانی چیست؟
لبِ عطشانِ سیدالشهدا
جانِ عاشق چه ارزشی دارد
پس به قربانِ سیدالشهدا
روزِ محشر جواب باید داد
پای میزانِ سیدالشهدا
مملکت دستِ اوست، پس هستیم
اهلِ ایرانِ سیدالشهدا
زلف بر باد داده و دلها
شد پریشانِ سیدالشهدا
در دلِ معرکه چه غوغاییست
وقتِ جولانِ سیدالشهدا
@hosenih
سوخت عالَم، دمی که برمیخاست
آهِ سوزانِ سیدالشهدا
زیرِ سمّ ستورِ دشمن رفت
همه ارکانِ سیدالشهدا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
کیست این طفل های و هوی حسن
آخرین برگِ آرزوی حسن
هر زمان شانه میزدش زینب
بینِ آن شانه بود موی حسن
تاکه عباس روبرویش بود
تو بگو بود روبروی حسن
مانده است تا به قدرِ همتّ خود
که نگهدارد آبروی حسن
بچههای حسن همه شیراند
کربلا داشت شش سبوی حسن*
وقت دیدارِ او میان حرم
چقدر میرسید بوی حسن
یاکریمِ سرایِ زهرا بود
سومین مجتبای زهرا بود
@hosenih
بسکه پُر دیده جایِ بابا را
که ندارد هوای بابا را
یازده سال میشنیده فقط...
از عمویش صدای بابا را
روی دوش حسین میدیده
پنج نوبت ردای بابا را
سالها هم مواظبش بودند
نشنود ماجرای بابا را
سالها دیده بود ماهِ صفر
سالگردِ عزای بابا را
قاسمش گفته بود در گوشش :
دیدهام ردِّ پای بابا را
در رگش خون جاریِ حسن است
آخرین یادگاری حسن است
@hosenih
این پسر نازِ پنج تَن دارد
هم حسین است هم حسن دارد
چشمِ بَد دور چون امیرِ جمل
هوسِ جنگ تَن به تَن دارد
حرف او حرف ساختن نیست
جگرش بوی سوختن دارد
نیتاش را حسین میدانست
که بجای زره کفن دارد
دید با بالِ جبرئیلیِ خود
با عمو میلِ پَر زدن دارد
قامت او به قدِ شمشیر است
سپر از دست در بدن دارد
خواهرم نور عین ، عبدله است
حسن ابن حسین ، عبدله است
@hosenih
جایِ آن نیست استخاره کند
با سرانگشت هِی اشاره کند
یا که باید نماند و برود
یا بمیرد فقط نظاره کند
عمه محکم گرفته بازویش
آستین را کشید پاره کند
قدر انبوهِ زخمهای عموست
نَفسَش را اگر شماره کند
ناگهان در میان آن برزخ
قبل آنکه جگر شراره کند
دستِ او را کشید بابایش
پدرش آمده که چاره کند
میدود حال یک نفس به شتاب
اّجتمع عِدَةًُ مِن الاَعراب....
@hosenih
دید یک دشت سر به سر جمع است
دورِ او سی هزار ، سر جمع است
بینِ گودال رویِ آن مظلوم
تیغ و سرنیزه و سپر جمع است
دورِ آن شیب ازدحامی هست
پای آن شیب بیشتر جمع است
پیرمردان و ناجوانمردان
از حرامیِ خیره سر جمع است
از سنان و سهشعبه و از سنگ
از عصا دشنه و تبر جمع است
دید عمو را به هرطرف پخش است
دید او را که مختصر جمع است
عِدةًُ مِن جماعتِ الاَعراب
میزنندش چه بی حساب و کتاب
@hosenih
روی آن سینه تا به رو اُفتاد
سینه بر سینهی عمو اُفتاد
بیشتر غرق شد در آن آغوش
طفل در اَبرِ آرزو اُفتاد
یازده بار زیرورو شد آه
یازده بار زیر و رو اُفتاد
غرقِ ثاراله است عبدالله
بین لشکر بگو مگو اُفتاد
حرمله آمد و در این دعوا
نظرش زود بر گلو اُفتاد
عاقبت با عمو یکی شده بود
آن گلو این گلو یکی شده بود
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#موسی_علیمرادی
▶️
رزق ما می رسد از خان ابا عبدالله
از غبار سر دامان ابا عبدالله
@hosenih
گرچه در محضر او مظهر فقریم ولی
هرچه داریم به قربان اباعبدالله
تا که آدم به فغان گفت قدیم الاحسان
پهن شد سفره احسان ابا عبدالله
بس کریم است عجب نیست که مردم باشند
درقیامت همه مهمان ابا عبدالله
گرچه شور است ولی تحفه درویشی ماست
اشک ما و لب عطشان ابا عبدالله
مثل عطری همه جا بوی خوشش می پیچد
هر که شد پاره گریبان ابا عبدالله
ما نمک گیر حسینیم حرام است به ما
نان هر سفره به جز نان اباعبدالله
بگذارید بگویند که کافر هستیم
ما که هستیم مسلمان ابا عبدالله
ابرو باد مه خورشید فلک میگردند
همه از گردش چشمان ابا عبدالله
جلوه میکرد اکرکوفی و شامی میشد
کشته لشگر مژگان اباعبدالله
موبه مو شرح پریشانی ما میگوید
روی نی زلف پریشان ابا عبدالله
@hosenih
دست و پا او زد و اما به طمانینه گرفت
خنجر کند ستم جان اباعبدالله
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
در دلش حس کرد آشوب و غمی ناگاه را
در دلِ گودال تا که دید عبدالله(ع) را
نوجوانی که رسید و با شجاعت بی هراس
شد سپر! آخر رقم زد لحظۂ دلخواه را
@hosenih
پیکرش از ازدحام نیزه ها مجروح شد
سمت او میدید خشم عده ای گمراه را
تیرباران بود و محکم داشت در آغوش خود
یک تنِ بی جان که می آورد بر لب آه را
با غضب فریاد میزد «لا أفارق عَمّي» و
بست با آرنج؛ بر شمشیر فوراً راه را
@hosenih
بوسه زد جای حسن(ع) بر صورتِ خونی حسین(ع)...
بعد از دستی که شد از پیکرش کوتاه را
یادگارِ مجتبی(ع) جان داد زیر دست و پا
دید زینب(س) باز هم یک غربتِ جانکاه را!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
چه کنم تا لبِ تو نالهی بابا نَکِشد
صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد
نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف
تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف
@hosenih
سنگ برداشته اما به لبِ ماه زدند
ترسم این بود که چشمت بزنند ، آه زدند
در مسیرِ نَفَسَت چیست مزاحم شده است
قاسمی داشتم اما دو سه قاسم شده است
به یتیمیِ تواین قوم چه بَد خندیدند
همگی آنکه زد و آنکه نَزَد خندیدند
باد مویِ تو بهم ریخت مرا ریخت بِهَم
عطر و بویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
خواستی تا که بگویی به عمویت بابا
گفتگویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
نیزهای آمد و حسرت به دلم ماند که ماند
تا گلویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
دو سه اَبرو به رویِ اَبرویِ تو وا کردند
نعل رویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
دیر شد تا برسم بر سرِ اکبر کم شد
آمدم زود ولی باز تنت دَرهَم شد
سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت
تا به پهلوی تو زد پهلویِ من درد گرفت
همه گفتند که از کوچه سهیم است زدند
هرچه گفتیم یتیم است یتیم است زدند
تیغشان برتو نه بر سینهی پیغمبر خورد
دستِ من بود که با دیدنِ تو بر سر خورد
@hosenih
در تو دیدم حسنم را که دوباره میخواند
روضهی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد
ایستادم به رویِ پنجه پا اما حیف
دستش از رویِ سرم رد شد و بر مادر خورد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#مهدی_شریف_زاده
▶️
شکر خدا با یا حسین جان و حسن جان
روضه شده برپا، حسین جان و حسن جان
فرش حسینیه شده بال ملائک
ذکر فرشته ها حسین جان و حسن جان
@hosenih
بر سر در قلب تمام ما نوشته
لا حُبُّکَ اِلا حسین جان و حسن جان
در هر دو عالم هم بگردی نیست هرگز
ذکری چنین زیبا، حسین جان و حسن جان
هر جا حسینیه شده فرقی ندارد
دم می دهد زهرا حسین جان و حسن جان
عبدالحسین هستیم و عبد مجتبائیم
دل می برد از ما حسین جان و حسن جان
دل شد حرم احساس تنهایی نکردیم
داده به ما گرما حسین جان و حسن جان
@hosenih
گریه برای هر کسی مکروه باشد
جز گریه بر اینها، حسین جان و حسن جان
از دست های فاطمه باید بگیرید
کرب و بلا را با حسین جان و حسن جان...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#حسن_کردی
▶️
چشم هایت حدیث مهجوری
مثل زهرا تو سرِّ مستوری
آیه در آیه نور علی نوری
از پلیدی هر آینه دوری
تو و یک کهکشان فداکاری
سیزده ساله میر و سرداری
چون پدر صورتت تماشایی ست
چهره ات آفتاب زهرایی ست
دل بخشنده ی تو دریایی ست
شهره ات تا همیشه آقایی ست
وقت احسان شبیه بارانی
چون پدر عزت کریمانی
@hosenih
بین سرها سری به تنهایی
تو خودت لشکری به تنهایی
حیدر دیگری به تنهایی
شمس روشنگری به تنهایی
برندار از رخت نقاب آقا
می شود شمس در عذاب آقا
می روی کاش که زمین نخوری
مثل کوچه تو هم کمین نخوری
سنگ بر صفحه ی جبین نخوری
زیر سم ستور چین نخوری
مادرت بین خیمه خون جگر است
نازکی تن تو درد سر است
کوچه وا شد برای کشتن تو
چند تا نیزه رفته در تن تو؟
رد تیغ است دور گردن تو
شده گرد و غبار جوشن تو
شده جانت اسیر مرکب ها
تن تو مانده زیر مرکب ها
ناگهان رفت تیغ ها بالا
برد یک نیزه ای تو را بالا
رفت از پهلوی تو تا بالا
پیکرت رفت بی هوا بالا
خوب مهمان شدی عزیز من
تیر باران شدی عزیز من
@hosenih
کوفه در تو مدینه را می دید
هر که زد ضربه ای به تو خندید
تن بی جوشنت ز هم پاشید
بدنت روی نیزه ها چرخید
چه سبک گشته پیکرت حالا
قد کشیدی ز نعل مرکب ها
واشده بند بند پیکر تو
می چکد خون ز پای تا سر تو
شده تکثیر جسم پرپر تو
چه شکافی ست روی حنجر تو
نازنینم ببین مرا کشتی
پا نکش بر زمین مرا کشتی
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
به جِلوِه آمده ای با رُخِ نقاب زده
چه کس به قرص قمر این چنین حجاب زده
ز ریشْ ریشی تحت الهنک مشخص بود
که روی بند تو را با چه اضطراب زده
@hosenih
صلاة ظهر تجلی نموده ای اما
رخ تو طعنه به رخسار آفتاب زده
دهان هر که تو را خوانده طفل می بندی
کدام بی ادبی حرف بی حساب زده
چه مست آمده ای با لب ترک خورده
عسل به ذائقه ات آتش شراب زده
دوباره نام حسن زنده شد در این عالم
که بچه شیر جمل پایْ در رکاب زده
کفن به جای زره بر تنت کند مادر
به اشک دیده به گیسوی تو گلاب زده
نگاه شور ز روی تو دور ، پور حسن
که چشم؛ زخم شرر بر دلِ کباب زده
مدینه زندگی مادرم ز هم پاشید
چه ضربه ها که به اولاد بوتراب زده
همینکه ناله زدی ای عمو بیا کمکم
عمو ز خیمه رسیده ببین شتاب زده
به پیش دیده من پنجه خورده کاکُلِ تو
عدو به گیسوی آشفته ات خضاب زده
چه بد سلیقه عزیزم تراشْ خوردی تو
به نعل کهنه چه کس بر رُخَت رکاب زده
@hosenih
زِ زخم سینه و پهلو و صورتت پیداست
کسی که ضربه زده از روی حساب زده
به زیرهر لگدی موج می زند بدنت
شبیه آنکه کسی پا به روی آب زده
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e