Servat 12.mp3
1.57M
#ثروت_در_اسلام 12
🚫 حسن بصری، سامری امت پیامبر بود..
حرف اصلیش این بود که دنبال مال و ثروت نباشید!
استاد پناهیان
❣ @Mattla_eshgh
.
❌ اوپک پلاسما!! اسمی تکان دهنده از واقعیت آمریکا که باز هم در ایران فیلتر شده است. چندی قبل داستان معلم هایی که بعد از ۲۰ سال تدریس مجبور به فروش پلاسمای خون خود هستند را در این پیج منتشر کردیم. دوستان خوب مستندی را امروز ارسال کردند که نشان می دهد این یک روال همیشگی برای صدها هزار نفر در آمریکا است😔😔
.
ویدیو را ببین و بیشتر فکر کن👇
https://t.me/kharej2025/1734
.
❌ صدها هزار نفر هر ماه از صبح در آمریکا صف می کشند تا پلاسمای خون خود را بفروشند. برای چه؟ برای پرداخت قبوض یا خرید هدیه تولد فرزند یا ....
.
بله همه این مردمان فراموش شده حداقل یک کار تمام وقت هم دارند ولی از حداقل های رفاه چیزی ندیده اند...
.
.
#انقضا_قبل_موعد #آمریکا #مشکلات_آمریکا #استنداپ #شرمساری #مهاجرت_آمریکا #آرزوهای_سوخته #رویای_بر_باد_رفته #نظر_مردم #رمان_بافی_مدرن #فقر #گرانی #خارج_بدون_فیلتر
.
💥 ۲۰۲۵ اولین کانال تخصصی حقایق فیلتر شده جهان
.
🆔 @kharej2025
مطلع عشق
#قسمت سی و یکم داستان دنباله دار سرزمین زیبای من 💠در اعماق اقیانوس چند لحظه سکوت کرد ... نگاه
#قسمت سی و چهارم
داستان دنباله دار سرزمین زیبای من
💠توهم آزادی
کم کم تعداد افراد متقاضی برای درس خوندن زیاد می شد ... من با تمام وجود برای کمک به اونها تلاش می کردم ... پول و قدرتی برای حمایت از اونها نداشتم ... اما انگیزه من برای تغییر دنیای سیاه بردگی عصر بیست و یک ، خاموش شدنی نبود ... مبارزه ای تا آخرین نفس ...
کار سختی بود اما تعداد ما داشت زیاد می شد ... حالا کم کم داشتیم وارد آمارها می شدیم ... از هر 1000 بومی استرالیایی، 40 نفر برای درس خوندن یا ادامه تحصیل اقدام می کرد ... شاید از نظر دنیای سفید، این تعداد خنده دار بود اما برای ما مفهوم امید به آینده رو داشت ... نعمتی رو که من با تمام وجودم حس می کردم، سفیدها حتی قادر به دیدن و درک کردنش نبودن ...
سال 2008 ... یکی از مهمترین سال های زندگی من بود ... زمانی که برای اولین بار، یک نفر از ظلمی که در حق بومی ها روا شده بود ... عذرخواهی کرد ... زمانی که نخست وزیر رسما در برابر جامعه ایستاد و از ما پوزش خواست ...
همون سال، اوباما ... اولین رئیس جمهور سیاه پوست امریکا... در یک جامعه سرمایه داری به قدرت رسید ... اون شب، من از شدت خوشحالی گریه می کردم ... با خودم گفتم ... امروز، صدای آزادی در امریکا بلند شده ... فردا این صدا در سرزمین ماست، کوین ...
نوری در قلب من تابیده بود ... نور امید و آینده روشن ... سرزمین زیبای متمدن من ... داشت گام هایی در مسیر انسانیت برمی داشت ... به زودی، دنیا به چشم دیگه ای به ما نگاه می کرد ... اما این توهمی بیش نبود ... هرگز چیزی تغییر نکرد ... سخنرانی نخست وزیر صرفا یک حرکت سیاسی برای آرام کردن حرکت بومی ها بود ... آی دنیا ... ما انسانهای متمدن و آزادی خواهی هستیم ... این تنها جلوه سخنان نخست وزیر بود ... .
من گاهی به حرکت جهان فکر می کردم ... گاهی به شدت مایوس می شدم ... آیا حقیقتا راهی برای تغییر و اصلاح دنیا وجود داشت؟ ... ناامیدی چاره کار نبود ... من باید راهی برای نسل های آینده پیدا می کردم ... برای همین شروع به تحقیق کردم ... دقیق تمام اخبار جهان رو رصد می کردم ... توی شبکه های اجتماعی و اینترنت دنبال یافتن جوابی بودم... فراتر از مرزهای استرالیا ... .
❣ @Mattla_eshgh
#قسمت سی و پنجم
داستان دنباله دار سرزمین زیبای من
💠 هدف بزرگ
فقط یک راه برای نجات ما وجود داشت ... مبارزه ... یک جنبش علیه ظلم و نابرابری ... یک جنبش برای تحقق عدالت ...
اما یک مبارزه ... آرمان، هدف، ایدئولوژی و شیوه مبارزه لازم داشت ... با رسیدن به این جواب ... حالا باید به سوال دیگه ای هم پاسخ می دادم ... بهترین روش و شیوه برای این جنبش چی بود؟ ... روشی که پاسخگوی قرن جدید باشه ... روشی که صد در صد به پیروزی ختم بشه ... برای یافتن تمام این پرسش ها شروع به مطالعه در مورد قیام ها، انقلاب ها و اصلاحات بزرگ اجتماعی و سیاسی جهان کردم ... علی الخصوص حرکت هایی که به جامعه سیاه و بومی مربوط می شد ...
راه ها، شیوه ها و ایدئولوژی های فراوانی پیش پای من قرار گرفته بود ... راه هایی که گاهی بسیار به هم نزدیک می شد و گاهی بسیار دور ... بعضی از اونها تلفات انسانی زیادی داشت اما به خاطر سوء مدیریت در اوج رسیدن به پیروزی نابود شده بود ... یا یک تغییر جریان ساده، اون روز از بین برده بود ... .
بعد از تحقیق زیاد ... فهمیدم جدای از ایدئولوژی، هدف و آرمان ... یک حرکت باید توسط یک رهبر قوی، محکم و غیرقابل تزلزل ... زیرک، دانا و تیزبین مدیریت بشه ... کسی که بتونه آینده نگری و وسعت دید داشته باشه ... تا موانع رو شناسایی کنه و بتونه توی بحران بهترین تصمیم رو بگیره و آینده حرکت رو نجات بده ... کسی که بتونه یک جریان قوی رو از صفر ایجاد کنه ... قدرت نفوذ فکری و اندیشه داشته باشه ... و نسبت بزرگ ترین دستاورد، کمترین تلقات رو داشته باشه ...
فقط در چنین شرایطی می شد مانع از اشتباهات جنبش ها و حرکت های بزرگ گذشته شد ... علی الخصوص که در جامعه ما تفاوت نژاد بود ... تفاوتی که در یک جامعه طبقاتی و نژادپرستانه ... هرگز قابل حل نبود...
فقط یک راه وجود داشت ... تغییر اندیشه دنیای سفید برای همراهی و شرکت در این حرکت ... دنیای سفید باید تساوی و برابری با ما رو قبول می کرد ... .
اما چطور؟ ... آیا راهی برای تغییر افکار وجود داشت؟ ... غرق در میان این افکار و سوالات...ناگهان یاد قرآن افتادم ... قرآن و تصاویر حج ... این تنها راه بود ...
❣ @Mattla_eshgh
#قسمت سی و ششم
داستان دنباله دار سرزمین زیبای من
💠قرآن انقلابی
رفتم سراغ قرآن ... یک بار دیگه قرآن رو خوندم ... و بعد از اون دنبال جنبش های دینی در سراسر دنیا گشتم ... جنبش هایی که بر اساس تفکرات دینی اسلامی شکل گرفته بود ... حرکت های زیادی برضد تبعیض نژادی در دنیا اتفاق افتاده بود اما پیش از هر حرکتی باید فکرها درست می شد ... و تصاویر حج، تنها مصداق حقیقی اون بود ... بهترین راه این بود که برابری و عدالت قرآنی در جامعه سفید حاکم بشه ... اما چطوری؟ ...
بین تمام انقلاب های دینی ... عظیم ترین و بزرگ ترین شون انقلاب ایران بود ... که به تغییر کل سیستم ختم شده بود ... انقلابی که عوضی های نژادپرست سفید ... مدام در مذمتش حرف می زدن ... همین عزمم رو جزم کرد ...
از دو حال خارج نبود ... یا ایرانی ها موجوداتی بی نهایت شیطانی و پست تر از این نژادپرست های سرمایه دار بودن... یا انسانهایی مثل ما که بی گناه، محکوم به نابودی و فنا شده بودن ... در هر دو صورت ... از یک طرف، ایدئولوژی فکری قرآن می تونست تفکر نژاد پرستانه رو بین جامعه سفید از بین ببره ... و از طرف دیگه، انقلاب ایران که با شعار اسلام شروع شده بود ... می تونست الگویی برای انقلاب فکری و مبارزاتی مردم من باشه ... دو تیغه یک قیچی که فقط در کنار هم موفق می شد ...
مطالبی که توی اینترنت پیدا می شد زیاد نبود ... یا در ضدیت بود یا به هدف و برنامه من کمکی نمی کرد ... کتاب ها هم همین طور ... یک جانبه و از بیرون به اسلام نگاه می کرد و قطعا با تفکر اسلامی ... و کلامی که در قرآن خونده بودم، همسو نبود ...
با یک علامت سوال بزرگ مواجه شده بودم ... و تنها پاسخی که براش پیدا کردم این بود ... باید خودم به ایران می رفتم ... باید می رفتم و از نزدیک روی تفکرات و مبانی اسلام ... و ریشه های انقلاب ایران و مسیری که طی کرده بود؛ مطالعه می کردم ... هرچند، مردم ایران هم از نظر من انسان های سفید بودن اما یه انسان عاقل، حتی از دشمنش نکات مثبت رو یاد می گیره ... و در راه رسیدن به موفقیت ازش استفاده می کنه ... این یه قانونه ... داشته مثبت اون، کنار داشته های من ... یعنی سرعت رشد و پیروزی دو برابر من ...
تحقیقات من درباره ایران و شیوه ای که بتونم اقامت موقت بگیرم شروع شد ... توی تحقیقاتم متوجه شدم ایران از کشورهای مختلف جهان، طلبه می پذیره ... افرادی که می تونن به ایران بیان و آزادانه در مورد اسلام درس بخونن و تحقیق کنن ... و چه چیز از این بهتر ... هر چه جلوتر می اومدم شانس های زندگیم بزرگ تر و بهتر از قبل می شد ... علی الخصوص که رهبر جنبش و انقلاب ایران ... یک روحانی و از قم بود ... منم برای پذیرش در ایران، درخواست دادم ... مقصد، قم ...
❣ @Mattla_eshgh
#قسمت سی و هفتم
داستان دنباله دار سرزمین زیبای من
💠 اسم بی ارزش
از سفارت ایران با من تماس گرفتن ... گفتن موردی نداره اگر بخوام برای تحصیل به ایران برم ... اما مراکز حوزوی فقط پذیرش مسلمان دارن ... صرفا اشخاصی پذیرش میشن که مبلغ های آینده جهان اسلام هستن ... حتی اگر مایل باشم، می تونم برای آشنایی با اسلام، یه مدت مهمان اونها باشم ... اما به عنوان یه طلبه، نه ...
چند روزی روی این پیشنهادات فکر کردم ... رهبر انقلاب ایران، طلبه بود ... رهبر فعلی ایران هم طلبه بود ... و هر دوی اونها به عنوان بزرگ ترین رهبرهای تاریخ جهان شناخته شده بودن ... علی الخصوص بعد از شورش و جنگ داخلی ایران در سال 2009 ... هیچ سیاستمداری نبود که قدرت فکری و مدیریتی رهبر ایران رو ... مستقیم یا غیر مستقیم ستایش نکنه ... شخصی که طبق گفته اونها، تمام معادلات پیچیده شون رو برای نابودی، از بین برده بود ... که اون هم طلبه بود ...
خوب یا بد ... من تصمیمم رو گرفته بودم ... من باید و به هر قیمتی ... طلبه می شدم ... .
من مسلمان شدم ... دین داشتن یا نداشتن از نظر من هیچ فرقی نمی کرد ... من قبلا هم مثلا مسیحی بودم ... حالا چه فرقی می کرد ... فقط اسم دین من عوض شده بود ... اسمی که از نظر من، کوچک ترین ارزشی نداشت ...
وسایلم رو جمع کردم و دفترم رو پس دادم ... برگشتم خونه ... دیدار خداحافظی ... مادرم خیلی ناراحت بود و مدام گریه می کرد ... دوری من براش سخت بود ... می ترسید رفتنم باعث بشه بیشتر از قبل، رنج و سختی رو تحمل کنم... اما حرف پدرم، چیز دیگه ای بود ... من رو صدا زد بیرون ... روی بالکن ساده خونه چوبی مون ایستاده بود ... .
- کوین ... هر چند تو ثابت کردی پسر دانایی هستی ... اما بهتر نیست به جای ایران به امریکا بری؟ ... من وضع بومی ها و سیاه پوست های اونجا رو نمی دونم ... اما شنیدم پر از سیاه پوست موفقه ... حتی رئیس جمهورشون هم سیاه پوسته ... اونجا شانس بیشتری برای زندگی کردن داری، حتی اگر بخوای برگردی هم ...
تمام مدت که پدرم صحبت می کرد، من فقط گوش می دادم ... حقیقت این بود که من دنبال چیز دیگه ای به ایران می اومدم ... من به آینده ای نگاه می کردم که جرات به زبان آوردنش رو نداشتم ... چیزی که ممکن بود به قیمت جان من تموم بشه ... .
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#عکس حضرت خورشــ🌞ـید برگرد ❣ @Mattla_eshgh
ریپلای پستهای روز سه شنبه(امام زمان (عج) و ظهور)👆👆👆
شروع پستهای روز چهارشنبه(خانواده وازدواج)👇👇👇
💕💕💕
یادمان باشد؛
هرچه با همسرمان صمیمی تر شویم
باید با ادب واحترام بیشتری با اوصحبت کنیم
╭─┅─═💕💕═─┅─╮
@Mattla_eshgh
╰─┅─═💕💕═─┅─╯
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
💠 #مرد ها را #عصبانی نکنید ⚠️
❇️وقتی مردها عصبانی میشوند قابلیت انقباض عضلاتشان به مراتب بالا میرود
و توانایی کتک زدن آنها بیشتر میشود😱
⭕️مردها در عصبانیت فقط دوست دارند ازموضوع فرار کنند
آنها به حل مسئله فکر نمیکنند تلاش نکنیم تا متقاعدشان کنیم☝️
مردها در عصبانیت شخصیتی بد بین ،بددهن،
نامهربان دارند😰
✅فقط یک راه دارد؛ سکوت کنید
وقتی سکوت کنید زودتر آرام میشوند وقتی آرام شدند راحتتر متقاعد میشوند.👌
❣ @Mattla_eshgh
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از دوتا کافی نیست
1_11259423.mp3
3.75M
مطلع عشق
🔆💐✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم✨💐🔆 #جلسه_بیست_و_ششم 🌷📝 موضوع : تفاوت شیوه درمانی در طب سنت
🌸💐✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم✨💐🌸
#جلسه_بیست_و_هفتم
🌷📝 موضوع : توضیح ارکان پنج گانه 👈 بهداشت و پیشگیری و درمان در طب سنتی اسلامی
🌸 در جلسه قبل گفتیم که پنج جهتگیری پیشگیری و بهداشت و درمانی عبارتند از :
👈 تطهیر جسمی،
👈 تطهیر معدی،
👈 تطهیر خونی،
👈تطهیر جنسی و
👈 تطهیر روانی
*⃣ ان شاءالله در این جلسه مورد اول را توضیح میدم و در جلسات آینده بقیه موارد توضیح خواهم داد. 🔰💐
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
🌹🍂🍃🌷🍂🍃🌻🍂🍃
1⃣🌸 پایش و زدایش ظاهر بدن انسان از آلودگی ها (تطهیر جسمی) :
✳️ تطهیر جسمی همان پاکی و نظافت ظاهری است که همه می دانیم که این مساله بسیار پر اهمیت است. چون در جلسات قبل عرض کردیم ظاهر و باطن یا جسم و روح انسان جدا از هم نیستند و هر دو به هم مربوط هستند.
🌺 اگر ما آیات و احادیث معصومین علیهم السلام را در این زمینه مطالعه کنیم متوجه می شویم که دین اسلام بسیار به جسم و ظاهر اهمیت داده و در این زمینه واقعا در بعضی موارد بسیار ریز شده بطوریکه در هیچ مکتب و دینی اصلا سابقه نداشته است.
🌸 بخش زیادی از رساله مراجع عظام تقلید در همین رابطه گفته شده، یا کتاب حلیه المتقین و کتاب های بسیار زیاد دیگری در این زمینه وجود دارد. ✅👌💐
🌸🍂🍃🌺🍂🍃🌼🍂🍃
🌺 تطهیر جسمی از حمام آغاز می شود.
حمام های قدیم را حکما با توجه به اقلیم منطقه طراحی می کردند و معماران می ساختند.
🔶 در طب سنتی اسلامی حمام جایگاه مهمی داشته و بهمین خاطر برای خودش آدابی حساب شده دارد و برای انجام آن اوقاتی را تاکید و اوقاتی را بر حذر داشته اند و حتی در احادیث مثلا برای نوره گذاشتن یا غسل کردن و ...، دعاهایی در این زمینه وارد شده است.
💠🔸🔹حمام اصلا فلسفه اش هم پیشگیریست و هم درمان بعضی امراض و داستانش با حمام های کنونی خیلی فرق دارد. ✅👌💐
🔴 حمام های امروزی حمام نیست فقط اسم حمام را یدک می کشد.
🌸 قبلا حمام ها چند قسمت داشتند.
1⃣ موقع ورود اول فضایی مرتفع به نام سردخانه وجود داشت، که هوایش نه گرم و نه سرد بود.
2⃣ بعد وارد قسمت دوم می شدند که سقف کوتاهتری با هوای گرمتری داشت.
3⃣ و بعد قسمت سوم فضا و سقف بلندتر با هوایی گرم و مرطوب که جاهای مختلف اعم از آب سرد و ولرم و گرم و جوش وجود داشت و زدایش موهای زائد هم با نوره یا واجبی صورت می گرفت و انواع روغن ها با مزاج های مختلف و وسایل ماساژ برای روغن مالی و دلک و ... وجود داشت.
4⃣ قسمت چهارم خزینه بود، یعنی وان یا استخر بزرگ با دیواره آهکی. بیشترین میزان حضور در این حمام اول برای مزاج سوداوی (یک ساعت)، بعد بلغمی (سه ربع)، بعد دموی (نیم ساعت) و کمترین مقدار حضور برای مزاج صفرا (یک ربع) است.
5⃣ بعد از خروج از خزینه وارد قسمت پنجم یعنی گرمخانه می شدند جایی با سنگلاخهای قلوه ای و گرم و … .
با کیسه پشمی و نخی و ابریشمی متناسب با احوال هر فرد، فرد را شستشو می دادند و بدن مشت و مال می شد. سپس پاها در آب سرد رفته و سپس وارد سردخانه می شدند و به تناسب مزاجشان نوشیدنی های مختلف می خوردند.
🔹سپس لباس پوشیده ، سرمه به چشم می کشیدند و کلاه به سر نهاده و در برگشت هم آرام آرام برای خودش از چند لایه فضاهای گفته شده عبور می کرد تا مجدد بدنش آهسته با هوای بیرون متناسب شود.✅👌👏💐
🔵 معمولا ماندن در این حمام ها چندین ساعت طول می کشید و موجب می شد منافذ پوست باز شود و عرق که انتهای هضم چهارم است از بدن ترخیص شود و بدن نفسی بکشد. این حمام 👈 بلغم زداست و در روایاتی که برای بلغم زدائی تاکید بر حمام می کنند منظور این حمام هاست؛ برای همین در طب سنتی اسلامی این حمام درمانگر است. ✅👏👏👏💐
⚠️در حالیکه حمامهای امروزی بلغم زاست. 😓
#طب_اسلامی یکشنبه ، چهارشنبه در👇
❣ @Mattla_eshgh