eitaa logo
مطلع عشق
277 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
💠پلکان عزت نفس زمان اضطراب، اول افکارتُ وارسی کن! ❌شاید موقعیتت اونقدری که فکر میکنی،دشوار نیست. گاهی برخی روحیاتت پای اضطراب افراطی رو به زندگیت باز کرده! @Mattla_eshgh
مطلع عشق
خانواده متعالی💥🌺 #قسمت بیست و یکم:برنامه اسلام برای افزایش لذت بدنی! ➰⚪️🔴🔵✔️🚴🚵🏇 استاد پناهیان:
خانواده متعالی 💥🔵 بیست و دوم: اسلام مخالفه لذته؟ ✅🔰💠✅ استاد پناهیان: منفعل بودن خیلییییی زشته. تا وقتی سلامتی هست کیفش رو میبری☺️ وقتی سلامتی نبود میریم دکتر ....😑 👇👇👇 ببینید توی جسم چه دستوری به آدم میدن ..... پیامبر اینا رو میفرماید✅ ✍اطبا میگن باید ورزش کنیم باید سلامتی رو "با ورزش فعالانه به دست بیاری " 💠خب محبت تو خونه رو هم "باید همینجوری باهاش برخورد کنی" ✳️فعالانه باید به دست بیاری✳️ میگه آقا من علاقم به خانمم کم شده! خب من چی بهش بگم؟!😒 خانمه میگه من علاقم به این آقا کم شده ! یا میگه من اصلا بهش علاقه پیدا نکردم!!! "خب یه کاری بکن علاقه پیدا کنی" (خیلی خیلی مهم) 👆🌹💕 یه شعر غیر عارفانه ای هست که میگه ؛ تنبل نرو به سایه ،سایه خودش .... آقا جان نمیایه !!!! ❌❌❌ عشق، خودش نمیاید ⛔️ سلامتی، خودش نمیاد 🚫 لذت بردن از زندگی، خودش نمیاد 🚫 اونوقت اسلام غریب و مظلوم، متهم میشه پیشه خیلی از عوام به اینکه "مخالف اینه که ما خوش بگذرونیم"😳 آقای اسلام مخالف تو خوش بگذرونی؟!!!😳 تو رووووخدا ❗️❗️❗️ دلت میاد اتهامات رو به پروردگار عالم میزنی؟!... 🔹💠🔸✅🔸🌺………🌎 روزهای فرد در👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشــ❤️ـق بعضي وقتها از درد دوري بهتر است بي قرارم کرده و گفته صبوري بهتر است توي قرآن خوانده ام... يعقوب يادم داده است: دلبرت وقتي کنارت نيست کوري بهتر است نامه هايم چشمــ👁👁ـهايت را اذيت مي کند درد دل کردن براي تو حضوري بهتر است چاي ☕️دم کن... خسته ام از تلخي نسکافه ها چاي با عطر هل و گلهاي قوري بهتر است من سرم بر شانه ات ؟..... يا تو سرت بر شانه ام؟..... فکر کن خانم اگر باشم چه جوري بهتر است ...؟ . حامد عسکری http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
هدایت شده از 🎵گنجینه صوتیِ«تنها مسیر»🎧
1_7913129.amr
638K
👆 2 حجت الاسلام حسینی 💕تنها مسیرآرامش👇 @IslamLifeStyles
مطلع عشق
دلایل پذیرش ظلم و ستم توسط یک جامعه را باید در کجای آن جامعه جستجو کرد؟؟ 🔶استاد پناهیان: 💢خانواد
مقدمات ظهور چگونه خانواده‌ها مهیا می‌شود؟؟ 🔶استاد پناهیان: 🌺مقدمات ظهور امام زمان(ع) نیز در خانواده‌ها مهیا می‌شود 👈و زمینه‌های ظهور حضرت، در خانواده شکل می‌گیرد. 🌸 اگر ولایت‌مداری ما در خانواده درست شود ✅و فرزندان ما در محیط خانواده ولایت‌مدار بار بیایند، ✨زمینه برای ظهور حضرت آماده خواهد شد. 🌸💢🌸💢🌸 در نهاد خانواده روزهای زوج در👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
4_6015002102051373190.mp3
1.09M
۹ 🌺 پیامبر اکرم (ص): جوان هاتون رو ازدواج بدید.... ✅ اگه کاری از دستت بر میاد برای ازدواج بقیه انجام بده.... 🔷استاد پناهیان 🌹 @IslamLifeStyles
مطلع عشق
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 8⃣8⃣1⃣ #فصل_شا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 9⃣8⃣1⃣ فردا صمد وقتی برگشت، خوشحال بود. می گفت: «آن هواپیما را دیشب دیدی؟! بچه ها زدندش. خلبانش هم اسیر شده.» گفتم: «پس تو می گفتی هواپیمایی نیست. من اشتباه می کنم.» گفت: «دیشب خیلی ترسیده بودی. نمی خواستم بچه ها هم بترسند.» کم کم همسایه های زیادی پیدا کردیم. خانه های سازمانی و مسکونی گوشه پادگان بود و با منطقه نظامی فاصله داشت. بین همسایه ها، همسر آقای همدانی و بشیری و حاج آقا سمواتی هم بودند که هم شهری بودیم. در پادگان زندگی تازه ای آغاز کرده بودیم که برای من بعد از گذراندن آن همه سختی جالب بود. بعد از نماز صبح می خوابیدیم و ساعت نه یا ده بیدار می شدیم. صبحانه ای را که مردها برایمان کنار گذاشته بودند، می خوردیم. کمی به بچه ها می رسیدیم و آن ها را می فرستادیم توی راهرو یا طبقه پایین بازی کنند. ظرف های صبحانه را می شستیم و با زن ها توی یک اتاق جمع می شدیم و می نشستیم به نَقل خاطره و تعریف. مردها هم که دیگر برای ناهار پیشمان نمی آمدند. ناهار را سربازی با ماشین می آورد. وقتی صدای بوق ماشین را می شنیدیم، قابلمه ها را می دادیم به بچه ها. آن ها هم ناهار را تحویل می گرفتند. هر کس به تعداد خانواده اش قابلمه ای مخصوص داشت؛ قابلمه دونفره، چهارنفره، کمتر یا بیشتر. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣9⃣1⃣ یک روز آن قدر گرم تعریف شده بودیم که هر چه سرباز مسئول غذا بوق زده بود، متوجه نشده بودیم. او هم به گمان اینکه ما توی ساختمان نیستیم، غذا را برداشته و رفته بود و جریان را هم پی گیری نکرده بود. خلاصه آن روز هر چه منتظر شدیم، خبری از غذا نشد. آن قدر گرسنگی کشیدیم تا شب شد و شام آوردند. یک روز با صدای رژه سربازهای توی پادگان از خواب بیدار شدم، گوشه پتوی پشت پنجره را کنار زدم. سربازها وسط محوطه داشتند رژه می رفتند. خوب که نگاه کردم، دیدم یکی از هم روستایی هایمان هم توی رژه است. او سیدآقا بود. در آن غربت دیدن یک آشنا خوشایند بود. آن قدر ایستادم و نگاهش کردم تا رژه تمام شد و همه رفتند. شب که این جریان را برای صمد تعریف کردم، دیدم خوشش نیامد و با اوقات تلخی گفت: «چشمم روشن، حالا پشت پنجره می ایستی و مردهای غریبه را نگاه می کنی؟!» دیگر پشت پنجره نایستادم. دو هفته ای می شد در پادگان بودیم، یک روز صمد گفت: «امروز می خواهیم برویم گردش.» بچه ها خوشحال شدند و زود لباس هایشان را پوشیدند. صمد کتری و لیوان و قند و چای برداشت و گفت: «تو هم سفره و نان و قاشق و بشقاب بیاور.» ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc