eitaa logo
مطلع عشق
275 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
تخیلات برخی از دختران مذهبی.m4a
6.61M
۳ حاج آقا یعنی عکس شهدا رو هم نبینیم؟!😰 لطفا "فقط دختران مذهبی" گوش بدن!👌 البته بدون لوس بازی!😒 حاج آقا حسینی 🔷 @IslamLifeStyles
مطلع عشق
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :8⃣0⃣1⃣ #فصل_یازد
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣0⃣1⃣ اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری اش را داد به من و گفت: «اگر مشکلی پیش آمد، از این استفاده کن.» بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت. اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم. نیمه های شب بود که با صدایی از خواب پریدم. یک نفر داشت در می زد. اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط. هر چقدر از پشت در گفتم: «کیه؟» کسی جواب نداد. دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق که در زدند. مانده بودم چه کار کنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم: «کیه؟!» این بار هم کسی جواب نداد. چند بار این اتفاق تکرار شد. یعنی تا می رسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند می شد و وقتی می رفتم پشت در کسی جواب نمی داد. دیگر مطمئن شده بودم یک نفر می خواهد ما را اذیت کند. از ترس تمام چراغ ها را روشن کردم. بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت بام و همان طور که صمد یادم داده بود اسلحه را آماده کردم. دو مرد وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. حتماً خودشان بودند. اسلحه را گرفتم روبه رویشان که یک دفعه متوجه شدم یکی از مردها، همسایه این طرفی مان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود. آن قدر خوشحال شدم که از همان بالای پشت بام صدایش کردم وگفتم: «آقای عسگری شمایید؟!» بعد دویدم و در را باز کردم. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣1⃣1⃣ آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی از در فاصله می گرفت. به همین خاطر هر بار که پشت در می رسیدم، صدای مرا نمی شنید. آمده بود از من کمک بگیرد. خانمش داشت زایمان می کرد. کمی بعد، از آن خانه اسباب کشی کردیم و خانه دیگری در خیابان هنرستان اجاره کردیم. موقع اسباب کشی معصومه مریض شد. روز دومی که در خانه جدید بودیم، آن قدر حال معصومه بد شد، که مجبور شدیم در آن هیر و ویری بچه را ببریم بیمارستان. صمد به تازگی ژیان را فروخته بود و بدون ماشین برایمان مکافات بود با دو تا بچه کوچک از این طرف به آن طرف برویم. نزدیک ظهر بود که از بیمارستان برگشتیم. صمد تا سر خیابان ما را رساند و چون کار داشت دوباره تاکسی گرفت و رفت. معصومه بغلم بود. خدیجه چادرم را گرفته بود و با نق و نق راه می آمد و بهانه می گرفت. می خواست بغلش کنم. با یک دست معصومه و کیسه داروهایش را گرفته بودم، با آن دست خدیجه را می کشیدم و با دندان هایم هم چادرم را محکم گرفته بودم. با چه عذابی به خانه رسیدم، بماند. به سختی کلید را از توی کیفم درآوردم و انداختم توی قفل. در باز نمی شد. دوباره کلید را چرخاندم. قفل باز شده بود؛ اما در باز نمی شد. انگار یک نفر آن تو بود و پشت در را انداخته بود. چند بار به در کوبیدم. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣1⃣1⃣ ترس به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد. به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.» سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت. شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.» صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم. می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.» ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣1⃣1⃣ ترس به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد. به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.» سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت. شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.» صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم. می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.» ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣1⃣1⃣ رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط. کمی بعد سرباز در را باز کرد. گفت: «هیچ کس تو نیست. دزدها از پشت بام آمده اند و رفته اند.» خانه به هم ریخته بود. درست است هنوز اسباب و اثاثیه را نچیده بودیم. اما این طور هم آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم، وسط آشپزخانه پخش و پلا بود. چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود. صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت. صدایم زد و گفت: «قدم! اسلحه، اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم.» اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد، جای اسلحه امنِ امن است. رفتم سراغش. حدسم درست بود. اسلحه سر جایش بود. اسلحه را دادم دستش، نفس راحتی کشید. انگار آب از آب تکان نخورده بود. با خونسردی گفت: «فقط پول ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه ها.» با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیرخشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
اسراف در جهیزیّه غلط است... 💠 @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#نهال_ولایت در نهاد خانواده ریشۀ ولایت‌مداری انسان در کجا شکل می‌گیرد 🔶استاد پناهیان: ✨بعد از ا
در نهاد خانواده صهیونیست‌ها چگونه جوامع مختلف را تحت سلطۀ خود درآورده‌اند؟ 🔶استاد پناهیان: 🔴سال‌هاست که صهیونیست‌ها به اهمیت ولایت‌مداری انسان و نقش تعیین کنندۀ خانواده در ساختن انسان‌های ولایت‌مدار پی‌برده‌اند و دارند بر روی آن کار می‌کنند. 🔴اگر به پروتکل‌های دانشوران صهیون، نگاه کنید خواهید دید که برای تسلط بر جوامع بشری، 👈 به این اصل مهم پی برده‌اند که باید ریشۀ ولایت را در خانواده‌ها قطع کرد. 🌸آنها می‌گویند «برای اینکه در یک جامعه هیچ وقت تبعیت و پیروی از یک پیشوا و رهبر شکل نگیرد؛ 🚫 باید ریشۀ تبعیت فرزندان از پدر و مادر را در خانواده خشک کرد.» 💢آنها به خوبی فهمیده‌اند که اگر تبعیت از یک رهبر و پیشوا در جامعه‌ای شکل بگیرد، ✅ آن جامعه قدرتمند خواهد شد. 💥 پس برای اینکه آن جامعه تبعیت از یک پیشوا را نپذیرد، باید ریشۀ این تبعیت را در خانه و خانواده خشک کرد. 🔴صهیونیست‌ها در پروتکل‌های خود می‌گویند که باید در محیط خانواده، ✨رابطۀ زن و مرد را مخدوش کنیم تا دیگر فرزندان از پدر و مادر خود تبعیت نکنند 🔷و به این ترتیب وقتی این فرزندان وارد اجتماع شدند، از یک پیشوا و رهبر، تبعیت نخواهند کرد. 🚫 با همین شیوۀ شیطانی و پلید است که توانسته‌اند یک اقلیت یک درصدی را بر اکثریت 99 درصدی مسلط کنند. 🔴 آن چنان بلایی بر سر خانواده‌ها آورده‌اند که توانسته‌اند هر بلایی که دلشان بخواهد بر سر جامعه بیاورند. 💢🔴💢🔴💢🔴 نهال ولایت در نهاد خانواده روزهای زوج در کانال مطلع عشق👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
خانواده نقطه ضعف غرب است... 🆔 @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🌸✨🌺✨🌼✨ 🔮 توصیه و تدابیر و مفیدات و مضرات خوراکی مزاج ذاتی دم : ✳️ دم به معنای خون بوده و گرم و تر
🌸🔆🌺🔆🌼🔆 طب اسلامی 🔮 توصیه و تدابیر و مفیدات و مضرات خوراکی مزاج ذاتی صفرا (گرم و خشک) : ✳️ صفراء : در لغت به معنای زردی است و در اصطلاح ترشحات زرد رنگ کبد را گویند، طبیعت صفراء گرم و خشک است و مواد غذایی صفرازا گرمای زیادی را در بدن تولید می‌کنند. 🔶👈 در روایات و کتب طب سنتی از صفرا ناصالح به عنوان سم خون نام برده شده است، پونه (سبزی یا عرق آن) در رفع این عارضه بسیار مفید و کارساز خواهد بود. در یک انسان عادی و سالم میزان صفرا یک درصد باید باشد. 🔵👈 اما درمان این عارضه در افراد بالغ طبق روایات معصومین علیهم السلام : با سه 3⃣ روش انجام می‌شود که عبارتند از: 👈 1- قی 👈 2- تنقیه 👈 3- حجامت که در کنار این سه روش درمانی، پرهیز از موارد صفرازا هم توصیه می‌شود، ضمن اینکه در بین غذاهای معمول مردم از نخود به عنوان صفرا بر (یعنی ضد صفرا) نام برده می‌شود. 🌸😋 رژیم غذایی و تدابیر مفید مزاج گرم و خشک : 👈 از میوه‌ها و سبزی‌ها بهره ببرند و کمتر از گوشت استفاده نمایند. 👈 از هوای تازه و خنک و مناظر زیبا خود را بهره مند بسازند. 👈 مصرف آب و مایعات را به همراه چند قطره آب لیموترش تازه افزایش دهند. 👈 حداقل ۶-۵ ساعت خواب شبانه توصیه می‌شود. 👈 استراحت کافی داشته باشند. 👈 فعالیت جسمی ‌و ورزش را در هوای خنک، صبح زود انجام دهند. 🌷👈 افراد صفراوی غالباً در اثر حجامت، تعدیل مزاج یافته و رنگ و رویی به مراتب روشن‌تر از قبل خواهند داشت، اشتهای آنان با حجامت افزایش می‌یابد و در صورت تکرار حجامت، لاغری آن ها برطرف خواهد شد.✅👌 🔴⚠️ برخی از پرهیزهای مزاج گرم و خشک : 💠 مصرف بیش از حد مواد غذایی زیر 👇 سبب تولید بیش از حد خلط صفرا و بدنبال آن بالا رفتن سریع گرمی و خشکی در صاحبان این مزاج می گردد، که به نوبه خود عوارضی ایجاد می کنند. بنابراین افراد دارای مزاج گرم و خشک باید در خوردن این گروه خوراکی ها زیاده روی نکنند : 📋 غذاهای چرب و شیرین، پرخوری، بعد از غذای مختصر دوباره غذا خوردن، آش رشته، ماکارونی، سیر، پیاز، شیرینی جات قنادی، تخم‌مرغ، ادویه‌های تند و تیز، گوشت قرمز، گوشت تمام پرندگان کوچک، بادمجان، موز، خربزه، آناناس، طالبی، انجیر، گردو، پسته، فندق، نارگیل، سیاه‌دانه، شنبلیله و ریزه‌خواری (این که انسان مدام در حال غذا خوردن باشد مثل تخمه شکستن و خوردن تنقلات) و … . 🌹بنابراین بهتر است در مزاج گرم و خشک از ‌غذاها و نوشیدنی‌هایی که دارای مزاج گرم و به ویژه گرم و خشک هستند مخصوصاً برای افرادی که در هوای گرم هستند در طول هفته کمتر استفاده نمایند و در صورت ضرورت و نیاز حتماً با مصلحات آن استفاده شود. 🔰🌷 غذاهای مفید برای مزاج‌ گرم و خشک : ✅ مصرف میوه ها، گیاهان و غذاهای سرد و تر زیر👇، میزان صفراء را در بدن به طور متناسب کاهش می دهند : 🔰🌺 انواع مرکبات، انار، شاه‌توت، خیار، سیب، گلابی، آلبالو، گیلاس، آلو، شفتالو، زرشک، هندوانه، کدو خورشی، هویج فرنگی، روغن زیتون، سوپ جو، پاچه گوسفند همراه با تعدادی آلوبخارا، سبزی‌هایی مانند کاهو، اسفناج، لیموترش تازه، بامیه، برگه هلو و زردآلو، مغز بادام خام، برنج محلی با روغن زیتون، کدو حلوای، عدس، ماش، جوی دوسر، مخمر آبجو، رب انار، آب انار، لواشک خانگی، گریپ فروت، ترنجبین، شیرخشت، تمرهندی، نان جو، آش جو، بذرهای ملیّن مانند اسفرزه، بارهنگ، ترشی‌های طبیعی، مغز فلوس، انگور. 👈 نمونه‌ای از رژیم غذایی مناسب برای افراد صفراوی کاهو می باشد که سرد و تر است و برای دفع صفرا مفید است ، انواع سالادها با سرکه، به طور کلی لبنیات، مرکبات، ماء الشعیر (آب جو) ، آبغوره، ماهی، آب‌لیمو برای صفراوی‌ها مفید و لازم است. 🌷⬅️ نوشیدن روزانه یک تا سه لیوان شربت زرشک نیم ساعت قبل از غذا و دو ساعت و نیم بعد از آن نیز مفید است. 🌸👈 عرق کاسنی و عرق شاهتره بهترین نوشیدنی برای این گونه افراد است. 👈 تخم خیار، مغز تخم هندوانه، تخم کاهو از هر کدام به مقدار مساوی مخلوط و آسیاب کرده و روزی دوبار و هر بار یک قاشق غذاخوری در یک لیوان آب حل کرده و میل کنند. 👈 به طور کلی از تمامی‌ غذاها و نوشیدنی‌هایی که دارای مزاج سرد بویژه سرد و تر هستند، استفاده کنند . ✅🔰💐 @Mattla_eshgh روزهای زوج در کانال☝️☝️☝️☝️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc