❤️سلام یگانه دلخوشی من ، مهدی جان💚
می دانم که چقدر قلب مهربانت را شکسته ام ، می دانم که چقدر روح صبورت را آزرده ام اما ...😔
به خودت سوگند مهربان من که دوستت دارم .
ذره ذره ی وجودم از مهر تو سرشار است و قلبم از یادت معطر و زبانم از نامت متبرک ...
من به محبتت زنده ام و به نوکری ات مفتخر ...
این دلخوشی را از من دریغ مکن ...
#روزتون_مهدوی
❣ @Mattla_eshgh
✅شلیک اقتدار؛ پایان هژمونی
خیلی ها دارند زور می زنند تا سرنگونی پهباد آمریکایی را کم اهمیت جلوه بدهند اما برای درک واقعیت داستان، گزاره های زیر را کنار هم قرار دهید:
1_ پهباد MQ4C یکی از بهترین و گرانترین پهبادهای ساخت آمریکاست و با احتساب هزینه های جانبی، قیمتی بیش از 200 میلیون دلار دارد، یعنی به اندازه چند فروند جنگنده F16.
2_ این پهباد در ارتفاع بیش از 50هزارپایی هدف قرار گرفته. در این ارتفاع شاید این بار جزو معدود دفعاتی است که یک پرنده توسط یک سامانه موشکی شکار می شود.
3_ سامانه سوم خرداد یک سامانه پدافند هوایی بومی است و با یک تیر این پهباد را به زیر کشیده است و این یعنی موفقیت تکنولوژی بومی در شناسایی، کشف و هدف قرار دادن در ارتفاع بسیار بلند.
4_هیچ کشوری تاکنون جرأت نکرده پهبادهای جاسوسی آمریکا را هدف قرار دهد حتی چین و روسیه.
5_ بخش اصلی قدرت نظامی آمریکا توان هوایی آن است و معنای این شلیک این است که هژمونی هوایی آمریکا رو به پایان است.
6_ این شلیک راه را برای دیگران هم باز می کند تا خفاشهای شیطان را شکار کنند.
در یک کلام شلیک سامانه سوم خرداد شلیک اقتدار انقلاب اسلامی به اقتدار هوایی شیطان است باید قدر این شلیک را جدی دانست.
❣ @Mattla_eshgh
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ شکار بزرگ؛ حتما ببینید
◀️پهپاد آمریکایی MQ-4C چه قابلیتهایی دارد و چرا پهپادی غیر قابل ردیابی نام گرفته است؟
❣ @Mattla_eshgh
"امام زمان آمدنی نیست، آوَردَنیست"
🌟حاج اسماعیل دولابی میفرماید: ظاهرا میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم.
📚 مصباح الهُدی ص ۳۱۹
از حضرت فاطمه روایت شده که پیامبر اکرم فرمودند: امام همچون کعبه است که (مردم) باید به سویش روند، نه آن که (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید.
📚 بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۵۳
تا ما نخواهیم، او نمی آید...
کافیست از خودمان شروع کنیم..
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🍃 مـادرم چنـد بـاری دسـتمال را خیــس مــی کنــد و روی پیشــانی و پاهایــم مــی گذارد. خــم مــی شــو
#داستان قبله ی من
#قسمت 6⃣3⃣
🍃 راستش؟
_ دوروزه تب کردم!
مکث می کند و اینبار جدی می پرسد:
_ دروغ گفتی؟؟؟
_ ببخشید!
_ دختر خوبا دروغ نمیگن که! رفتی دکتر؟!
_ نه!
_ برو دکتر! باشه؟
دردلم قند آب می شود.
_ چشم!
_ دوس دارم سر کلاس چهارشنبه ببینمت!
تمام بدنـم گـر مـی گیـرد. چـه گفـت؟؟؟!!! خـدای مـن یکبـار دیگـر مـی
شـود تکـرار کنـد؟؟؟؟!!
دهانـم را از جـواب مشـابه پـر میکنـم کـه مـادرم بـه اتاقـم مـی آیـد و مـی
گویـد: ناهارحـاضره! بیارم؟
با اشاره ی ابرو جواب می دهم: نه!
محمدمهدی تکرار می کند: میبینمت درسته؟
_ بله حتما!
از طرفی مادرم می پرسد: با کی حرف می زنی!؟
چـه بـد موقـع بـه اتاقـم آمـد . خیلـی عـادی یـک دفعـه میگویـم: امـم...
راسـتی اسـتاد! میخواسـتم خـودم زنـگ بزنم و بگـم کجاهـا رو درس دادید!
زیـر چشـمی مـادرم را زیـر نگاهـم مـی گیـرم. جملـه ام جـواب سـوالش را
مـی دهـد. لبخنـد گرمـی میزنـد و از اتـاق بیـرون مـی رود.
محمدمهـدی_ خیلـی خوبـه کـه اینقـد پیگیـری! ولـی الان بایـد حواسـت
بـه خـودت باشـه!
_ اونو که گفتم چشم!
_ بی بال دختر!
_ لطف کردید زنگ زدید، خیلی خوشحال شدم!
_ منم خستگیم در رفت صداتو شنیدم!
جملاتــش پــی در پــی مثــل ســطلهای آب سرد روی سرم خالــی مــی شــد.
لـب مـی گـزم و جـواب میدهـم: بـازم لطـف داریـد!
_ مزاحــم اســتراحتت نمـی شــم! بــرو بخــواب. دکــتر یــادت نــره.
چهارشــنبه...
جمله اش را کامل میکنم: می بینمتون!
_ آفرین! فعلا خداحافظ!
_ خدافظ!
تلفـن را قطـع میکنـم و بـرای پنـج دقیقـه بـه صفحـه اش خیـره میمانـم.
حـس میکنـم خـوب شـدم! دوسـت دارم بلنـد شـوم و تا شـب از خوشـحالی
برقصـم! امـا حیـف تمـام بدنـم درد میکنـد! نـمی فهمیـدم گنـاه بـه قلبـم
نشسـته! بـه اسـم علاقـه بـه اسـتاد و حـس پدرانـه، خـودم را درگیـر کـردم!
شـاید بـاورش سـخت باشـد. مـن همانـی هسـتم کـه از مهمانـی رسـتمی
بیـرون زدم تـا بـه یـک مـرد غریبـه نزدیـک نشـوم... امـا توجهـی نکـردم
کـه همیشـه میگوینـد:
یکبـار جسـتی ملخـک!...
❣ @Mattla_eshgh
🍃دو روز خــودم را بــا آب میــوه هــای طبیعــی خفــه کــردم تــا کمــی بهــتر
شـوم و بـه مدرسـه بـروم. مـادرم مخالفـت مـی کـرد و میگفـت تـا حسـابی
خـوب نشـدی نبایـد بـری. بدنـم ضعیـف بـود و همیـن خانـواده ام رانگران
میکـرد. هـوای اصفهـان رو بـه سردی مـی رفـت و بـارش بـاران شروع شـده
بود.
چهارشــنبه صبــح بــا خوشــحالی حــاضر شــدم و یــک بافــت مشــکی
کـه کلاه داشـت را تنـم کـردم. رنـگ مشـکی بـه خاطـر پوسـت سـفید و
موهـای روشـنم خیلـی بمـن مـی آمـد. کلاه را روی سرم انداختـم ، کولـه ام را
برداشـتم و بـا وجـودی پـر از اسـم محمدمهـدی بـه طـرف مدرسـه حرکـت
کـردم
قبـل از رسـیدن بـه مدرسـه، مسـیرم راکـج میکنـم و بـه یـک گل فروشـی
میروم. شـاخه گل رز سـفیدی را مـی خـرم و با احتیـاط درکوله ام مـی گذارم.
سرخـوش ازمغـازه بیـرون مـی زنـم و مسـیر را پیـش مـی گیـرم. هـوای سرد
و تـازه را بـا ریـه هایـم مـی بلعـم.
کلاه بافتـم راروی سرم مینـدازم و بـه پیـاده رو مـی روم. چند دقیقـه نگذشـته صـدای بـوق ماشـین ازپشـت سرم ، قلبــم را بــه تپــش مینــدازد. مــی ایســتم و بــه ســمت صــدا برمیگــردم.
پرشـیای سـفید رنگـی چند مـتر عقـب تر ایسـتاده و برایـم نـور بـالا مـی زنـد.
اهمیتـی نمـی دهـم و بـه راهـم ادامـه میدهـم. دوبـاره بـوق میزنـد. شـانه
بـالا مینـدازم و قـدم هایـم را سریـع تر برمیـدارم.
پشـت هـم بـوق میزنـد ومـن بی تفـاوت روبـه رو را نـگاه میکنـم. هـمان
دم صـدای اسـتاد پناهـی بـرق از سرم میپرانـد:
محیـا؟ بـوق ماشـین سـوختا!
متعجــب سرمیگردانــم و بادیــدن چهــره اش باخوشــحالی لبخنــد عمیقــی
میزنـم. بـه طـرف ماشـینش میـروم و باهیجـان سـلام میکنـم. عینـک دودی
اش را از روی چشــمهایش برمیــدارد وجــواب مــی دهــد: علیــک سلــام.
خداروشــکر خــوب شــدی
_بعله
درحالیکه سوار ماشین می شود، بلند می گوید: بدو سوارشو دیرمیشه.
_ نه خودم میام!
_ تعارف نکن. سوارشو دیگه.
ازخداخواسـته سـوار میشـوم و کولـه ام راروی پایـم مـی گـذارم. دسـتی را
روبـه پاییـن فشـار مـی دهـد و آهسـته حرکـت میکنـد.
فضـای مطبـوع ماشـین بـه جانـم میشـیند. شـاید الان بهرتین فرصت اسـت.
زیـپ کیفـم رابـاز میکنـم ، گل را بیـرون میـآورم و روی داشـبورد میگـذارم.
جامیخـوردو سریـع میپرسـد: ایـن چیـه؟!
_ مال شماست.
لبهایـش بـه یکبـاره جمـع و نگاهـش پرازسـوال مـی شـود: بـرای مـن؟ بـه
چـه مناسـبت؟!
_ بله. برای تشکر از زحمتاتون!
دست دراز میکند و گل را برمیدارد.
_ شاگرد خوب دارم که استاد خوبیم
نگاهــم میخنــدد و اوهــم گل را عمیــق مــی بوید. دنــده را عــوض میکنــد
و گل رادوبــاره روی داشــبورد میگــذارد. زیــر چشــمی نگاهــم میکنــد.
خجالــت زده خــودم را در صندلــی جمــع میکنــم و میپرســم:
خیلــی کــه عقــب نیفتــادم؟!
_ نـه. سـاده بـود مباحث. چـون تـو باهوشـی راحـت بـا یـه توضیـح دوبـاره
یــاد میگیری
_ چه خوب! » باشیطنت می پرسم
خب کی بهم توضیح بده؟
لبهایـش رابازبـان تـر میکنـد و بالحن خاصـی میگوید: عجب سـوالی!چطوره
یجـای خـاص بهت یـاد بدم؟!
ابروهایم را بالا میدهم و باذوق می پرسم: کجا؟!
_ جاشو بهت میگم!امروز بعد مدرسه چطوره؟
میدانـم مـادرو پـدرم نـمی گذارنـد و ممکـن اسـت پوسـتم را بکننـد و بـاآن
ترشـی درسـت کننـد امـا بلنـد جـواب مـی دهـم: عالیـه.
باتــکان دادن سر رضایتــش را نشــان مــی دهــد. خیلــی زود میرســیم.
چندکوچـه پاییـن تـراز در ورودی نگـه میـدارد تـا کسـی نبیند. تشـکرمیکنم
و پیــاده میشــوم.
برایـم بـوق میزنـد و مـن هـم باهیجـان دسـت تـکان مـی دهـم. چقـدر
ایـن اسـتاد باحـال و دوسـت داشـتنی اسـت. لبـم را جمـع و زمزمـه میکنم:
خیلـی جنتلمنـی محمـد!!
میدانــم امــروز یــک فرصــت عالــی اســت بــرای گذرانــدن چنــد ســاعت
بیشــر کنــار مــردی کــه ازهرلحــاظ برایــم جــذاب اســت.
دل در دلم نیسـت. بـه سـاعت خیـره شـده ام و ثانیـه هـارا میشـارم. پـای
چپـم را تندتنـد تـکان مـی دهـم و کمـی از موهایـم را مـدام مـی جـوم.
چــرا زنــگ نمــی خــورد؟ هوفــی میکنــم ، موهایــم را زیــر مقنعــه مرتــب
وبـرای بـار اخـر خـودم را درآینـه ی کوچکـم برانـداز میکنـم. سرم را زیـر
میـز میـرم و ازلحظـات اخـر بـرای زدن یـک رژ لـب صورتـی مایـع اسـتفاده
میکنم. هــمان لحظــه زنــگ مــی خــورد. کولــه پشــتی ام را برمیــدارم و از
کلاس بیـرون مـی دوم. حـس میکنـم جـای دویـدن ، درحـال پـروازم. یعنـی
قـرار اسـت کجـا برویـم؟!
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
❤️سلام یگانه دلخوشی من ، مهدی جان💚 می دانم که چقدر قلب مهربانت را شکسته ام ، می دانم که چقدر روح صب
پستهای روز سه شنبه(امام زمان (عج) و ظهور)👆
روز چهارشنبه(خانواده وازدواج)👇
#مردان_بدانند
کلماتی رو بگین که مفهوم #زیبایی رو به همسرتون هدیه میده:
کلماتی رو بگید که زن احساس کنه اون #تک_پر قلب شماست
اونِ که ذهن شوهرش رو در گیر کرده و هیچ کسی بغیر از اون توی قلب شوهرش جا نداره.
زیبای من
من در دام چشمان زیبای تو گیر کرده ام
چشمانم به پیچشِ موهای تو اسیر شده
خدا رو شکر که همسری به زیبایی تو دارم
و..........کلماتی که خود آقایان می توانند بگویند
#سعید_مهدوی
❣ @Mattla_eshgh
#خانواده_ی_شاد ۱۱
✴️زیر چتر گفتگو
در موقع گفتگو؛
نگاهتون فقط به چهره همسرتون باشه!
نه به موبایل و تلویزیون و مجله...
✅ومتناسب باچیزی که بیان میکنه؛
حالات چهره تونُ حتما تغییر بدین.
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
اصلاح خانواده قسمت دوازدهم: حفظ اقتدار مرد☺️ 🔴آقایون بزرگوار دقت بفرمایند: 🔸یه خانم باید "اقتدا
#اصلاح_خانواده ۱۳
قسمت سیزدهم: فریب شیطان
👇🔰
🔵در احکام فقهی شیعه موارد زیادی از حقوق خانم ها هست که متاسفانه کمتر گفته میشه.
بعضی از آقایون، یه ادعاهایی در دینداری دارن و تا خانم حرفی میزنه
میگن خدا گفته که زن باید از شوهرش اطاعت کنه!😏
بله بزرگوار! خداوند اینو فرموده اما از اون طرف به شما که نگفته تا میتونی دستور بده!!!😒
ثانیا اینکه اگه واقعا امر خدا برات مهمه و فیلم بازی نمیکنی
همون خدا فرموده که خانمت میتونه بابت شیر دادن به بچت ازت پول بگیره!❗️☺️
میتونه بابت انجام تک تک کارای خونه ازت پولشو بگیره!
واجبه که خونه و زندگی خوب و مناسبی براش فراهم کنی و..
اینا هم حقوق خانم هاست. اینا هم امر خداست.✔️✔️
شما از دستورات خدا فقط صیغه کردن و دستور دادنش رو گرفتی؟!؟
🔴انصافا دست بردار ازین مذهبی گری.
این طور مذهبی گری کردن تو رو به هیچ جایی نمیرسونه.
حالا خود دانی.
🔵اما انصافا واقعا تلاش کن تا واقعا عبد خدا بشی. به خانم و زندگیت بیشتر بها بده. بیشتر زحمت بی منت براشون بکش.
ببین خدا برات چیکار میکنه.
#توصیه_به_آقایون
⚪️◽️✅◽️⚪️
مطلع عشق
🔷 @Mattla_eshgh