eitaa logo
مطلع عشق
276 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
مطلع عشق
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :0⃣5⃣ #فصل_هشتم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣5⃣ شانه هایم را بالا انداختم و بی اراده لب هایم آویزان شد. بدون اینکه جوابی بدهم. صمد گفت: «نمی توانی هم خانه را تمیز کنی و هم به بچه ها برسی.» کتش را درآورد و گفت: «من بچه ها را نگه می دارم، تو برو اتاق ها را تمیز کن. کارت که تمام شد، من می روم.» با خودم فکر کردم تا صبح زود است و بچه ها خوابند. بهتر است بروم اتاق ها را تمیز کنم. صمد هم ماند اتاق خودمان تا مواظب بچه ها باشد. پنجره های اتاق دم دستی را باز گذاشتم. لحاف کرسی را از چهار طرف بالا دادم روی کرسی. تشک ها را برداشتم و گذاشتم روی لحاف های تازده. همین که جارو را دست گرفتم تا اتاق را جارو کنم، صدای گریه دوقلوها درآمد. اول اهمیتی ندادم. فکر کردم صمد آن ها را آرام می کند. اما کمی بعد، صدای صمد هم بلند شد. ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند؟! جارو را انداختم توی اتاق و دویدم طرف اتاق خودمان که آن طرف حیاط بود. دوقلوها بیدار شده بودند و شیر می خواستند. یکی از آن ها را دادم بغل صمد و آن یکی را خودم برداشتم و بچه به بغل مشغول آماده کردن شیرها شدم. صمد به بچه ای که بغلش بود، شیر داد و من هم به آن یکی بچه. بچه ها شیرشان را خوردند و ساکت شدند. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣5⃣ از فرصت استفاده کردم و رفتم سراغ جارو زدن اتاق. هنوز اتاق را تا نیمه جارو نزده بودم که دوباره صدای گریه دوقلوها بلند شد. حتماً خیس کرده بودند. مجبور شدم قبل از اینکه صمد صدایم کند، بروم دنبال بچه ها. حدسم درست بود. دوقلوها که شیرشان را خورده بودند حالا جایشان را خیس کرده بودند. مشغول عوض کردن بچه ها شدم. صمد بالای سرم ایستاده بود و نگاه می کرد. می گفت: «می خواهم یاد بگیرم و برای بچه های خودمان استاد شوم.» بچه ها را تر و خشک کردم. شیرشان را هم خورده بودند، خیالم راحت بود تا چند ساعتی آرام می گیرند و می خوابند. دوباره رفتم سراغ کارم. جارو را گرفتم دستم و مشغول شدم. گرد و خاکْ اتاق را برداشته بود. با روسری ام جلوی دهانم را بستم. آفتاب کم رنگی به اتاق می تابید و ذرات گرد و غبار زیر نور خورشید و توی هوا بازی می کردند. فکر کردم اتاق را که جارو کردم، بروم تشک ها را روی ایوان پهن کنم تا خوب آفتاب بخورند که دوباره صدای گریه بچه ها و بعد فریاد صمد بلند شد. ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند. جارو را زمین گذاشتم و دوباره رفتم اتاق خودمان. بچه ها شیرشان را خورده بودند، جایشان هم خشک بود، پس این همه داد و هوار برای چه بود؟! ناچار یکی از آن ها را من بغل کردم و آن یکی را صمد. شروع کردیم توی اتاق به راه رفتن. نگران کارهای مانده بودم. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣5⃣ صمد هم دیرش شده بود. اما با این حال، مرا دلداری می داد و می گفت: «بچه ها که خوابیدند، خودم می آیم کمکت.» بچه ها داشتند در بغل ما به خواب می رفتند. اما تا آن ها را آرام و بی صدا روی زمین می گذاشتیم، از خواب بیدار می شدند و گریه می کردند. از بس توی اتاق راه رفته بودیم و پیش پیش کرده بودیم، خسته شده بودیم، بچه ها را روی پاهایمان گذاشتیم و نشستیم و تکان تکانشان دادیم تا بخوابند. اما مگر می خوابیدند. صمد برایم تعریف می کرد؛ از گذشته ها، از روزی که من را سر پله های خانه عموی پدرم دیده بود. می گفت: «از همان روز دلم را لرزاندی.» از روزهایی که من به او جواب نمی دادم و او با ناامیدی هر روز کسی را واسطه می کرد تا به خواستگاری ام بیاید. می گفت: «حالا که با این سختی به دستت آوردم، باید خوشبخت ترین زن قایش بشوی.» صدای صمد برای بچه ها مثل لالایی می ماند. تا صمد ساکت می شد، بچه ها دوباره به گریه می افتادند. هر کاری کردیم، نتوانستیم بچه ها را بخوابانیم. مانده بودیم چه کار کنیم. تا می گذاشتیمشان زمین، گریه شان درمی آمد. مجبور شدم دوباره برایشان شیر درست کنم. اما به محض اینکه شیر را خوردند، دوباره جایشان را خیس کردند. جایشان را خشک کردم، سر حال آمدند و بی خوابی به سرشان زد و هوس بازی کردند. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣5⃣ حالا یک نفر را می خواستند که آن ها را بغل کند و دور اتاق بچرخاند. ظهر شد و حتی نتوانستم اتاق را جارو کنم، به همین خاطر بچه ها را هر طور بود پیش صمد گذاشتم و رفتم ناهار درست کنم. اما صمد به تنهایی از عهده بچه ها برنمی آمد. از طرفی هم هوای بیرون سرد بود و نمی شد بچه ها را از اتاق بیرون آورد. به هر زحمتی بود، فقط توانستم ناهار را درست کنم. سر ظهر همه به خانه برگشتند؛ به جز خواهر و مادر صمد. ناهار برادرها و پدر صمد را دادم، اما تا خواستم سفره را جمع کنم، گریه بچه ها بلند شد. کارم درآمده بود. یا شیر درست می کردم، یا جای بچه ها را عوض می کردم، یا مشغول خواباندنشان بودم. تا چشم به هم زدم، عصر شد و مادرشوهرم برگشت؛ اما نه خانه ای جارو کرده بودم، نه حیاطی شسته بودم، نه شامی پخته بودم، نه توانسته بودم ظرف ها را بشویم. از طرفی صمد هم نتوانسته بود برود و به کارش برسد. مادرشوهرم که اوضاع را این طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات تلخی کرد. صمد به طرفداری ام بلند شد و برای مادرش توضیح داد بچه ها از صبح چه بلایی سرمان آوردند. مادرشوهرم دیگر چیزی نگفت. بچه ها را به او دادیم و نفس راحتی کشیدیم. از فردا صبح، دوباره صمد دنبال پیدا کردن کار رفت. توی قایش کاری پیدا نکرد. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
هدایت شده از شمیم سیب
4_5852642644521386870.mp3
7.69M
🔉 📅 یک جلسه | ۹۶/۱۲/۱۷ تهران، هیئت شهدای گمنام @Panahian_ir @Panahian_mp3
مطلع عشق
مسئولیت قوام، نورانیت و معنویت خانواده بیشتر بر عهدۀ چه کسی است #نهال_ولایت ۷ 🔶استاد #پناهیان: 💢
چه کار کنیم تا فرزندانمان ولایت‌مدار باشند؟ 🔶استاد : ✨خیلی‌ها می‌پرسند؛ چه کار کنیم تا فرزندانمان موفق باشند، 👈 دکتر یا مهندس شوند و ... ولی ما دنبال این هدف نیستیم. 💥 ما می‌گوییم چه کار کنیم تا فرزندانمان ولایت‌مدار بار بیایند. 🔴تربیت فرزندان اصلاً کار سختی نیست به شرطی که از راهش وارد شویم و راهش را هم اهل بیت(ع) به ما نشان داده‌اند؛ 💢به ما سفارش شده که «فرزندان خود را براساس محبت امیرالؤمنین(ع) پرورش دهید.»( ِ أَدِّبُوا أَوْلَادَکُمْ عَلَى حُبِّ عَلِیٍّ/من لایحضره الفقیه/3/493 و عن رسول الله =(ص): أدِّبوا أولادَکُم على ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبیِّکُم ، و حُبِّ أهلِ بَیتِهِ ، و قِراءةِ القرآنِ/میزان الحکمه/ح ٢٢٧٢١) 💢🌺💢🌺💢🌺 نهال ولایت در نهاد خانواده روزهای زوج در 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به آقا پسرا و دختر خانومای گل.😊🌷 خوبین؟ یه خبر خوش داریم براتون.👌🍃 به امید خدا میخوایم دینتون رو کامل کنیم تا روح و‌جسمتون به آرامش برسه.✔️♥️ میخوایم براتون آستین بالا بزنیم تا ازین تنهایی بیایین بیرون.✔️💑 موافقین؟ 😊 ⬅️فقط کافیه تشریف بیارین به این آدرسی که این پایینه‌.⬇️ ازدواج تنها مسیری💞💍 http://eitaa.com/joinchat/1678704643C8e09e8cbec
سلام آدرس "مطلع عشق" در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc ادرس کانال "عطر ظهور" در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/1915224064Cf4c4ff8ed5 ادرس گروه" آرامشِ زندگیِ من" در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1908801536Gfd210cd1eb ادرس کانال "کمی عکس مهمانِ من باش" در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2389049346C7b8da693e3 کانال حجاب فاطمی در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8 همگی نصب کنید و وارد بشید همه کانالا و گروه های ما توی ایتا خواهد بود. ✅✅✅
💠پلکان عزت نفس ♦شکست؛آخر زندگی نیست! پس👈خودتُ تحقیر نکن بشین و👈دلایل شکستتُ بنویس. وبرای رفعشون چند راه حل پیدا و👈بهترینشُ اجراکن! ☑️شکست @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🌺 10- کارها و رفتارهای نفسانی: موارد ذیل دلالت بر گرمی مزاج دارد و عکس این حالات نشان از سردی مزاج د
-نهم موضوع : شناخت بهتر و راحت تر مزاج ذاتی 📝 در جلسه قبل در مورد مزاج ذاتی (جبلی یا سرشتی) و غلبه اخلاط توضیح دادم و گفتم که یکی از مشکلات افراد در تشخیص اینه که این دو بحث رو درست متوجه نمیشن و بعضی ها فکر می کنند که کلا چیزی به نام مزاج ذاتی وجود نداره❌ و فقط غلبه اخلاط وجود داره❌❗️یا بعضی ها قبلا لاغر بودن و مزاج ذاتیشون یا سرد و خشک بوده یا گرم و خشک ، ولی الان حدود مثلا ۳۰ کیلو اضافه وزن داره، یعنی غلبه بلغم پیدا کرده خوب مطمئنا این غلبه بلغم هم از لحاظ ظاهری و هم روی افعال و کردار فرد تاثیر گذاشته، و اگر بخواد بر اساس الان مزاج ذاتیش رو متوجه بشه به اشتباه میفته. ✳️🌸 پس بحث مزاج ذاتی و غلبه خلط دو ✌️ بحث مجزا هستن و برای درمان درست 👇👇👇 🌷👈 باید تشخیص درست این دو ✌️2⃣ بحث رو داشته باشیم.🔰✅🌹 ان شاءالله امروز در مورد مزاج ذاتی بیشتر توضیح میدم و از فردا در مورد غلبه اخلاط توضیح خواهم داد. 👈 بزرگواران باز هم تاکید می کنم حتما این بحث مزاج شناسی و غلبه اخلاط رو سعی کنید خوب متوجه بشید و تا این رو خوب متوجه نشدید طب سنتی اسلامی رو ادامه ندید حتی بحث یاد گرفتن شاخه های مختلف طب سنتی اسلامی رو مثل : 👈 حجامت 👈 فصد 👈 زالو اندازی و ... چرا؟؟؟ چون اگر این بحث رو خوب متوجه نشدید و اقدام به انجام حجامت و یا فصد و یا زالو اندازی کردید مطمئنا دچار مشکل خواهید شد و در درمان موفقیت کامل به دست نمی یارید. مثلا در بحث حجامت ، یک فرد دموی مزاج رو بخصوص موقعی که دم غلبه بکنه میتونید همون موقع حجامت کنید ولی یک فرد سوداوی مزاج با غلبه سودا رو باید چند وقتی منضجات داد و بعد حجامت بکنید. پس حتما این بحث رو سعی کنید درست متوجه بشید. طب اسلامی روزهای زوج در 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
دنیا یک سفر است و برای رسیدن به مقصد همسفری تا بهشت باید داشت ❤️ @Mattla_eshgh