مطلع عشق
#هفت_نکته_کلیدی_در_انتخاب_همسر ۲. گزینش معیارها، #متناسب با انتخاب خویش #قسمت_هشتم ه. حذف معیارها
#هفت_نکته_کلیدی_در_انتخاب_همسر
۳.انتخاب، بعد از تصمیم یا تصمیم، بعد از انتخاب؟
#قسمت_نهم
🔸مقصود ما از #انتخاب حکمی است که «دل» صادر می کند و #تصمیم حکم «عقل» است.
🔹 برخی از انتخاب ها بعد از #تفکر و مشاور و تحقیق و با در نظر گرفتن تمام معیارهای #واقعبینانه شکل میگیرد. ما نام این نوع انتخاب را «انتخاب بعد از تصمیم» می گذاریم.
🔸 در بسیاری از موارد هم ابتدا #شخص انتخابش را میکند، بعد از آن، برای اینکه بتوانند در مقابل سوال وجدان یا اطرافیان دلیلی بیاورد، کمی #مشاوره کرده و دست هم به سوی #تحقیق دراز می کند. ما نام این را هم «تصمیم،بعد از انتخاب» می گذاریم.
🔹 اگر پیش از آن که #عقل،حکم خود را صادر کند دل، انتخاب خویش را انجام دهد دو طرف به #دلیل وابستگی ایجاد شده، تمام مسیر را به گونه می پیمایند که به یکدیگر برسند.
🔸به طوری که شما #معیارهای خود را فراموش میکنید و زیر پا میگذارید .
🔹مثلاً دختر پیش از #وابستگی به طرف مقابل خود می گفتند هر پسری که اهل دود و دم باشد متنفرم.
حال به کسی وابسته شده است که سیگاری🚬 است.وقتی که این معیار را به او یادآوری می کنی، می گوید که بسیاری از دانشمندان هم سیگاری بودند.
(خب بزرگوار الان این بنده خدا دانشمنده😁)
🔸چقدر باید بشنویم دختر یا پسر می گوید من میدانم طرف مقابل ، به دردم نمیخورد، میدانم #روحیاتم با او همخوانی ندارد؛ اما چه کنم که به او وابسته ام و اصلاً نمی توانم به کسی غیر از او فکر کنم؟!
ادامه دارد....
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
#پیام_مخاطبین
📌وضعیت مراکز بهداشت بعد از ابلاغ سیاست های کلی جمعیت.
👈 خانم دکتر طاهره لباف(متخصص زنان) در فصل آخر کتاب "ایران جوان بمان" با اشاره به موضوع سزارین، تجربه خود را این چنین بیان می کنند: "من خودم بارها و بارها، برای مراجعینم، سزارین بار چهارم و حتی بار پنجم داشته ام. و هیچ مشکلی هم نبوده است. اگر در سزارینی چسبندگی به وجود بیاید، ممکن است سزارین بعدی مشکل تر باشد، اما این مشکل به معنای ممنوع بودن سزارین های بعدی نیست."
#مراکز_بهداشت
#کنترل_جمعیت
❣ @Mattla_eshgh
#تجربه_من
#فرزندآوری
بنده مادر یک خانواده پرجمعیت هستم ،، متولد 62 و صاحب ده فرزند،، خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم بخاطر بچه ها ولطفی که به ما داشته،، بخاطر کارحاج آقا وتبلیغ زیاد این شهر و اون شهر رفتیم،، حرفهای زیادی هم شنیدم هم تشویق وهم 😔😔هم ازغریبه وهم ازفامیل😔
ولی حرف مردم مهم نبود چون مطمئن بودیم راهی که میریم درسته☺️
یکسال برای زندگی به بابل رفته بودیم و سر بچه پنجم باردار بودم،وقتی به قم برگشتیم دنبال خونه میگشتیم و پیدا نمیکردیم یعنی کسی بهمون خونه نمیداد،، دوستان طلبه هم حتی بهمون چیزی میگفتن که حالا هی برید بچه بیارید اگه کسی بهتون خونه داد!!!
حاجی حرم بودن و دلشون خیلی شکسته بود، به دوستاشون گفته بودن حضرت معصومه ان شالله بزودی خونه برامون پیدا میکنه،،😔بعدازظهر همون روز یکی ازدوستان پدرشوهرم اومدگفت یکی علمای لبنان خونه ای داره تو فلان خیابون که گفته بدید به کسیکه بچه داره😭😭خدا میدونه به شب نکشیده بود خونه پیداشد😭خونه ایکه تا وقتی 9تابچه داشتیم همونجابودیم،قدیمی و بدون صاحب خونه،، وقتی حاجی از اتفاق حرم برای صاحب خونه گفته بود ،،ایشون جواب داد وقتی سن و تعداد فرزندات رو شنیدم قصد کردم خونه رو به نامت بزنم ولی نمیکنم و این جریمه ای باشه برات که از ائمه کم نخوای😢
بهترین و شیرین ترین هدیه برای من دیدار با رهبری بود😭 لبخند رضایت ایشون خستگی رو ازتنم بیرون کرد،،
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
#مهارتهای_مهرورزی 3
وقتی به آدمها نگاه می کنی؛
همه رو به رنگ خـ❤️ـدا ببین و لذت ببــر.
اگـ👈ـه مؤمن موفقی رو دیدی،
و لذت بردی و خدا را شکر کردی
بهشت رو در نَفسِـ🌸ـت، تولید کردی!
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#عاشق_بمانیم ۵۵ ✔️ وقتی نظام کلامی در یک فرد اصلاح می شود؛ خداوند آرام آرام بقیه اعمال
پستهای روز چهارشنبه(خانواده وازدواج)👆
روز پنجشنبه(حجاب وعفاف)👇
مطلع عشق
#رهایی_از_رابطه_حرام 20 ✅ اگه یک خانم مجرد یا متاهل عمیقا با خداوند متعال ارتباط برقرار کنه و تک تک
#رهایی_از_رابطه_حرام 21
⭕️ تا اینجا در این مورد صحبت کردیم که چطور میشه از افتادن در گناه ارتباط با نامحرم در امان باشیم.
✅ برای شروع لازمه که آدم یه توبه واقعی کنه.
💢 اکثر آدم ها نگاه درستی به توبه کردن ندارن.
عموم افراد فکر میکنن توبه یعنی اینکه: خدایا من میدونم تو از گناه های من ناراحت شدی. خواهش میکنم که ناراحت نباش ازم. حالا یه اشتباهی کردیم و تو به بزرگواری خودت ببخش!!!☺️
خب اینجور توبه کردن واقعا به درد نمیخوره و اثری هم نخواهد داشت.
✅ "توبه واقعی" زمانی اتفاق می افته که آدم بدونه که با گناه کردن چه بلایی سر خودش آورده...
بدونه که همه موجودات عالم رو دشمن خودش کرده...
بدونه که زمین و زمان ازش متنفر شدند...
بدونه که با گناهی که کرده عقل و عمر و آبروی خودش رو از دست داده...
بدونه که به خودش ظلم کرده...
💢 کسی که با نامحرم ارتباط پیدا کنه یه لذت خیلی سطحی و احمقانه رو به دست میاره ولی هزاران لذت دیگه رو از دست میده.... گاهی برای همیشه...
⭕️ در روایت میفرماید هر گناهی که انسان میکنه یه بخشی از عقل میره و دیگه تا ابد بر نمیگرده...
دیگه تموم شد...
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
⚠️ در مسائل زن و خانواده کمکاری صورت گرفته
🔰 رهبر انقلاب اسلامی امروز در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی به چند نمونه از کارهای خوب دانشجویی اشاره کردند و فرمودند:
📣 «پیگیری مسائل خانواده و زن، به نظر این حقیر جزو مسائل مهم است و باید دنبال بشود و یقیناً در این زمینه #کم_کاری صورت گرفته است. هرچه در این زمینه گفته بشود و اعتراض بشود را قبول دارم و معتقدم کمکاری جدیای در این زمینه انجام گرفته است.» ۱۳۹۹/۰۲/۲۸
زن، خانواده و سبک زندگی در نگاه رهبرانقلاب👇
❣ @Khamenei_Reyhaneh
مطلع عشق
#سو_من_سه #قسمت چهل و هشتم می شنیدم، نمی فهمیدم. تا حالا مهدوی اینقدر عجیب حرف نزده بود. در دنیای خ
قسمت اخر داستان " سو من سه "👆
#چیک_چیک...عشق
#قسمت 1⃣
ایستگاه امام خمینی
محکم سر جام وایستادم که از خطر له شدن زیر دست و پای این جمعیت منتظر به ورود در امان بمونم !
با بسته شدن در و حرکت دوباره مترو فکر کردم حالا خوبه با این حجم مسافر و این هوای سنگین یهو وسط تونل
وایستیم !
از فکرشم وحشت داشتم ... نفسم رو دادم بیرون و سرم رو گرم نگاه کردن به زن فروشنده ای کردم که داشت
تبلیغ سرویسهای بدلیجاتش رو میکرد ...
همیشه اینها رو که میدیدم فکر میکردم چقدر سخته براشون هر روز با این کیسه های سنگین بار تو مترو خط عوض
بکنند و دو ساعت در مورد یه انگشتر و این که رنگش نمیره سخنرانی کنند آخرشم دو تا دختر کم سن و سال
احتمالا یه دستبند ارزون قیمت میخرند !همین ...
بلاخره از شر این شلوغی راحت شدم و اومدم بیرون ... آینه کوچیکه کنار کیفم رو آوردم بیرون و نگاه سرسری به ریخت و قیافم کردم .
خوب بودم هنوز ... بالای شالم رو یکم صاف کردم و موهای تازه کوتاه شدم رو با دست مرتب کردم .
آینه رو پرتاب کردم ته کیف و دوباره راه افتادم به سمت بیرون .
به آدرس توی دستم نگاهی کردم . شرکت تبلیغات و طراحی بیتا طرح . خودشه
طبق معمول وقتایی که استرس میگیرم انگشتهای دستم رو تند تند شکستم و رفتم تو
طبقه سوم .. پشت در چوبی قهوه ای که رسیدم پوفی کردم و با بسم الله دستم رو گذاشتم روی زنگ .
یه دختر خوشرو و ریز میز که میخورد هم سن خودم باشه شایدم یکم کمتر در رو باز کرد ...
_سلام
_سلام عزیزم ... بفرمایید داخل . آقای نبوی نیستند رفتند چاپخونه اگر میخواید طرح رو خودشون بزنند باید یکم
صبر بکنید
ماشالله پشت هم توضیح میداد . همین که نشست رفتم کنار میزش و گفتم
_ببخشید اما من برای طراحی اومدم
_بله متوجه ام اما گفتم که آقای نبوی نیستند خانومی
_منظورم اینه که من برای کار اومدم از طرف آقای جلیلی .
داشت با بی سیم توی دستش شماره میگرفت قطع کرد و گفت :
آهان شما خانوم صمیمی هستین ؟
لبخندی زدم و گفتم : بله صمیمی هستم الهام
_خوشبختم منم میترا محمودی ... میتونی منتظر بمونی تا نبوی از چاپخونه بیاد این روزا کار زیاده و کارمند کم ! اینه که این بنده خدا یه تنه همه مسئولیتها رو داره به دوش میکشه .
_درسته ... منتظر میمونم
❣ @Mattla_eshgh
🔺 چیک چیک...عشق
_زود میاد ... بفرمایید
تشکری کردم و روی صندلیهای چرم کنار سالن نشستم .......
از محیطش خوشم اومد یه جورایی گرم و فانتزی بود .
شیشه شکسته میز وسط سالن توجه ام رو جلب کرد . فکر کردم اگر اینجا برای من بود اول از همه این شیشه رو عوض میکردم که هر روز نره روی اعصابم !
خانوم محمودی بلند شد و رفت سمت دستگاهایی که کنار هم گوشه سالن بود . اسماشون رو دقیق بلد نبودم اما یکی
دستگاه کپی بود اون یکی هم گمونم برای چاپ رنگی و این چیزا بود .
توی نیم ساعتی که اونجا نشسته بودم بنده خدا اصلا فرصت نکرد با من حرف بزنه تمام مدت با تلفن مشغول بود
البته با مشتری بیشتر سر و کله میزد !
دیگه داشت حوصلم سر میرفت که زنگ در ورودی رو زدند .
با باز شدن در یه پسر جوون حدودا 32 یا 32 ساله فوق العاده قد بلند و پشت سرش یه پسر شاید 23 ساله که نسبت به اون یکی کوتاه تر بود اومدند تو .
به نظرم تیپ هیچ کدومشون به مدیر نمیخورد ! بیشتر شبیه این پسر فشنهای تو خیابون بودند !
اما در کمال تعجبم منشیه گفت : آقای نبوی ایشون خانوم صمیمی هستند برای طراحی اومدند
نبوی که همون پسر کوتاهه بود برگشت سمتم و خیره نگاهم کرد . معذب بلند شدم و آروم سالم کردم
_سلام .
به پسره که کنارش بود گفت : مسعود کاغذ گالسه ها رو ببر .. به چاپخونه بهارستانم زنگ بزن بگو تا شب کار دکتر شریف رو آماده کنند فردا میاد دنبالش
_باشه . تراکت احمدی چی میشه ؟ این یارو اعصاب نداره ها پس فردا میخواد پخش کنه
نبوی بهم نگاهی کرد و گفت : شما طراحی کردید تا حالا ؟
_والا برای خودم بله اما کار جدی نه !
_اوکی ... خانوم محمودی اون متن تراکت احمدی رو بده به ایشون تا طراحی کنند . فقط غلط املایی نداشته باشه
کارت تموم شد بیا تو اتاقم تا ببینم چه جوریه . مسعود یادت نره چی گفتم .
رفت توی اتاقش و در رو بست .. به قول ساناز هی بخت سوخته !
حالا بیا اینو درستش کن ... طرف یه کلوم نپرسید تو تحصیلاتت چیه ... بیا فرم پر کن .. حقوق مد نظرت چقدره؟
صاف رفت سراغ نمونه کار ! خدایا خودت بخیر کن
محمودی گفت دنبالش برم .. رفتیم توی اتاق طراحی .
تعجب کردم تو یه اتاق 2 تا کامپیوتر و کلی امکانات بود همگی خاموش !
یعنی کلا طراح نداشتند ؟ کاغذ رو ازش گرفتم و نشستم پشت کامپیوتر وسطی
آخه ال سی دی بهتری داشت انگار .. خوب بود که خودم تنها بودم اونجا . سیستم رو روشن کردم و با تمرکز کامل
شروع به کار کردم
❣ @Mattla_eshgh