eitaa logo
شـاید‌ من:)
578 دنبال‌کننده
744 عکس
207 ویدیو
4 فایل
[این منم بخشی از خودم که اینجا نشونش میدم☁️🦋] کپی متون؟ از دل برآمده را کجایش میبرید؟ جوانه زدن؟دوم سومین ماه پاییز هزار چهارصد دو
مشاهده در ایتا
دانلود
شـاید‌ من:)
من فقط کمی خستم.
هدایت شده از قهوه تلخ
میدونین داشتم فک میکردم شاید درباره ناشناس اینا ما ادمینا زیادی انتظار داریم هر ممبری زندگی خودشو داره، و بیشتر از ده تا چنل احتمالا و واقعیت اینه صرفا به خاطر محتوای چنل با مان نه لزوما خودمون پس خیلی منطقیه که اونا نتونن یا حتی نخوان تو ناشناس تک‌تک چنلا حرف بزنن اینو واقعا باید درک کنیم.. من خودم اگه بعضی وقتا کلافه میشم از کویر بودنش، فقط به خاطر اینه که قبلا بعضی وقتا خیلی شلوغ میشد جوری که من نمیتونستم جواب بدم الان بیشتر از خودم شاکی میشم که چیکار کردی که ممبرات مثل قبل نمیخوانت
زندگی هنوز قشنگیاشو داره:)
ولی وقتی گیدو میگم برابری میکنه با صدتا [دوست دارم].
فقط خودم میدونم تو تنهاییام چقدر درس خوندم تو موقعیت ها چقدر تلاش کردم چقدر خوشگذرونی نکردم تا بهترین ورژن خودم رو نشون همه بدم🕶
زندگی مال کسایی که پروفایلشون هنوز عکس استقلال پرسپولیسه وگرنه ما زیادی سخت گرفتیم😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ننجونِ درونِ عزیزم؛ [زندگی رو میبینی؟! عجیبه نه؟ یهو یه سری اتفاقات میوفته که تو حتی فکرش هم نمیکردی، نه اینکه اتفاقاتی باشه که غیر قابل انجام باشه نه، اتفاقاتی میوفته که غیر قابل پیشبینیه برات. زندگی جالبه هر روز رنگ جدیدی از خودش رو به نمایش میزاره، یه روز سبز، یه روز زرد و حتی یک روز طوسی. روزای تک رنگِ مطلق خوبن ها، ولی روزای رنگارنگ یه چیز دیگست ؛ اینطوریه که تو هر لحظه به خودت یاداور میشی که قدر این لحظه رو بدون که ممکنه یه دقیقه بعد یه اتفاقی بیوفته که حتی به ذهنت خطور هم نمیکنه! زندگی عجیبه، ولی من دوستش دارم چون هر روزم رو دارم سعی میکنم درست زندگی کنم!] -سی و یکمین نامه من به مادر بزرگِ درونم:)-
ولی یه سری پیام‌ها واسم انقدر عزیزن که دلم میخواد یه میکروفن بدن دستم و من بگم: این پیامه رو این واسه من فرستادهعهه بعد با تموم مردم جهان یکجا ذوق کنیم:)
ننجونِ درونِ عزیزم؛ [من از اینکه ببینم یکی داره جلو آب میشه و من نمیتونم کمک کنم بهش، احساس ناکافی بودن میگیرم و البته وقتی میام به یکی کمک کنم و اون دست من رو رد میکنه و طوری رفتار میکنه که انگار بهم نیاز نداره احساس اضافی بودن! من نمیدونم چطور احساساتم رو کنترل کنم؛ دلم میخواد به انسانها کمک کنم ولی خیلیا اونا در مواجه با این کمک من طوری رفتار میکنن که انگار من باعث و بانی این مشکلاتم! تَه همه زمانهایی که سعی کردم دست کسی رو بگیرم ولی دستم رو پس زد به این فکر کردم [ آیا تصمیم من اشتباه بود؟] از بُعد منفیش اگه بگذریم می‌رسیم به بُعد مثبتش! من از اینکه ببینم به یکی کمک کردم و اون تونسته قد علم کنه خوشحال میشم، حتی خیلی! همین خوشحال شدنمه که نمیزاره نسبت به انسان ها بی تفاوت باشم حتی اونایی که میدونم ممکنه دستم رو پس بزنن! همیشه به این فکر میکنم که حتی اگه دست من رو پس هم بزنن، یه روز یادشون میمونه که من خواستم بلندشون کنم ولی خودشون بلند نشدن! این چیز خوبی میتونه باشه برای اینکه از خودم چیزی به جا بزارم! اینطور نیست؟ میدونی! من آدمارو دوست دارم:)] -سی و دومین نامه من به مادر بزرگِ درونم:)-