#بسوزه_پدر_عاشقی 😍😜
قسمت_چهل_و_هفتم
🔰 تا اینکه یه روز زینب بهم پیام داد و با گریه گفت:
-سلام😭
-سلام...چی شده؟ چرا شکلک گریه؟
-اقای مهدوی برام دعا کنین...برام دعا کنین که خدا کمکم کنه...دعا کنین که خدا یه راه نجاتی بهم نشون بده و اون چیزی پیش بیاد که خیر و صلاحمه😞
-چی شده خانم اصغری؟ من دارم نگران میشم 😦
-ببخشید شما رو هم ناراحت کردم 😢برام دعا کنین😞
-بگید شاید بتونم کمکی کنم
-راستش عموم زنگ زده به بابام و گفته که قراره بیان خواستگاریم، برای پسر عموم 😭😭
-خوب پس چرا ناراحتین؟
- آخه هیچ علاقه ای بین ما نیست 😞
-مطمئنید؟؟ شاید پسر عموتون یکی مثل من باشه در برابر مینا.... نذارید یه مجید دیگه له بشه 😔شاید واقعا از ته دل دوستتون داره ولی خجالت میکشه بیان کنه...مثل من بی عرضه 😞
-نههه آقا مجید..قضیه ما کاملا فرق داره...پسرعموم خودش به من گفته سالهاست از دختر دیگه ای خوشش میاد ولی نمیتونه به خانواده ش بگه...میترسه از پدرش..
-خوب چی شده حالا یهویی میخوان بیان خواستگاری شما؟
-نمیدونم والا...عموم میگه این دوتا جوون مجردن تو خانواده و هم خونند و خوبه که بهم برسن 😞
-خوب همینجوری که نمیشه...پدر شما چیزی نمیگن؟😕
- چرا...میگه خودت مختاری ولی چه کسی بهتر از پسرعموت... از طرفی عموم برادر بزرگه و بابام میگه حداقل یه دلیل قانع کننده بیار برای رد کردنش😥برام دعا کنید...😞
(تو دلم لعنت فرستادم به این شانسم..به اینکه به هرچیزی فکر میکنم خدا ازم میگیردش... قطعا ماجرای زینب هم به خاطر این که من بهش فکر کردم و اون گرفتار این ماجرا شده...وگرنه تا الان که خبری نبود از این قضایا 😢...اصلا این نحسی وجود منه...مجید دست و پا چلفتی بازم باختی😭😭
خوب شد به خود زینب چیزی نگفتم که الان اونم زندگیش برای من خراب بشه 😞
ولی یهو یاد حرف خود زینب بعد از مسابقه افتادم که میگفت تو هر مسابقه ای تا آخرین نفس قبل از پایان مسابقه بجنگ و دعا و تلاش کن برای پیروزی ولی بعد مسابقه نتیجه هر چیزی شد دیگه حسرت نخور....
یادم افتاد که میگفت همه زندگی ما یک مسابقه هست.)
چند روز بعد به زینب پیام دادم..
-سلام...خوبید خانم اصغری؟ چه خبرا؟
-سلام...ممنونم 😭😭هیچی..گرفتاری پشت گرفتاری😭😭
-چی شده؟
-وسط این گرفتاری نمیدونم کی از کجا پیداش شده زنگ زده خونه مون که فردا بعد از ظهری بیان خواستگاری زنونه و آشنایی اولیه..
-خوب حالا چرا ناراحتید؟
-خوب آخه شاید مجبور بشم بین دونفر آدم یکی رو انتخاب کنم در حالی که هیچ شناختی ندارم ازشون😔
-ببخشید منو...😞
⏪ ⏪ ادامه دارد.....
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
دوستان قمی توجه کنید
این زلزله یجور تله است می خوان بکشنمون بیرون کرونا بگیریم... در خانه ها بمانید.😂
مرد به پذیرش هتل :
سرےع بیاین من و همسرم دعوامون شده میخواد خودشو از پنجره هتل بندازه بیرون
پذیرش هتل : اما این مسئله ڪاملاً شخصیه…
مرد :مسئله شخصے چیه آقا ؟!
وقتی پنجره باز نمیشه ، مربوط به هتله😂😅😐
یه همت کنید امسال مدل مو و ریش میرزا کوچکخان جنگلی رو مد کنید،جرات نداریم بریم سلمونی..
😅😁😢
یادش بخیر قدیما رو سرشونه ی مانتوها اِپُل میزدن 😁
یهو میدیدی یک خانومی با هیکل آقا تختی میاد سمتت 😧
آدم جرأت نمیکرد چیزی بگه به اون شیر زن ها 😅😂😂
هشدااااار جدی😳
توی آینه با دقت پوستتون رو بررسی کنید؛🔍
اگر لکه های آبی و سبز کمرنگ دیدین، شمام مث من بس که تو خونه نشستین کپک زدین..😁😁🤪🤪
مرحله کیکارو یادتونه
قرص داخلش بود؟
قرصا پادزهر این مرحله بودن
باید قرصا رو برمیداشتیم😂😂
مطلع عشق
بیا... بهـ🌸ـار حقیقی و... از سر احـسان❗️ به غمزه ای... نظری کن...
پستهای روز شنبه(امام زمان (عج) و ظهور)👆
روز یکشنبه(خانواده وازدواج)👇