داشتم فکر میکردم کاش برمیگشتم به همون دورانی که بد ترین کار بدم رد شدن با پاهای خیس از رو سرامیک های خونه بود
دلم میخواد این تایم از زندگیمو یه کات بزنم
ببرمش جلوتر تا وقتی به اندازه ی کافی برای درست و خوشحال زندگی کردن عقل داشته باشم
به وقتی که انقد طالب هیجان های زود گذر نباشم
کاش میتونستم پیدا کنم اون چیزی که براش باید الان، همین لحظه تلاش کنم
شاید از دید تمام آدمای نزدیکم یه چیزی باشه
دنبال چیزی بودم که بتونه منو مفید کنه
واسه خودم واسه بقیه
چیزی که خدا وقتی خواسته خاکمو به آب بزنه گفته این دخترو میسازم که تو این دنیا به این بزرگی این گوششو بگیره
ولی کاش میدونستم دقیقا کدوم گوشه
کاش بتونم یه روز گوشمو پیدا کنم
تا تباه نشه خودم،وجودم،اکسیژنی که مصرف میکنم،جایی که به عنوان انسان تو این دنیا اشغال کردم...
بعضیا اینجورین که به اسم کمک یهو یه کارایی میکنن که آدم خندش میگیره
آخه با چه فکری؟!
هدایت شده از صَـبــر؛
صدایت میزنم هر دَم
نگاهت چون شبی روشن
تو را با چشم ميخوانم
در این ظلمت،از این دشمن!
مرا گر از درت رانی
ندارم جز تو جانانی
جهانم بی تو بی معناست
"تو آغازی تو پایانی"
من اول روز دانستم
نباید دل به تو بندم
ولی با یک نگاهت من
به دام زلفت افتادم
تو را خواهم، نمی یابم
نشانت را ، خیالت را
از این عالم فقط خواهم
وصالت را ، نگاهت را
به یادت آمدم اما
شبیه شعرِ ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل
ولی افتاد مشکلها..:)
#حورا