#حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
سکینه گفت به طفلان:
گر آب شد میسر
اول بدید به اصغر...
#حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
جگرت آب شد از شدت گرما چه کنم
روی دستم نکن اینقدر تقلا چه کنم
آب از کافر اگر خواسته بودم می داد
گرهام وا نشد آخر به تمنا چه کنم
کن حلالم اگر آغوش پدر امن نبود
سرزده تیر رسید و بیمحابا چه کنم
گیرم از چشم حرم حلق تو را پوشاندم
تیر بیرون زدهِ از زیر عبا را چه کنم؟
از بدن، تجربهی تیر کشیدن دارم
ولی این تیر سه شعبه است خدایا چه کنم؟
گیرم از دور، نه این حنجره پیداست نه تیر
با دو دستی که پر از خون شده حالا چه کنم
سعید خرازی
https://eitaa.com/mavaddat_69
#تکبیت
حسین دستِ غریبی به رویِ زانو زد
برای جُرعه یِ آبی به حرمله رو زد
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
همه ی دشت پر از هلهله و تصنیف است
بین این قوم از آن تیر زدن تعریف است
به سر دوش همه حرمله را می بردند
یک نفر گفت چرا شاه بلاتکلیف است
.
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرتعلیاکبرعلیهالسلام
پس بیامد شاه معشوق اَلست
بر سر نعش علی اکبر نشست
چهر عالم تاب بنهادش به چهر
شد جهان تا از قِران ماه و مهر
سر نهادش بر سر زانوی ناز
گفت کی بالید سرو سر فراز
ای درخشان اختر برج شَرَف
چون شدی سهم حوادث را هدف
ای نگارین آهوی مشکین من
با تو روشن چشم عالم بین من
این بیابان جای خواب ناز نیست
کایمن از صیاد تیر انداز نیست
خیز تا بیرون از این صحرا رویم
نَک به سوی خیمه ی لیلا رویم
رفتی و بردی ز چشم باب، خواب
اکبرا بی تو جهان بادا خراب
حجت الاسلام نیّر تبریزی
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرتعلیاکبرعلیهالسلام
آنچنان زارم کنار جسم تو
کز لبم یک دم نیفتد اسم تو
کرده آبم جسم چون گل پرپرت
می کشم با آه، تیر از پیکرت
بس که جسمت تیر باران کرده اند
نیزه و شمشیر باران کرده اند
می نهم اهسته بر دامن سرت
تا نگردد سر جدا از پیکرت
چون نباشد جای بوسه بر تنت
می زنم گل بوسه بر پیراهنت
دست خود را شانه مویت کنم
چون ندارم چاره ای بویت کنم
ای خرامان رفته در خون خفته کم تر ناز کن
اکبرم جان رقیه چشم خود را باز کن...
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرتعلیاکبرعلیهالسلام
چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست
و از این پیر جوانمرده کمانی تر نیست
دست و پایی ،نفسی ،نیمه نگاهی ،آهی
غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست
در کنار تو ام و باز به خود می گویم
نه حسین!، این تن پوشیده به خون ،اکبر نیست
هر کجا دست کشیدم زتنت گشت جدا
از من آغوش پر و از تو تنی دیگر نیست
دیدنی گشته اگر دست و سر سینه تو
دیدنی تر زمن و خنده آن لشگر نیست
استخوانهای تو و پشت پدر هر دو شکست
باز هم شکر ،کنار من و تو ،مادر نیست
حسن لطفی
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرتعلیاکبرعلیهالسلام
تا به میدان ز حرم اکبر رفت
دل زجان شُسته سوی دلبر رفت
روح از جسم حرم یکسر رفت
همه گفتند که پیغمبر رفت
زین طرف جان حسین دنبالش
آن طرف مرگ به استقبالش
ای رخت ماه و هلال ابرویت
صبر کن سیر ببینم رویت
در خم زلف تو دلها بسته
اشک من راه تماشا بسته
من نگویم مرو ای ماه برو
لیک قدری بر من راه برو
ای جگر گوشه من ای پسرم
هیچ دانی که چه آری به سرم
پدر ایستاده و می کرد نظر
جانب مرگ پسر راهسپر
همچنان سوی سَما دست پدر
تا بگوش آمدش آوای پسر
رنگ خود باخت ز بانگ پسرش
زانکه دانست چه آمد به سرش
(علی انسانی)
https://eitaa.com/mavaddat_69
#حضرتعلیاکبرعلیهالسلام
اندر آن دم که علی جانب میدان می رفت
گوییی از جسم حسین بن علی، جان می رفت
ریخت یعقوب صفت، اشک زچشمان حسین
دید چون یوسف او، جانب گرگان می رفت
نظر یأس به سروِ قد اکبر می داشت
دودش از شعله ی شمع دل سوزان می رفت
نور شد دور زچشمان اباعبدالله
نور چشمش، چو سوی لشگر عدوان می رفت
دست و سر کرد،سوی خالق اکبر، بالا
گفت چون اکبر او،جانب میدان می رفت :
بارالها! تو بر این قوم زمن شاهد باش
خود مگر احمد مرسل،سوی ایشان می رفت
.
https://eitaa.com/mavaddat_69
#تکبیت
پدرت را نبود بعد تو امید حیات
جان من بودی و تقدیم خدایت کردم
https://eitaa.com/mavaddat_69
#تکبیت
خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نا محرم ببر
https://eitaa.com/mavaddat_69
#تکبیت
بر لبان حرمله دیدم تبسم آمده
اولین بار است زینب بین مردم آمده...
.
https://eitaa.com/mavaddat_69