آرزویم‌را‌شهادت‌می‌نویسم. . .♥️ -

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذ به طرف بقال دراز کرد و گفت ؛ مامانم گفته چیزهایی کهدر این لیست نوشته رو بهم بدی ، اینم پولش ،بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد ، بعدلبخندی زد و گفت ؛ چون دختر خوبی هستی و به حرفِ مادرت گوش میدی میتونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری ، ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد ، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای بر داشتن شکلات ها خجالت میکشه گفت ؛ " دخترم ! خجالت نکش ، بیا جلو خودت شکلاتها را بردار " دخترک پاسخ داد ؛ " عمو ! نمی خوام خودم شکلاتها را بردارم ، نمیشه شما بهم بدین ؟" بقال با تعجب پرسید؛ چرا دخترم ؟! مگه چه فرقی میکنه ؟! و دخترک با خنده ای کودکانه گفت ؛ اخه مشت شما از مشت من بزرگتره .. - خدایا تو مشتات بزرگتره میشه امشب از رحمت ، جود و کرمت به اندازه مشتای ِ خودت بهمون ببخشی نه به وسعِ آرزوها و حاجت‌های ما ، تو بهتر از ما میدونی چی به نفعِ‌مون هست و چی ضررمون !

رغائب به معنای آرزو نیست!

ـــــــ

بهانه‌ای‌بده‌به‌ابر‌کوچک‌نگاه‌من‌ در‌اوج‌گریه‌ها‌فقط‌تومیشوی‌پناه‌من به داد من برس...(:! -

آره سید اینجوریاس : )

00:00 #اللّٰھُمَ‌عَجِلْ‌لِّوَلیِڪَ‌الفَࢪَج

ــــــ

ــ‌زندگانی،هُزهَم‌سفَری‌با‌رَنج‌است...☕ -

ــــ