eitaa logo
متن مداحی
328 دنبال‌کننده
17 عکس
5 ویدیو
3 فایل
.
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ زمزمه یا‍ نوحه شهادت امام جواد علیه السلام سبک: همه جا بروم... یا امام عصر تسلیت مولا(2) .............................................. همه جا در عزا،بهر ماتم تو بر سر و سینه زد،پسر از غم تو /مولا/ در غمت مولا،زار و محزونم با امام عصر ،روضه می خوانم .......................................................... تشنه لب داده جان،از جفای زمان ای که در خانه ات،بی کسی مهربان /آقا/ دشمنت گشته،همسرت مولا زهر کین بنشست،بر تنت آقا ............................................... ای گل پرپر ،حضرت فاطمه نور چشم رضا،ای مه کاظمین /مولا/ در غمت این دل،غرق در ماتم امشب است زهرا،صاحب این غم ...................................................... ای که همچون حسن،در دل خانه ات قصد جانت نمود،همسرت همسرت /آقا/ در غمت مولا،قلب حیدر خون سینه زن هادی،مادرت محزون ..................................................... در دم مردن ،بی کس و کاری ای تو مظلوم،آل طاهایی /مولا/ نه پسر باشد بر سر نعشت نه برادر نه خواهری پیشت .................................................... کاظمین تو شد،کربلای حسین تشنه ای و غریب،مثل جدت حسین /مولا/ سه شبانه روز بر روی بام است پیکر پاکت،همچو اجدادت ................................................ تسلیت تسلیت،شمس عالم رضا شد شب رفتن.نور چشمت رضا /آقا/ مشهدت گشته،غرق در ماتم در عزای او،ناله شد کارم .......................................................... صاحب این عزا،مهدی فاطمه در عزایت نگر،می کند زمزمه /مولا/ از غم جانسوزت دلم سوزد اشگ هر شیعه،در غمت ریزد ..............................................
  هلال محرم که پیدا شده  دل سنگ از اشک دریا شده به پرچم سیاه عزای حسین حسینیه هامان چه زیبا شده چه صاحب دلانی که بیدل شده چه شوریدگانی که شیدا شده تمامی ذرات در کائنات  عزادار فرزند زهرا شده فقط سفرهٔ گریه در دهر پهن برای محبین مولا شده همه ممکنات است مجنون ما  و ما جمله مجنون لیلا شده شده فصل گریه برای حسین  همه زندگیم فدای حسین دلی مملو از ماتم آورده ام نگاهی سراسر غم آورده ام ز فرط گناهان ز ره مانده ام کمک کن کمک کن کم آورده ام به پیش قدم هایت ای تشنه لب دو تا چشمهٔ زمزم آورده ام به هر کس که گوید کجا میروی جوابی چنین محکم آورده ام که هر گاه در بین ره مانده ام به ابرویم از غم خم آورده ام پس از امتحان همه روی خود به درگاه آقایم آورده ام آقا چه کار کرد... به نیمم نگاه خود اعجاز کرد گره از دل و کار من باز کرد فدای تولات مولای من نمی افتد اسمت ز لبهای من گرفتار دنیاست عقبایم و گرفتار عقباست دنیای من نه دنیا نه عقبا امید من است تو هستی تو امروز و فردای من اگر خصم گیرد سرم از بدن بسوزاند از فرق تا پای من اگر اربا اربا کند پیکرم کند آهن سرخ در نای من ز خون گلویم وضو گیرم و شود کربلایم مصلای من به دریای خون دست و پا میزنم تو را آخرین دم صدا میزنم حسین.... قسم بر تو و نازنین دخترت به دستان بر خاک آب آورت به اشک یتیمانه در خیمه ات به راس روی نیزهٔ اصغرت به چشمان مانده به راه حرم به چشمان فرمانده لشکرت به حال جگر سوز طفل رباب به عبدالله و قاسم و اکبرت به آن دم که گودال معراج بود خدا و خودت بودی و خواهرت به آن لحظه ای که خداوند دید لب خواهرت را روی حنجرت برای تو در حسرت مردنم به این عشق هر دم نفس میزنم تو بر خاک بودی و خواهر رسید گمانم که دنیا به آخر رسید بمیرم حسین آه قلبم حسین به داغ تو عمر خوشی سر رسید جواب صدای تو از خیمه ها صدای پدر جان دختر رسید زمین لرزه افتاده در کربلا همین که به گودال خواهر رسید لبت روی خاک و نفس میزدی حسین به قفا روی زمین بود دید خنجر نمیبره، با پا بدن برگردوند... لبت روی خاک و نفس میزدی دم وا حسینای مادر رسید همه کفر فریاد تکبیر زد کی... همان دم که خنجر به حنجر رسید اصل روضه محرم اینه تو را پیرها با عصا میزدند برای رضای خدا میزدند حسین....
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیا ای آخرین امید، ترنم صبح سپید بیا عزیز فاطمه که جان ما به لب رسید یار بی نشان بیا، منجی جهان بیا، صاحب الزمان بیا صاحب الزمان بیا اسیر و مبتلا منم، فقیر و بینوا منم پناه عالمین تویی تو شاهی و گدا منم دست خالی ام ببین، پیش من کمی بشین، ای عزیز نازنین صاحب الزمان بیا طلوع صبح صادقی، شمیم یاس و رازقی بیا قرار و وعده ی دعای عهد عاشقی به حق اشک ندبه ها، به حق سوز گریه ها، بیا قرار جمعه ها صاحب الزمان بیا اگر هوای انتظار گرفته با گنه غبار به حق مادرت بزن این پرده را خودت کنار ای طلوع بی غروب، من بدم ولی تو خوب، پاک کن از دلم رسوب صاحب الزمان بیا بیا امام مهربان ای آفتاب بی کران دلم خوش است به چله ی سه شنبه های جمکران دعای من جز این نبود، ظهور کنی تو زودِ زود، ریشه کنِ آل سعود صاحب الزمان بیا موضوع: عجل الله تعالی فرجه الشریف سبک: @majmaozakerine
|⇦• روضه و توسل ورود خاندان آل الله به وادی مقدس کربلا اجرا شده شبِ دوم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمدرضا طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• گفت داداش بیا برگردیم ، گفت بذار برات بگم زینب جان ، تو راه صفین اومدیم با بابامونُ داداشم حسن؛ قدری تو این سرزمین بابام خوابش برد ، سرش رو پاهای داداش حسنم بود. یه وقت سراسیمه از خواب بیدار شد ، شروع کرد گریه کردن .. داداشم سوال کرد ، من سوال کردم چی شده باباجان چرا انقدر پریشونی؟ چرا اینطور گریه می کنی؟ .. فرمود الان خواب دیدم تو این سرزمین ، حسینم تو دریایِ خون داره دست و پا می زنه .. هر چی کمک می خواد ، یه نفر به دادِش نمی رسه .. همۀ این لحظه هارو بهم گفتن ، بارها جدم این روضه رو برام خوانده ، مادرم زهرا این روضه رو براش گریه کرده . راهی برای برگشت نیست ، روز ازل خودم انتخاب کردم ، خود ابی عبدالله انتخاب کرد. به جعفر جنی بزرگه اجنه ایراد می گرفتن که چرا نرفتی کمک امام حسین؟ چرا وضعُ برنگردوندی؟ گفت وقتی رفتم کنار گودال ، دیدم فوج فوج ملائکه ، انبیا ، اولیا ، انقدر بودن که اصلاً جا به من نمی رسید. به زحمت خودمو رسوندم به ابی عبدالله ، تو گودال افتاده بود . گفتم آقا ما اومدیم کمکت ، فرمود نه ؛ من روز ازل انتخاب کردم کشته شدن در راهِ خدا رو . (حالا وضع برگشت) زینبی که با این عزت پیاده شد، حالا میخواد سوارِ ناقۀ عریانش کنن .. آه .. اومد کنار گودال ، آی غیرت الله .. من همون زینبم که وقتی میخواستم برم حرم پیغمبر ، بابام میگفت بذار آخرین چراغایِ مدینه هم خاموش بشه. کسی نمی خوام قد و بالای دخترمُ ببینه .. ببین دور تا دور ما حرومیا جمع شدن ...* شامِ غم ای وای ، اکبر را نمیبیند چرا عون و عبدالله و جعفر را نمی بیند چرا پشتِ خیمه قبرِ اصغر را نمی بیند چرا بینِ حجمِ شعله دختر را نمی بیند چرا خیمه از شعله اُفتاد و عزیزی سوخت سوخت زیرِ آن خیمه خداوندا مریضی سوخت سوخت بسکه اُفتاده زمین در پا توانی نیست نیست می‌دَود سمتِ برادر حیف جانی نیست نیست دیر شد تا او بیایَد ساربانی نیست نیست وای از انگشت و انگشتر نشانی نیست نیست زیرِ تیغ و نیزه می‌گردد جوابی حیف نیست ناقه و چشمِ حرامی و ... رکابی حیف نیست ______ بارون بارون ، میباره چشایی که از خون تره بارون‌بارون ، صدایِ دلِ سوختۀ خواهره بارون بارون ، میگه این روزایِ آخره بارونی که میباره ، رو خاکا دونه دونه امروز بارون اشکه ، فردا بارون خونه خون چشمایِ سقا ، خون لبهایِ اکبر خونایی که میریزه ، تو گودال از یه حنجر میدونم که ، میخوان مارو از هم جدامون کنند میدونم که ، میخوان نامسلمون صدامون کنند میدونم که ، میخوان بینِ بازار نگامون کنند میدونم که تو میری ، من هم میرم اسیری خیلی سخته باشمرُ با خولی هم مسیری میدونم که سرت رو ، باید رو نی ببینم با لباسِ اسیری ، تو بزم مِی بشینم ____ سه غم آمد سراغم هر سه یک بار غریبی و اسیری و غم یار غریبی و اسیری چاره داره ولی آخر کُشد ما را غم یار .
زمینه شهادت امام جواد علیه السلام بند اول : هم آقایی هم آقازاده تویی دلدارو منم دلداده ای حاصلم یا جواد الائمه من سائلم یا جواد الائمه ناقابلم یا جواد الائمه به غیر تو رشته دل به هیچ کسی ندادم از راه دور صورت به آستانه ات نهاده ام حس میکنم دم ورودی باب المرادم یا جواد الائمه بند دوم: جود پابوست کرم شرمندت نزن دست رد به روی بندت کاری ندارم به غیر از گدایی کار مدام تو مشکل گشایی جان علی بن موسی الرضایی امام رضا گفته که با فقیرا آشناشی فداش بشم گفته با بیچاره ها هم نواشی گفته به تو هوای سائلاتو داشته باشی بند سوم: ای ام الفضل دارم میمیرم دلم میسوزه زبون میگیرم زنده نمیمونم آبم بیاری زنده نمیمونم از زهر کاری زنده نمیمونم از زهر کاری کف نزنید یکی تو این حجره در انتظاره کف نزنید که مادرم فاطمه بی قراره کف نزنید طاقت ناله منو نداره بند چهارم: بر روی من درو میبندن دارم میمیرم همه میخندن تقدیرم اینه که تنها بمیرم در حجره مثل غریبا بمیرم ناله زنم العطش تا بمیرم کف نزنید یاد غریب کربلا می افتم کف نزنید یاد ذبیح من قفا می افتم کف نزنید یاد سر رو نیزه ها می افتم محمد علی قاسمی شهادت امام جواد ع اجرای سبک: @majmaozakerine
|⇦• ⇦• روضه و توسل شبِ اول ماهِ محرم سال 1397 توسل به حضرت مسلم ابن عقیل (ع) به نفسِ حاج حسین سازور✨✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• «السلام علیک یا سفیر الحسین» مینویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین مینویسم با لبی خون بار واویلا حسین هر قدم تکرار در تکرار واویلا حسین مینویسم زیرِ این آوار واویلا حسین بینِ کوفه بینِ این آزار واویلا حسین من که دنیایم تویی معنایِ دنیایم علیست من که غم هایم تویی آشوبِ شبهایم علیست دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست بارها گفتم علی این بار ، واویلا حسین از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دست بسته زار واویلا حسین دستگیرم کرده اند از بام میبینم تورا با تنی پر خون در این احرام میبینم تورا میرسی با دختری آرام میبینم تورا بین کوفه در میان شام میبینم تورا آه آه از زینب و انظار واویلا حسین کوفه و در سینه ها بغض غدیرش را ببین وای من زنجیر های سختگیرش را ببین کوچه هایش بام هایش را اسرش را ببین بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین دارم اینجا قبل تو یک کار واویلا حسین هرکه اینجا بود حتی اندکی میزد مرا آن یکی میبُرد من را این یکی میزد مرا پیرمردی میکشیدُ کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت کاشکی میزد مرا دخترت هستُ شب استُ خار واویلا حسین یک نفر آمد نوکِ نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقۀ زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله ام شد با تنی خون بار واویلا حسین مَردَم اما گریه ام تقصیرِ تیرِ حرمله ست جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیرِ حرمله ست بینِ کوفه صحبتِ تاثیرِ تیرِ حرمله ست گرچه عمری تیر دیدم ، تیر تیره حرمله ست دیدم و گفتم ولی دشوارواویلا حسین جانِ من حتی برای آب اینجا رو نزن یا برایِ کودکی بی تاب اینجا رو نزن شرمگین از مادری بیخواب اینجا رو نزن پیش این لبخند ها ارباب اینجا رو نزن رو مزن آبی ولی بردار ، واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده ام آتشُ سنگ و عصا و نیزه در هم خورده ام *حریفِ مسلم نبودن ،مرحوم شیخ عباس مینویسد روایت داره انقدر حضرت قوی بود لشکرِ کفر رو میگرفت با دست رویِ بام ها می انداخت. عبیدالله چند بار برایِ ابنِ اشعثِ ملعون لشکر فرستاد ،بعد گفتن بابا مگه شما به جنگِ یه لشکر رفتید ،بابا یه نفرِ ..؟ پیغام داد عبیدالله ما رو به بقالِ سرکوچه حواله ندادی ،اینا خونِ علی تو رگ هاشونِ ،اینا از طائفۀ حیدرِ کرارند .. دیدن حریفِ مسلم نمیشن گودالی کندن ، روشُ با حصیر پوشوندن، بهش وعده دادن تسلیم شو امانت میدیم .. حضرتُ همینجور کشوندن کشوندن یه مرتبه زیرِ پاش خالی شد، با سر تو گودال سقوط کرد .. ریختن سرِ مسلم .. نی هایِ آتش زده رو از بالا ریختن رو سرش .. انقد سنگ بارانش کردن .. سر شکست ، دندان شکست .. دستگیرش کردن بردنش پیشِ عبیدالله .. سلام نکرد ،گفتن چرا به امیر سلام نمی کنی ؟ گفت امیری حسینٌ و نعم الامیر .. گفتن مسلم چرا گریه میکنی ؟عبیدالله گفت آخرِ حکومت خواهی همینه "گفت بیچاره من برا خودم گریه نمیکنم من نامه نوشتم .. یه پیکی بفرستید به آقام بگه کوفه نیاد.. ببریدش بالایِ بام سرِ مسلمُ از بدنش جدا کنن ؛ گفت صبر کن من یه سلامی به آقام بدم « السلام علیک یا اباعبدالله » حسین جان به کوفه نیا .. همینجور داشت نجوا میکرد نانجیب بی هوا ضربه رو زد .. بدنشُ از بالایِ دارالعماره به زمین انداختن .. خاکِ عالم به سرِ دنیا کنن.. سفیرِ حسینُ ریسمان به پاهاش بستن .. گفتن بدنشُ رو خاک بکشید ببرید بازارِ قصابا ، از پا آویزانش کنید. انقد بالایِ دروازۀ کوفه سرِ مبارکش موند تا سرِ حسین واردِ کوفه شد .. دو تا سر مقابلِ هم قرار گرفتن .. اما این سر کجا اون سر کجا .. این سر بالایِ نیزه رفت هی رو زمین افتاد ..این سرِ رو نیزه رفت زیرِ دستُ پا افتاد .. این سر رو نیزه رفت تنورِ خولی رفت .. رفقا منو ببخشید .. این سر رو نیزه رفت راوی میگه دیدم زلفِ حسینُ به یالِ اسب گره زدن .. این اسب هی سر پایین می آورد ، صورت رو زمین میخورد .. آی حسین .. مسلم جان دیگه با سرِ تو این کار رو نکردن .. اماقربانِ اون سری که گذاشتن داخلِ یه گونی ... آی حسین ... حق داشت دخترت نشناسه .. گفت عمه این سر برام آشنا نیست .. عمه سرِ بابام رو کجا برده بودن ... ای حسین ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
نوحه امام جواد علیه السلام اگر چه اسیرم به غفلت، رسد لطف مولا به دادم ز جان شکر حق را بگویم، که در بند عشق جوادم شدم مرثیه خوان دلبر، به سوز و به آه و به زاری به یاد امام غریبم، شده اشکم از دیده جاری به قلبم فتاده شرار عزایت جوادُ الائمه بمیرم برایت واویلا، واغربتا بگویم ز مظلومیِ تو به غربت زدی ناله ها، آه چه گویم، چه گویم، چه گویم، به حجره زدی دست و پا، آه عیون جمیع ملائک برای شما گریه کرده به عرش برین فاطمه در عزای شما گریه کرده کنیزان به شادی وَ آن هلهله ها شده خون به قلبِ پریشان زهرا واویلا، واغربتا تنت بر روی بام خانه وَ بر روی آن سایه افتاد در این روضه خوانیِ جانم کنم از غم کربلا یاد بگویم ز داغ امامی که در قتلگه لاله تن بود و در تابش نور خورشید تن بی سرش بی کفن بود شده جان عالم از این غصه بر لب سلام خداوند به سالار زینب یا حسین، یابن الزهرا موضوع: علیه السلام سبک: شاعر:
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ این روز ها که روضه میسّر نمی شود بی روضه ، روزگارِ دلم سر نمی شود دل زنده شد به عشقِ تو ارباب و زندگی بی اشک و ذکر و زمزمه دیگر نمی شود @hosenih خوش گفت آن شهید: به دردم نمی خورد چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود* این قول بهجت(ره)است که حتی نمازِ شب با گریه برحسین (ع) برابر نمی شود** ای روضه خوان،بخوان و مرا کربلا ببر حالم بدونِ روضه که بهتر نمی شود سنجیده تر بخوان و مراعات کن مرا قلبم حریف روضه اکبر(ع) نمی شود افتاده بود پیش پدر غرق خاک وخون با جسم چاک چاک ، که باور نمی شود ...................................... زبانحال امام حسین (ع) کنار پیکر علی اکبر(ع) حرفی بزن قرارِ دلم ، نورِ دیده ام چیزی بگو که از همه دنیا بریده ام تاب و توان و صبر و قرارم تمام شد ای آرزوی پرپرِ در خون تپیده ام افتاده ای مقابل چشمم به خاک و خون ای جان من ، به آخر عمرم رسیده ام @hosenih کف می‌زنند دور و برم قاتلانِ تو من خونجگرترین پدرِ داغدیده ام دارد خدا فقط خبر از حال و روز من دست از جهان و جان و جوانم کشیده ام .............................................. * به گزارش فضای مجازی دفاع پرس: چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهران محسن بعد از معاینه از دکتر پرسید : آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه .. ؟ میتونم دوباره با این چشم گریه کنم ؟ " دکتر پرسید : برای چی این سوال رو میپرسی پسر جون .. ؟ محسن گفت : چشمی که برای امام حسین (علیه السلام ) گریه نکند به درد من نمیخورد .. شهید محسن درودی ......................................... ** گفت وگو با فرزند آیت‌الله بهجت: پدرم می گفت گریه بر امام حسین(ع) از نماز شب بالاتر است/ استاد آیت‌الله بهجت آبدارچی روضه سیدالشهدا بود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷 نگاه خسته ی جمعه به جاده ها مانده غروب جمعه و چشمی که در عزا مانده نشسته سایه ی مرگی سیاه بر سر ما و عشق رفته و در شهر ما بلا مانده صدای هق هق اشکش چقدر جان سوز است به پای عهد غم او فقط خدا مانده دلش شکسته شد اما رهایمان که نکرد؟ چه عاشقانه همیشه به پای ما مانده نسیم خسته گر از کوی او خبر داری بگو مسافر شبگرد دل کجا مانده؟ سجاد احمدیان علیه السلام 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً
بیا که بی تو... بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد. بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند. هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد. بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد. بی تو کدام دست مهر، سرشک غم از دیدگان یتیمان بر می گیرد؟ کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟ ای آبِ آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و صمیمتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند. این همه را که اندکی بیش نیست، از دل شکسته ترین منتظران تاریخ دریغ مدار، که ظهور تو اجابت دعای ماست.  💕💕💕
❣ ‌ ❤️ ❤️ (ادامہ قسمت36) حنانہ رفت بہ سمتش و ڪمڪ ڪرد. سرش رو برگردوند سمت مادرم و زل زد بہ دست هاش! با صداے خواب آلود و خش دار گفت:سلام خوش اومدید! سرش رو برگردوند سمت حنانه:چرا بیدارم نڪردے؟ حنانہ خواست جواب بدہ ڪہ مادرم زودتر گفت:سلام ما گفتیم بیدارتون نڪنن،حالتون خوبہ؟ سهیلے همونطور ڪہ موهاش رو با دست مرتب میڪرد گفت:ممنون شڪر خدا! حنانہ بہ من نگاہ ڪرد و گفت:راستے تو چرا با بچہ هاے دانشگاہ نیومدے؟ سهیلے جدے نگاهش ڪرد و گفت:حنانہ خانم ڪنجڪاوے نڪن! در عین جدے بودن مودب بود،نگفت فضولے نڪن! لبخندے زدم و گفتم:اتفاقا قرار بود بیام اما یہ ڪارے پیش اومد نشد،بابت تاخیر شرمندہ! خندیدم و ادامہ دادم:در عوض خانوادگے اومدیم! سهیلے لبخند ملایمے زد و گفت:عذرمیخوام حنانہ ست دیگہ،زود میجوشہ قانون فیزیڪو بهم زدہ! خندہ م گرفت،حنانہ بدون اینڪہ دلخور بشہ چادرش رو ڪمے ڪشید جلو و گفت:آق داداش خوبہ خودت ناراحت بودیا! سهیلے با چشم هاے گرد شدہ نگاهش ڪرد و لب هاش رو محڪم روے هم فشار داد! حنانہ بدون توجہ ادامہ داد:اون روز ڪہ بچہ هاے دانشگاہ اومدن سراغتو گرفتم امیرحسین با دلخورے گفت نمیدونم چرا نیومدہ!آقا رو با یہ من عسل هم نمیشد خورد! صورت سهیلے سرخ شد شرمگین گفت:حالم خوب نبود،حنانہ ست دیگہ میبرہ و میدوزہ! سرفہ اے ڪردم و با ناراحتے گفتم:حق داشتید خب،در قبال ڪارهاتون وظیفہ م بودہ! از روے تخت بلند شدم و چادرم رو مرتب ڪردم! _خدا سلامتے بدہ استاد! همونطور ڪہ بہ سمت در میرفتم رو بہ مادرم گفتم:مامان تا من با من حنانہ حرف میزنم شما هم ڪارتو بگو! حنانہ نگاهے بهمون انداخت و دنبالم اومد! سهیلے مستقیم نگاهم ڪرد،براے اولین بار،سرش رو تڪون داد و چیزے نگفت! از اتاق خارج شدم زیر لب گفتم:پر توقع! لابد میخواست بخاطرہ ڪمڪش همیشہ جلوش خم و راست بشم! ✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے !
🕊﷽🕊 🌷 🕊 🌷 🕊 🌷 🕊 🌟ماهدیه کنیم بروح احمدصلوات 🌟برآدم و نوح وهم محمدصلوات 🌟بر جمـه انبیا و اوصیا باد سلام 🌟بر خاتم انبیا محمــــد صــلوات () 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔹 ..3 🌾خوشا روزی که غمخوار من آید 🌾شبـــــی آقا به دیـــــدار من آید 🌾خوشــــا روزی که ماه من بیاید 🌾به پایان آن شـــب تار من آید ♻️آقا جان..امروز به هزار امید اومدیم تو مجلس.. مگه میشه مولا جوابمون رو نده؟ 🌾خوشاروزی که دردل غم نباشد 🌾شـــب شادی دلــــدار مـــن آید آقا جان.. 🌾بجزدیدارتو آقاجان کاری ندارم 🌾بیــــا تا آخـــــرِ کار من آیـــــــد 🌷.. ⏪ان شاالله بیاد اون روزی که امام زمان تکیه به دیوار خانهٔ کعبه بزنه.. لحظه ای که صدا میزنه.. 🌷.. (همه صدا زدند) ⬅️ماه ماه شعبانه.. (ماهی که پیامبر اکرم می فرماید: ماه شعبان ماهیه که اعمال انسانها بالا می ره..در حالیکه مردم از اون غفلت می کنند) بهترین و خالص ترین عمل چیه پیش خدا؟ گریه برا مصائب اهل بیته.. مخصوصا یکی یه دونهٔ خدا ابی عبدالله.. قدر اشک چشمتُ بدون.. ⬅️تو همین ماه شعبان دو تا قنداقه رو ملائکه به آسمونا بردند.. یکی قنداقه ابی عبدالله بود.. یه وقت بی‌بی دوعالم نگاه کرد دید حسینش تو گهواره نیست.. (مضطرب شد نگران شد..مادره دیگه دل نگران میشه) ⏺پیغمبر فرمود فاطمه جان نگران نباش، آسمونیا چشم انتظار حسینت بودن.. ملائکه عاشق زیارت پسرت بودند..آسمونیا میخواستن حسینتو ببینند.. بعد از سه روز قنداقه ابی عبدالله رو سالم آوردن برای مادرش، خانم فاطمه زهرا.. 🍁(دومین قنداقه که به آسمان برده شد میدونی کدوم قنداقه بود) ⬅️قنداقهٔ نازدانهٔ امام عسکری و نرجس خاتون.. اصلا نازدانه همه عالمه.. ولی نعمت همه مونه... قنداقه آقا صاحب الزمان رو هم به آسمان بردند،، بعد مدتی برگردوندن.. اما اما اما.. (هااا...بعضیا فهمیدن چی می خوام بگم..جلو جلو رفتن تو روضه...) ⬅️آخ من یه مادری رو سراغ دارم تو خیمه.. رو خاک ها نشسته..هی دست رو دست میزنه.. میگه ای خدایی که یوسف رو به یعقوب برگردوندی، ،پسر منم بهم برگردون.. ای (رباب)3 .. (امان دل از دل رباب)2 نام باب الحوائج علی اصغر امام حسینه.. 🔆🔅به نیت اونایی که التماس دعا گفتن.. آی مریض دارا.. حاجت دارا.. آی جوون دارا..آی گرفتارا.. بندِ قنداقهٔ این آقازاده رو بگیر.. (علمای بزرگ وقتی حاجت بزرگی داشتن متوسل میشدن به روضهٔ علی اصغر ع) آی آبرو دارا..آی آرزومندان کربلا.. اما یه وقت دیدن ابی عبدالله وسط میدان حیرانه.. ♻️( خدا نیاره برا هیچکس به چه کنم ،چه کنم بیفته) ⏪آره والله،، همه کارهٔ عالم،، چاره ساز عالم،، ارباب من و شما نمی دونه چکار کنه.. یه قدم سمت خیمه برمی داره.. دوقدم برمی گرده.. نمی دونه چی جواب مادر علی اصغر رو بده.. اما دیدن قنداقهٔ علی اصغر رو زیر عبا پنهان کرد.. بجای اومدن به خیمه.. آخ رفت پشت خیمه.. داره برا علی اصغرش قبر آماده میکنه.. آاااخ..الهی هیچ بابایی به روز حسین نیفته.. الهی هیچ بابایی برا جگر گوشه اش قبر آماده نکنه.. ⚜آخ گُلِ نشکفته ام راچید دشمن ⚜سپس براشک من خندید دشمن ⚜الهــــــی که نبیـــــند باغبانـــی ⚜شـــود یاس سپیدش ارغــوانی ⬆️(اوج)اومدن گفتن رباب.. اگه می خوای یه بار دیگه بچه تو ببینی.. زود برو پشت خیمه.. اما یه وقت رسید.. دید حسین، علی رو داخل یه قبر کوچولو گذاشته.. می خواد خاک بریزه.. صدا زد مهلا مهلا یابن الزهرا.. آقا جااان.. اجازه بده یه بار دیگه صورت قشنگ  اصغرمو ببینم.. آقا جان مادرم طاقت ندارم.. بزار یه بار دیگه علی مو ببینم.. آخ مادر سیرابت کردند مادر.. با تیر سه شعبه آبت دادن مادر.. آخ علی جان.. 🦋(دشتی) 🍂لالایی کودکِ ناخورده شیـــرم 🍂شدی سیرابِ خون طفلِ صغیرم 🍂دعا کــــن بعد تو مادر بمیـــــرد 🍂نباشــد قبـــر تو در بر بگیــــرد ✅خدابه حق ابی عبدالله ع.. به حق شیرخوارهٔ حسین...علی اصغرع.. به حق ناله های دل خانم رباب.. هرکسی با هر حاجتی اومده.. امروز کسی دست خالی برنگرده.. ⏹همهٔ حاجات مد نظر، رأس همه حوائج فرج آقامون مولامون صاحب الزمان،از عمق وجودت ناله بزن..بگو.. ⬇️صلوات حذف نشه لطفا⬇️ 🦋هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🦋 کانال روضه دفتری @roze_daftari