eitaa logo
مطلع عشق
276 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸💫🍃🌸💫🍃🌸💫🍃🌸💫 🌴روزی هزار بار دلـــ💔ـت راشکسته ام 🌴بیخود به انتظار وصالت نشسته ام   🌿هربار این تویی که رسیدی و در زدی 🌿هربار این منم که در خانه بسته ام😔   🎋هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی 🎋هم عهد خویش هم دلت راشکــ💔ــسته ام ❣ @Mattla_eshgh 🍃🌸💫🍃🌸💫🍃🌸💫🍃🌸💫
بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامی خود را می‌گویند. یک نفر مسلمان از کشوري بزرگ که مسلمین در آن در اقلیت قرار دارند، به من می‌گفت: قبل از انقلاب اسـلامی، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمی‌کردیم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلی داشـتند، و هر چند خانواده‌هاي مسـلمان روي بچه‌هاي خود اسم اسـلامی می‌گذاشـتند، اما جرأت نمی‌کردند آن اسم را اظهار کنند و از بیان آن خجالت می‌کشیدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامی خود را می‌گویند، و اگر از آن‌ها بپرسند که شما چه کسی هستید، اول آن اسم اسلامی را با افتخار بر زبان می‌آورند. خطبه‌هاي نماز جمعه‌ي تهران ۶۸/۴/۲۳ @t_manzome_f_r
کارگاه عزت نفس_۸.mp3
10.91M
چ جوری دل بدیم به امام زمان(عج) چگومه ارتباط عاشقانه با امام زمان (عج) داشته باشیم ❣ @Mattla_eshgh
صفحه اول 🍃یکی از راههای تاثیرگذاری برافکارعمومی والقاء ، تاثیرگذاری بر ناخودآگاه ذهن هست (ناخودآگاه : اون چیزیه که اراده ی انسان خیلی درش نقش نداره خصوصیت ناخودآگاه اینه که ، نمیتونه مثبت و منفی رو تشخیص بده ، مثلا : تحریم نمیشیم ، فقط به تحریم فکر میکنه ) یکی از راههای تاثیرگذاری بر ناخودآگاه ، هست همانطور که درصفحه اول روزنامه میبینین ، نوشته: سه بانک خارج تحریم خب ، ❓ در مقابل تحریم کیه ؟ جریان مقاومت ❓رهبر و لیدر این جریان مقاومت کیه؟ حضرت اقا ❓کیابا تحریم مشکل دارن ؟ جریان مقاومت ❓تحریم بواسطه ی چ کسایی برقراره؟ جریان مقاومت ❓اگر مقاومت نداشته باشیم ، ایا تحریمی وجود خواهد داشت؟ نه خب پس اینجا داره بااین تیتر وعکس میگه مقام معظم رهبری = تحریم یعنی تازمانی حضرت اقا هست ،تحریم هم هست و باید باهاش مقابله کنیم تا تحریمها نباشه نکته ی دیگه درمورد تیتر اینه که گفته ۳بانک تحریم نیستن ،یعنی بقیه ی بانکا تحریمن باعث بانیش کیه؟ جریان مقاومت (البته اینو در خوداگاه ذهن بهش میشه رسید) روزنامه شرق(یه روزنامه ی هست) ، روزنامه کشور در حوزه و هست ،این روزنامه هیچ جا عکس رهبری رو در صفحه ی اول روزنامش قرار نداده ، بجز زمانی که ای بخواد انجام بده وداره القاء ناجوانمردانه میکنه که : باعث وبانی تحریمها رهبریه @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#قسمت سی و نهم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا 💠 سلام خدا بر صراط مستقیم نفس و زبانش بند
چهل داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا 💠صدور حکم مرگ برگشتم خونه ... هنوز پام رو تو نگذاشته بودم که پدرم محکم زد توی گوشم و با عصبانیت سرم داد زد: شیر مادرت، حلال بود. منم به تو لقمه حلال دادم، حالا پسرمن که درس دین می خونه، توی گوش عالم دین خدا می زنه؟ ... بعد هم رو به آسمان بلند گفت: خدایا! منو ببخش ... فکر می کردم توی تربیت بچه هام کوتاهی نکردم ... این نتیجه غرور منه .. . در حالی که صورتش از خشم سرخ شده بود، رفت داخل و روی مبل نشست ... بدون اینکه چیزی بگم، سرم رو پایین انداختم و رفتم داخل ... چند لحظه صبر کردم ... رفتم سمت پدرم و کنار مبل، پایین پاش نشستم ... . خم شدم و دستی که باهاش توی صورتم زده بود رو بوسیدم ... هنوز نگاهش مملو از خشم و ناراحتی بود ... همون طور که سرم پایین بود گفتم: دستی که به خاطر خدا بلند میشه رو باید بوسید ... نمی دونم چی به شما گفتن ولی منم به خاطر خدا توی گوشش زدم ... اون عالم نبود ... آدم فاسقی بود که داشت جوان ها رو گمراه می کرد ... . مگه تو چقدر درس خوندی که ادعا می کنی از یه عالم بیشتر می فهمی؟ ... با ناراحتی اینو گفت و رفت توی اتاق ... . هنوز با ناراحتی و دلخوری پدرم کنار نیومده بودم که برادرم سراسیمه اومد و بهم خبر داد که علمای وهابی تصمیم گرفتن یه جلسه عقاید بزارن و تا اعلام نتیجه هم حق خروج از کشور رو ندارم ... . با خنده گفتم: خوب بزارن. هر سوالی کردن توکل بر خدا ... اینو که گفتم با عصبانیت گفت:می فهمی چی میگی؟ بزرگ ترین علمای کشور جلوت می ایستن ... فکر کردی از پسشون برمیای؟ ... یه اشتباه کوچیک ازت سر بزنه یا سر سوزنی بهت شک کنن، حکم مرگت رو صادر می کنن ... . ولو شدم روی تخت ... می دونستم علمم در حدی نیست که از پس افرادی که برادرم اسم شون رو برده بود؛ بر بیام ... . چشم هام رو بستم و گفتم: خدایا! شرمنده ام. عمر دوباره به من بخشیدی اما من هنوز قدمی برنداشتم ... راضیم به رضای تو ... . خوشحال بودم که این بار توی بستر بیماری نمی مردم ❣ @Mattla_eshgh
چهل و یک داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا 💠 غسل شهادت زمان و مکان جلسه رو اعلام کردن ... جلسه توی یه شهر دیگه بود و هیچ کسی از خانواده و آشنایان حق همراهی من رو نداشت ... راهی جز شرکت کردن توی جلسه نمونده بود ... . از برادرم خواستم چیزی به کسی نگه ... غسل شهادت کردم ... لباس سفید پوشیدم ... دست پدر و مادرم رو بوسیدم و راهی شدم ... . ساعت 9 صبح به شهری که گفتن رسیدم ...دنبال آدرس راه افتادم ... از هر کسی که سوال می کردم یه راهی رو نشونم می داد ... گم شده بودم ... نماز ظهر رو هم کنار خیابون خوندم ... این سرگردانی تا نزدیک غروب آفتاب ادامه پیدا کرد ... . خسته و کوفته، دیگه حس نداشتم روی پام بایستم ... نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... کی باور می کرد، من یه روز تمام، دنبال یه آدرس، کل شهر رو گشته باشم؟ ... نرفتنم به معنای شکست و پذیرش تهمت ها بود ... اما چاره ای جز برگشتن نبود ... . توی حال و هوای خودم بودم و داشتم با خدا حرف می زدم که یهو یه جوان، کمی از خودم بزرگ تر به سمتم دوید و دست و شونه ام رو بوسید ... حسابی تعجب کردم ... . با اشتیاق فراوانی گفت: من از طلبه های مدرسه ... هستم و توی جلسه امروز هم بودم ... تعریف شما رو زیاد شنیده بودم اما توی جلسه امروز نفسم بند اومد ... جواب هاتون فوق العاده بود ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم کسی در سن و سال شما به چنین مرتبه ای از علوم دینی رسیده باشه و ... . مغزم هنگ کرده بود. اصلا نمی فهمیدم چی میگه. کدوم جلسه؟ من که تمام امروز داشتم توی خیابون ها گیج می خوردم ... گفتم: برادر قطعا بنده رو اشتباه گرفتید ... و اومدم برم که گفت: مگه شما آقای ... نیستید که چند روز پیش توی گوش اون مبلغ زدید؟ ... من، امروز چند قدمی جایگاه شما، نشسته بودم ... اجازه می دید شاگرد شما بشم؟ ... ❣ @Mattla_eshgh
آخر داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا 💠دست خدا، بالای تمام دست هاست وقتی رسیدم خونه دیدم یه عده ای دم در اجتماع کرده بودن ... تا منو دیدن با اشتیاق اومدن سمتم ... یه عده خم می شدن دستم رو ببوسن ... یه عده هم شونه ام رو می بوسیدن ... هنوز گیج بودم ... خدایا! اینجا چه خبره؟ ... . به هر زحمتی بود رفتم داخل ... کل خانواده اومده بودن ... پدرم هم یه گوشه نشسته بود ... با چشم های پر اشک، سرش رو پایین انداخته بود ... تا چشم خواهرزاده ام بهم افتاد؛ با ذوق صدا کرد: دایی جون اومد ... دایی جون اومد ... . حالت همه عجیب بود ... پدرم از جا بلند شد و در حالی که دونه های اشک یکی پس از دیگری از چشم هاش جاری بود و الحمدلله می گفت؛ اومد سمتم و پیشونیم رو بوسید ... . مادرم و بقیه هم هر کدوم یه طور عجیبی بودن تا اینکه برادرم سکوت رو شکست ... از بس نگرانت بودم نتونستم نیام ... یواشکی اومدم داخل جلسه و رفتم یه گوشه ... فقط خدا می دونه چه حالی داشتم تا اینکه از دور دیدمت وارد شدی ... وقتی هم که رفتی پشت بلندگو داشتم سکته می کردم ... تا اینکه سوال و جواب ها شروع شد ... اصلا باورم نمی شد چنین عالم بزرگی شده باشی ... . بعد هم رو به بقیه ادامه داد ... خدا شاهده چنان جواب اونها رو محکم و قوی می داد که زبان شون بند اومده بود ... چنان با قرآن و حدیث، حرف می زد که ... نتیجه هم این شد که حکم عدم کفایت اون مبلغ رو اعلام کردن ... . برادرم پشت سر هم تعریف می کرد و من فقط به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... از جمع عذرخواهی کردم. خستگی رو بهانه کردم و رفتم توی اتاق ... هنوز گیج و مبهوت بودم و درک شرایط برام سخت بود ... اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ... و مدام این آیه قرآن در سرم تکرار می شد ... شما در راه خدا حرکت کنید، ما از فضل خود شما را حمایت می کنیم ... . اللهم لک الحمد و الحمد لله رب العالمین ... . ❣ @Mattla_eshgh
خبب اینم از این داستان واقعی😊😊 داستان واقعی دیگه که خیلی جذابه ،از فرداشب میذارم براتون کانال حتما پیگیر باشین ☺️👌
مطلع عشق
#عکس 💠ســــــــــلامــ امــامــ مهــربانمــ دوستــ❤️ـــت دارمــ ❣ @Mattla_eshgh
ریپلای پستهای روز شنبه(امام زمان (عج) و ظهور)👆👆👆 شروع پستهای روز یکشنبه(خانواده وازدواج)👇👇👇
۱ بسمِ خَیرِالشّاکِرین ✍یکی ازبزرگترین مقاماتی که؛ میتونیم ،بهش نائل شیم؛ مقام"شکــر "هست❗️ ازامروز،این مقام رو بیشتر میشناسیم وبرای بدست آوردنش تمرین میکنیم ❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از EHSAN
شکرانه-۱.mp3
8.15M
💫 @ostad_shojae 💫
.✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 💠 ❇️زندگی مشترک خوب، ساختني ست (يعنی باید ساخته شود)، نه داشتني و محصول شانس .☝️ 🎯در زندگی مشترک، هیچ نقطه تعادل از قبل تعریف شده ای وجود ندارد. آنچه مهم است، رسیدن به نقطه تعادل است. ⬅️یافتن نقطه تعادل، کمک می کند تا شرایط برای "پذيرش" فراهم شود. یافتن نقطه تعادل، به ویژه زمانی سودمند است که تفاوت در نیمرخ های زوجین زیاد باشد. 🔰اين نيمرخ شامل تفاوت در نيازهاي اساسي زوجين مي باشد: نياز به بقا، قدرت، عشق، ازادي، تفريح ✅ محیط خانه باید به گونه ای باشد که هم نیازهای خانم و هم نیازهای آقا به صورت معقول و مناسبی برآورده  شود. 📢☝️ازدواج رستوران نيست كه وارد آن شويم و فقط از فرد مقابل توقع سرويس دادن داشته باشيم. براي رسيدن به زندگي مشترك خوب هر ٢ نفر بأيد تلاش كنند.💑   ❣ @Mattla_eshgh 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺