#پاراگراف
۴۱_بهبود
به افکارم مینگرم،
افکاری که هروز مانند خوره ،
مغز جوانم را میمکد و لحظه ای آرام نمیماند.
به دور و اطرافم مینگرم انسان هایی که در تلاش اند هر روز خود را بهتر از دیروز باشند ؛
زخم های زیادی روانه صورتِ روحِشان میشود،
ما همینیم..
همین زخم های اندک که هروز بر روی بدن
بی جانمان رخ نمایان میکند،
همین اشکهای فراوان که عین هایمان را تر میکند،
همین قدم های طولانی برای رسیدن به مقصد در گرما،
ما همینیم،
همین خستگی هایی که نسل ما میکشد،
خستگی هایی از جنس غبار که چشمان ما را در اغوش میکشد،
به اشکهایم مینگرم،
به دیده میبینم که چگونه دنیایم
را برای آنها تیره و تار کرده ام و
میبینم به هنگام رنج چه کسی با سر استیناش اشکهای مرا پاک نمود!
دنیا همین است و ما نیز همینیم،
باید قدر دانست،
قدر آن سر استین که اشکهایم را پاک مینماید،
قدر ان چشم که بی هوا باریده میشود،
قدر ان لبخند بعد اشک که زده میشود،
و ما نیز باید بدانیم،
همه اینها نماینده ای هستند برای بهبود حالمان!
_سیده زهرا موسوی.
شـاید من:)
اگر غم و شادیت بود، به آن کس گوی که او تیمار غم و شادی تو دارد؛
کی تیمار غم و شادی شمارو داره؟
شـاید من:)
#پاراگراف ۴۱_بهبود به افکارم مینگرم، افکاری که هروز مانند خوره ، مغز جوانم را میمکد و لحظه ای آرام ن
شبیه اون متنهایی شده که تو درس های کتاب فارسی میخونیم:)
Maybe one day..
عربستان گفته :
چون ایران استادیوم خوب نداره،
داره آبرو خاور میانه میره بیاید براش استادیوم بسازیم!
ماهم گفتیم:
شما اینکار رو کنین ،
ماهم قول میدیم یه خلیج براتون بسازیم که انقدر خلیج مارو به اسم خودتون نزنید🕶
شـاید من:)
انقدر که همه چی رو تو خودت میریزی یکهو منفجر میشی. _دوستم رو به من.
فکر کنم هر چهارشنبه زمان خوبیه برای گریه کردن،
اولین چهارشنبه سال بخاطر دعوای بدی که معلم باهام افتاد،
دومین چهارشنبه تو عروسی خواهرم که خواهرم داره میره خونش،
اینم از سومین چهارشنبه که دلیلش رو نمیتونم بگم.
چهارشنبه بعدی خدا بخیر کنه.
ولی من دلم واسه خانمبزرگم خیلی تنگ شده،
واسه زمانی که از مدرسه برمیگشتم و با لحجه گیلیکی میگفت: زهرا جان برگشتی؟
واسه نماز های نشسته اش،
واسه مو شونه کردناش،
صدا کردناش،
واسه مکانی که همیشه میشست،
من دلم خیلی تنگ میشه..
هدایت شده از توســڪا
یه چیزایی هم هست که شاید هیچ وقت نفهمین ،مثلا اینکه چقدر یه نفر صداتونو گوش داده،چقد عکساتونو نگاه کرده،یااینکه چقد دوستون داره.
منی که دارم به یه نفر جدید ،
حس مادرانه پیدا میکنم؛
مغزم:
Stop stop you musn't..
Oh you are really crazy😐