شـاید من:)
#منِ_سبز
#ننجونِ_درونِ_من
ننجونِ درونِ عزیزم؛
[عشق برای هرکی تعریف متفاوتی داره،
و من معتقدم انسان ها کلمه عشق رو دم دستی کردن،
انقدر که هرکی رو دیدن گفتن:
" عاشقتم"
و فکر کردن هر نگاهی اسمش عشقه،
ولی هیچکدوم اینا از نظرم عشق نیست،عشق یه چیز مقدسیه که از نظرم هر صد سال یکبار برای یک نفر هم اتفاق نمیوفته،
یه چیز فرا زمینیه که طرف حاضره
هر چیز که داره رو بده ،
تا فقط یک بار دیگه ، اون رو داشته باشه، عشق یعنی مثل فرهاد که رفت کوه رو برای شیرین جا به جا کنه...عشق تعریف نشده است...]
- دومین نامه من به ننجونِ درونم:)-
دلم میخواد به یکی زنگ بزنم،
کلی حرف بزنم و
اون بدون هیچ قضاوتی
بدون اینکه پشیمونم کنه از حرفهایی که بهش گفتم،
بهم گوش بده و تهش یه حرف بزنه که من رو قانع کنه که انقدر ای کاش نداشته باشم..
#پاراگراف
۴۱_بهبود
به افکارم مینگرم،
افکاری که هروز مانند خوره ،
مغز جوانم را میمکد و لحظه ای آرام نمیماند.
به دور و اطرافم مینگرم انسان هایی که در تلاش اند هر روز خود را بهتر از دیروز باشند ؛
زخم های زیادی روانه صورتِ روحِشان میشود،
ما همینیم..
همین زخم های اندک که هروز بر روی بدن
بی جانمان رخ نمایان میکند،
همین اشکهای فراوان که عین هایمان را تر میکند،
همین قدم های طولانی برای رسیدن به مقصد در گرما،
ما همینیم،
همین خستگی هایی که نسل ما میکشد،
خستگی هایی از جنس غبار که چشمان ما را در اغوش میکشد،
به اشکهایم مینگرم،
به دیده میبینم که چگونه دنیایم
را برای آنها تیره و تار کرده ام و
میبینم به هنگام رنج چه کسی با سر استیناش اشکهای مرا پاک نمود!
دنیا همین است و ما نیز همینیم،
باید قدر دانست،
قدر آن سر استین که اشکهایم را پاک مینماید،
قدر ان چشم که بی هوا باریده میشود،
قدر ان لبخند بعد اشک که زده میشود،
و ما نیز باید بدانیم،
همه اینها نماینده ای هستند برای بهبود حالمان!
_سیده زهرا موسوی.