eitaa logo
حمید رضا مظاهری سیف
261 دنبال‌کننده
128 عکس
12 ویدیو
1 فایل
✅ پایگاه نشر افکار و آثار استاد مظاهری سیف تبیین معنویت اسلامی و نقد عرفان های کاذب 🎬 آپارات: aparat.com/mazaheriseyf 📸 اینستاگرام: instagram.com/mazaheriseyf 🌏وبسایت: mazaheriseyf.ir 🔹توییتر: twitter.com/mazaheriseyf 🔸️پرسش_پاسخ: @mazaheriseyf_hr
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگترین دروغی که بشر گفته این است: «نمی توانم تغییر کنم.» در حالی که خداوند تو را چنان آفریده است که خودت کاملش کنی و تصمیم بگیری که چه بشوی. 🕊🍃 حمیدرضا مظاهری سیف @mazaheriseyf 🍃🌺
@mazaheriseyf 🍃🌺
@mazaheriseyf 🍃🌺
مناے عشق را حال و هواے دیگر اسٺ امشب شب عاشورا یا غوغاے روزمحشر اسٺ امشب ڪنار یڪدیگر جمعند هفتاد و دو قربانے سخݧ از بذل جان و صحبٺ از ترڪ سر اسٺ امشب #شب_دهم_محرم💔 #شب_عاشورا🍂
@mazaheriseyf 🍃🌺
شهادت جمعی از هموطنان عزیزمان را در پی حادثه تروریستی صبح، تسلیت عرض می کنیم خدمت ملت ایران ،خصوصا خوزستانی های مظلوم😭 سالهاست خوزستان با خون شهدا عجین است... #خوزستان #اهواز #شهادت
بخشایش چند مرحله دارد: اول بخشایش قلبی یعنی بیرون ریختن کینه و دشمنی از دل. این اقدام برای نجات شما از عذاب و رسیدن به آرامش ضروری است. دوم، بخشایش عملی یعنی چشم پوشی از مجازات و جبران خطای شخص. این دو مرحله جدا هستند ولی با هم ارتباط بسیار نزدیکی دارند. به طوری که اگر کسی بخشایش قلبی داشته باشد می تواند بخشایش عملی هم انجام دهد. و کسی که بخشایش قلبی نداشته باشد نمی تواند بخشایش عملی را انجام دهد. ریشه و اساس بخشایش بخشایش قلبی است و آنچه موجب آرامش درونی می شود، همین بخشایش قلبی است. بخشایش عملی ممکن است همیشه کار درستی نباشد. چون افراد فرومایه و بی شخصیت را فاسد می کند. بنابراین گاهی بخشایش عملی تصمیم درستی نیست. بخشایش قلبی و درونی را برای رسیدن به آرامش باید انجام دهیم، اما بعد از آن از سر لطف و مهربانی ممکن است، مجازات شخص خطاکار را پی گیری کنیم. تا او از آنچه که هست بدتر نشود و بدکاری اش موجب رنج دیگران نشود. این مرحله بعد از آن است که قلباً او را بخشیدیم و می توانیم عاقلانه و درست درباره مجازات یا بخشایش عملی او تصمیم بگیریم. در این صورت مجازات شخص خطاکار بدخواهی او نیست، بلکه خیرخواهی برای اوست. 🕊🍃برگرفته از آثار «حمیدرضا مظاهری سیف» @mazaheriseyf 🍃🌺
🔴 ماجرای خواندنی احمد بن ابی نصر بزنطی 🔷 احمد بن ابی نصر بزنطی می گوید: من ابتدا واقفی مذهب بودم. بعد، مستبصر شدم. روزی از امام رضا علیه السلام تقاضا كردم وقت مناسبی تعيين بفرمايند تا شرفياب حضور گردم و مسائلم را مطرح كنم. اين گذشت تا روزی من در خانه‌ام نشسته بودم، در زدند. 💐 ديدم خادم امام علیه السلام مركب مخصوص امام علیه السلام را آورده تا مرا خدمت امام ببرد. با خوشحالی تمام سوار شدم و شرفياب گشتم. مسائلی را مطرح كردم و بهره‌ها بردم تا شب شد. همان‌ جا نماز مغرب و عشا را با امام علیه السلام خواندم. بعد، غذا آوردند و پس از صرف غذا خواستم برخيزم برای رفتن. فرمودند: دير وقت شده و منزل شما هم دور است، صلاح اين است كه همين جا استراحت كنی. من هم كه از خدا می خواستم خدمت امام علیه السلام باشم، اطاعت كردم و ماندم. ✅ به خادمشان فرمودند: رختخواب مخصوص خودم را بياور، برای آقای احمد بزنطی پهن كن. من در اين موقع به فكر فرو رفتم و از ذهنم گذشت كه معلوم می شود من آدم بسيار بزرگواری هستم كه امام اين‌گونه با من رفتار می کنند. 🔸 امام علیه السلام مركب مخصوص خود را برای من فرستاده و مرا به خانه‌شان آورده و با من هم غذا شده و بعد، رختخواب مخصوص خودشان را در اختيار من گذاشته اند. عجب! اين منم كه چنين بزرگوارم؟ امام نيم خيز شده بودند تا برخيزند و به اتاق خود بروند. ديدم نشستند. 🔷 فرمودند: احمد!، قصّه‌ای برايت بگويم. وقتی صعصعة بن سوهان، از اصحاب جدّم اميرالمؤمنين علیه السّلام مريض شد، اميرالمؤمنين علیه السلام به عيادت او رفتند و كنار بسترش نشستند و دست بر پيشانی او گذاشتند و او را مورد ملاطفت قرار دادند. 🌺 بعد، وقتی خواستند برخيزند، فرمودند: صعصعه، نكند اين آمدن من به عيادتت را مايه‌ی امتياز خود از برادران ايمانی ‌ات بشماری. اين تكليف دينی من بود كه انجام دادم. ⚠️ امام رضا علیه السلام اين قصّه را گفتند و برخاستند و در واقع، با اين عمل، هم آگاهی خود را از ما‌ فی الضمیر من نشان دادند، كه نمونه‌ای از علم غيب بود، هم به من پند دادند و مرا از بيماری عُجب و خودپسندی شفا بخشيدند. 📚 بحارالأنوار، جلد 49، صفحه ‌48، حديث 48 @mazaheriseyf 🍃🌺
وقتی کینه ای را در دل داری، بیش از همه خودت را می آزاری و هنگامی که دیگران را می بخشی پیش از همه خودت را شادمان می کنی. 🕊🍃 برگرفته از آثار «حمیدرضا مظاهری سیف» @mazaheriseyf 🍃🌺
شیطان در قلبت وسوسه می کند. پس هر صدایی که در دلت پیچید هدایت کننده نیست، باید بیشتر از فکرت استفاده کنی و نداهای درونت را بسنجی.. @mazaheriseyf 🍃🌺
⚡️💎⚡️ 🔸هیچ وقت خیلی خوشحال نشو، تا هیچ وقت خیلی ناراحت نشوی. چیزی می تواند تو را خیلی اندوهگین کند، که زمانی توانسته خیلی خوشحالت کند؛ یا با تصورش خیلی خوشحال شده ای. 🔹اگر خیلی خوشحال نشوی، پس می توانی همواره به خدا امیدوار باشی و خودت را در پناه او قرار دهی. وقتی خیلی خوشحال می شوی، سراغ چیزی غیر از خدا رفته ای و به او دلبسته و امیدوار شده ای و از پناه گاه الهی بیرون آمده ای. 🔸زمانی می توانی خیلی خوشحال نشوی، که ناپایداری دنیا را از یاد نبری و توجه کنی که این زندگی و آنچه در آن است، ماندگار نیست. هر چه در دنیا به تو می رسد، از دست می رود. 🔹کسی که به خدا می رسد و شیرینی و لذت یاد او را تجربه می کند، نمی تواند خیلی خوشحال شود، چون غم شیرینی از او در دلش می نشیند، که هیچ گاه از بین نمی رود. شاید این غم فراق شاید اندوه اینکه نمی توانیم خدا را کامل بشناسیم. شاید غم راه های طی نشده و فاصله های باقی مانده. 🔸خدا عشق و زیبایی و لطف و قدرت بی پایان است و احساس نزدیکی به او شادی عمیقی را بر می انگیزد. اما خدا دست نیافتنی و بلند مرتبه است و این هم اندوهی عاشقانه را در دل می نشاند. 💎✨کسی که دلش با خداست، نه خیلی شاد می شود و نه خیلی اندوهگین 🕊🍃حمیدرضا مظاهری سیف @mazaheriseyf 🍃🌺
🔸وقتی در اوج موفقیت هستی، ناتوانی هایت را فراموش نکن، تا مغرور نشوی. 🔸وقتی در تنگناهستی، توانمندی ها و شایستگی هایت را از یاد نبر، تا متوقف نشوی. 🕊🍃حمیدرضا مظاهری سیف @mazaheriseyf 🍃🌺
⚡️💎⚡️ 🔸ببین از خودت چه انتظاری داری و از زندگی چه می خواهی سپس هدف هایت را تعیین کن و راه رسیدن به هدف ها را پیدا کن بعد با تمام هوش و تلاش در راه اهدافت زندگی کن 🔹 اما بدان که همه اینها بازی است. ممکن است، راهی که انتخاب کرده ای درست نباشد ممکن است، تلاش هایت بیهوده باشد ممکن است، اهدافت اشتباه باشد ممکن است، به اهدافت نرسی ممکن است، اگر به اهدافت رسیدی آن طور که می پنداشتی، نباشند شایدخیلی دیر بفهمی که اصلا آنها اهداف تو نبودند 🔸 دنیا یک بازی است، پر از هیجان، پر از شکست، پر از رنج هایی که تمام می شود و پر از شادی هایی که ادامه نخواهد داشت. 💎✨فقط خداست که به لحظه لحظه زندگیت معنا می دهد برای او هدف هایت را انتخاب کن، مهم نیست به آنها می رسی یا نه برای او با تمام هوش و تلاش به سوی اهدافت برو، مهم نیست شکست می خوری یا نه برای او زندگی کن، مهم نیست یک ساعت دیگر زنده هستی یا صد سال 🕊🍃حمیدرضا مظاهری سیف @mazaheriseyf 🍃🌺
بادســٺ ڪوچڪش گـره ها باز مےڪند طفل #سہ‌سالہ ایسٺ ڪه اعجاز مےڪند بال و پرش شڪسته ولے او بدون بال با ذڪر نام #فاطــمہ پــرواز مےڪند #شهادت_بنت_الحسين #حضرٺ_رقیہ_تسلیت_باد🍂💔
"پرسش هایی درباره استاد سیر و سلوک" 🕊🍃حمیدرضا مظاهری سیف
⚪استاد سلوک چه کسی است؟ ⚫چگونه شناخته می شود؟ 🔵آیا اجتهاد و عرفان با هم نسبتی دارند؟ 🔹استاد سلوک کسی است که بتواند طالب سیر الی الله را در مسیرش پیش ببرد.لازم نیست استاد سلوک خودش تا آخر راه رفته باشد، همین که قدم از ما جلوتر باشد میتواند،به همین اندازه نقش استادی را ایفا کند.شما باید ارزیابی کنید و ببینید که آیا چیزی بیش از شما می داند و آیا شاخص های تقوا و دانش در او بالاتر از شما هست یا نیست. 🔸اما اگر منظور استاد کامل است.اینجا موضوع تغییر میکند.استاد کامل کسی است که به نفس طالب اشراف دارد، ظرفیت او را می بیند و می فهمد و راه سلوک دادن او را می شناسد.در اینجا فقط راه رفته بودن کافی نیست،بلکه باید با علوم مختلف آشنا باشد.خیلی ها حقایق را می بینند،اما نمیتوانند بیان کنند،نمیتوانند به دیگران منتقل کنند.چون انتقال معارف از آسمان شهود به زمین ذهن و زبان،کار ساده ای نیست.شهود انوار جلال و جمال الهی و سبحات وجه رب العالمین را با چه مفهوم و ذهنیتی و با چه واژه و زبانی میتوان بیان کرد؟ 🔺عرفای بزرگ قرن ها زحمت کشیدند به تدریج یکی پس از دیگری آمدند و مشاهداتشان را با عباراتی بیان کردند،این عبارات از سوی عارفان بعدی که همان کشف ها را داشتند اصلاح شد،تدقیق شد تا اینکه دانش عرفان نظری امروزه به دست ما رسیده است و ما میتوانیم بزرگ ترین تجربه های عرفانی و کشف های ربانی را هم موضوع گفتگو قرار دهیم. ▪️استاد کامل باید بتواند با سالک بر حسب درجه و مرتبه ای که دارد از تجربه های عارفانه سخن بگوید،تجربه های او را تعریف کند و سالک را از بهت و حیرت مشاهدات بیرون آورد.این کار نیازمند ذهنی لطیف و زبانی دقیق است‌.اصل برخورداری از قلبی وسیع است که حقایق را دریابد،اما داشتن ذهنی دقیق و داشتن دانش کافی هم از ضروریات یک استاد کارآمد و موثر است. ▫️دانستن علم فقه در حد اجتهاد بسیار ضروری است.استاد باید بتواند با برهانی روشن وسوسه های شیطانی را از الهامات رحمانی جدا کند.شیطان به شکل های مختلف پیش می آید و فقط براهین روشن شرعی و تسلط بر روش اجتهاد میتواند راهنمای سالک باشد.گاهی سالک از شوق و هیجان عبادت،ممکن است به این ورطه بیافتد که واجبات را بیش از حد و مکرر انجام دهد،مثلا نماز واجبش را بخواند و بسیار لذت ببرد،ولی برای بهره بیشتر آن را اعاده کند.بعد به تدریج عادت کند که نمازها را دوبار بخواند،سپس این انگیزه در او ایجاد شود که سه بار بخواند گاهی شیطان این طور حدود الهی را در هم می شکند،اعاده نمازهای واجب بنابر نظر فقها اشکال ندارد. 🔻اما یک استاد مجتهد در مواقعی با رجوع به ادله فقهی میتواندحکم حرمت را برای سالکی که تحت تربیت اوست،تشخیص دهد و بر او حکم کند و او را به خواندن نمازهای نافله توصیه نماید و یا اساسا او را در محدوده ای که ظرفیت و استعدادش کشش دارد،محدود کند.به هر حال اینجا اجتهاد و تشخیص حکم شرعی در مورد خاص بسیار ضروری است.
وقتی مطمئنی که می توانی برای مشکلاتت راهی پیدا کنی و ضعف هایت را جبران کنی، قدرتمندترین فرد روی زمین هستی✨ این اطمینان فقط با ایمان به خد 💖 به دست می آید. 🕊🍃حمیدرضا مظاهری سیف @mazaheriseyf 🍃🌺
"پرسش هایی درباره استاد سیر و سلوک" 🕊🍃حمیدرضا مظاهری سیف
🔷شیوه شناسایی استاد سلوک چیست؟ 🔶چگونه باید میزان بهره مندی استاد را از علم و عمل سنجید؟ ♦️آیا روشی وجود دارد تا اجتهاد و عیار دانش فقهی استاد سنجیده شود؟ 🔸شناسایی استاد سلوک سه مرحله دارد،چون موضوع بسیار خطیر و حساسی است.انسان به استاد عرفانی اش به شدت وابسته می شود،شاید مثل کودکی که به پدر و مادر وابسته است. اولین مرحله شناسایی چندین شاهد عادل هستند که باید شهادت بدهند،این استاد واقعا استاد کاملی است.شاهد عادل در این زمینه کسی است که خودش استاد سیر و سلوک باشد و برای تشخیص کمال استاد یا ناکامل بودن استاد تجربه و دانش کافی را داشته باشد.با وجود این شاهدان شخص در این حد حجت دارد که به استاد نزدیک می شود و همدم و همراه او شود. 🔹مرحله دوم همراهی با استاد است‌.مدتی که شاید بین یک سال تا سه سال برای این کار لازم است.طالب باید همراه و همدم استاد شود و او را به دقت زیر نظر داشته باشد.اگر در این مدت هر چه از او دید برخلتف علم و عقل و شرع نبود.آنگاه میتواند برای مرحله سوم و آخر انتخاب استاد آماده شود. 🔸مرحله سوم موید غیبی است.یعنز اینکه در کشفی یا رویایی چیزز را بیابد که نشان دهنده او استاد کامل است. این برهان قلبی برای حصول اطمینان شخص است.تا در راه سیر و سلوک مطیع استاد شود.توجه داشته باشید که این تنها مویدی است که سالک را براب تبعیت از استاد ثابت قدم و دلگرم میکند.حجت در مرحله اول و دوم با حصول علم نسبت به صالحیت استاد حاصل شده است.مرحله سوم هیچ حجیتی ندارد و از وجود حجت،تنها موید است. ▫️بگذریم از اینکه بعضی ها دنبال بازی با سیر و سلوک و استاد هستند.کسی که واقعا میداند میخواهد چه کند و در این کاری جدی است.تسلیم شدن به استاد ساده نیست.ما تسلیم خدا هم به راحتی نمی شویم،چه رسد به استاد.اگر استادبخواهد ما را به طاعت خدا فرابخواند،نفس در برابر ما ایستادگی میکند.شیطان دور استاد را خلوت میکند.این طور نیست که به سادگی هزاران نفر دور شمع وجود استاد جمع شوند‌ائمه هم با این همه جاذبه شخصیتی افرا محدودی را به درجات بالا رسانده اند.قابلیت زیاد نیست.ثله من الاولین و قلیل من الاخرین. ▪️این مراحل دقیق است و باید با ترتیب طی شود.اگر مرحله اول طی نشده است،کسی نمیتواند به سراغ مرحله دوم و سوم برود‌.به طور قطع می گویم کسی که مرحله اول و دوم را طی نکرده است و بخواهد با تکیه به مویدات مرحله سوم درباره استاد تصمیم بگیرد،برخلاف حجت عمل کرده و عذری ندارد و مقصر است و قدم در راه هلاکت گذاشته،مگر اینکه انتخاب و عملش از قضا مطابق حجت باشد. 🔹خواب و مکاشفه برای کسی که سلوک نکرده،احتمال شیطانی بودن داره،احتمالش هم موجب می شود که خواب و مکاشفه از حجیت حتی برای خودش بیافتد.حتی اگر با خووب و مکاشفه یقین حلصل کرد،موظف به جستجوی حجت است و باید تفحص کند و دو مرحله قبل را به جا آورد و در مرحله سوم آن مویدات قرار دهد و آنگاه به یقینش اعتنا کند.برای شیطان کاری ندارد که یک رویایی برای ما ایجاد کند و یا مکاشفه ای خیالی را پدید آورد.شیطان خیلی از این کارها را میکند.شیطان مختال است و انسان ها را به سوی مختال شدن پیش می برد.یعنی خیال پرداز می کند.مسائل معنوی چون ماورا عالم ماده است.به راحتی موضوع خیال پردازی قرار میگیرد و نشانه مختال بودن و گرفتار خیالات شیطانی بودن"فخور"بودن است‌انسان به خودش به آنچه در خیالش بافته افتخار میکند،خود را سرآمد دیگران میبیند،خود را و هم خیال های خودش را برتر میبیتد،این ها نشانه های یک راه غیر معنوی و شیطانی است.تکبر و فخور بودن این ها نشانه های روشنی است که خداوند در راه شیطان قرار داده،اهل معنا این نشانه ها را میبیند و حقیقت را کشف میکنند. 🔸به هر حال روش عرفا و بزرگان هم همین بوده است.اگر می شنوید که میگویند فلان شخصیت بزرگ استادش را در رویایی دید و با مویدی معنوی او را انتخاب کرد،این بیان آخرین مرحله است.اگر به منابع رجوع کنید میبینید که آنها بر اساس حجت عمل می کرده اند،شواهدی را می جسته اند ،مدتی با استاد همدم می شدند،تا علم و تقوای او را احراز کنند.
⚡️💎⚡️ سرنوشت شیعه 🔸نامۀ سرگشادۀ ایت الله یزدی به عالم مدقق حضرت آیت الله شبیری زنجانی، مباحثی را در بین اندیشمندان حوزوی و برخی از شخصیت های سیاسی برانگیخت. فارغ از موج سواری ژورنالیستی چهره های سیاسی ضرورت بررسی علمی نقش و کارکرد مرجعیت شیعه در آستانۀ چهل سالگی انقلاب اسلامی ضروری به نظر می رسد. 🔹مرجعیت ترکیبی از علم و عدالت و درایت در امور اجتماعی است. مرجع تنها کسی نیست که با مراجعه به کتب می تواند روایات را تحلیل کند، بلکه باید بتواند با درک درست اوضاع و احوال روزگار مضامین دینی را بر اوضاع زمان تطبیق دهد و به تشخیص و تصمیم درست که مطابق رضای خداست دست یابد. یا دست کم برای دست یابی به حکم مرضی پروردگار به قدر توان تلاشش را به کار گیرد. دقت نظر در متون دینی آنگاه که با اشراف کامل بر امور جامعه و مسائل مستحدثه آمیخته می شود، نقش ضروری مرجعیت را در تفکر شیعی باز می نماید. اگر تنها متون دینی و موشکافی و تدقیق در روایات ملاک مرجعیت پنداشته شود، شعبه ای از انگارۀ حسبنا کتاب الله شکل می گیرد، که نه تنها مرجعیت، بلکه ضرورت امامت را کمرنگ می نماید. 🔸شیعه به زنده بودن مرجعیت دینی و تفسیر و تطبیق معارف به تناسب مقتضیات زمان و مکان اعتقاد دارد و از این جاست که ختم نبوت را، ختم تمام شئون رسالت نمی داند و اکمال دین را در انتصاب ولی پس از نبی و تداوم کارکردهای ولایی رسالت می داند. در عصر غیبت که دست از دامان عصمت و امامت کوتاه است به نص و نصب معصوم در امور نوپدید (مستحدثه) نقش فقها (راویان احادیث) به عنوان مرجعیت دینی تثبیت شده است. آنچه تفکر شیعه را زنده نگهداشته و زنده بودن را شرط مرجعیت قرار داده، این است که مرجع ناگزیر باید این توانایی را داشته باشد، که متون دینی را بر امور زمانه تطبیق دهد و تلاش کافی را برای تشخیص و تصمیم درست در حکم داشته باشد. بنابراین اجتهاد دو بخش مهم و ضروری دارد: نخست، تدقیق در متون دینی؛ دوم، تطبیق آموزه های دین بر امور مستحدثه. این دو بخش با هم فرایند اجتهاد را تمام می کند و بدون بخش دوم اجتهاد ناتمام است. 🔹شرط عدالت که در نصوص مربوط به تعیین نقش فقها در عصر و مصر غیبت مورد تأکید قرار گرفته، به این امر مهم بازمی گردد، که به لحاظ جامعه شناختی نه تنها قول مرجع دینی، بلکه فعل او نیز حجت است و اگر در عمل او گژی افتد، از مقام مرجعیت دینی فرومی آید. 🔸با پیروزی انقلاب اسلامی ظهور دین در عرصۀ اجتماع بسیار بیش از گذشته شده و عرصه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی افق های بی کرانی را به روی دین گشوده و مسائل بی شماری را در برابر مراجع دینی نشانده است. این تحول بزرگ و غیر قابل انکار که در محیط مرجعیت دینی پدید آمد، تحولاتی را بر نقش و کارکرد مرجعیت تحمیل کرد و وظایف این منصب را سنگین تر و دشوار تر ساخت. 🔹شرایط تازه ای با تشکیل حکومت اسلامی پدید آمد، که توصیف و تحلیل آن نیازمند «مفهوم سازی» و به کارگیری ادبیاتی تازه است. امروزه اگر مرجعیت شیعه از پذیرش نقش ها و پاسخ به مسائلی که جامعه شیعه انتظار دارد، باز بماند و سکوت اختیار کند، ناکارآمد توصیف می شود. اگر حوزه های علمیه از تحولات و کارکردهایی که او را برای حل مسائل حکومت اسلامی توانمند می سازد، دست بکشد، «حوزۀ سکولار» به شمار می آید. 🔸تاریخ حوزه های علمیه سرشار از تحولاتی است که با توجه به تغییرات محیطی مرجعیت روی داده است. شیخ طوسی، شهید اول، علامه حلی، علامه مجلسی، میرزای شیرازی، محقق کرکی، آیت الله بروجردی، امام خمینی و ده های شخصیت تحول آفرین در تاریخ مرجعیت شیعه، چهرۀ پویای حوزه های علمیۀ سنتی را نشان می دهند که همواره از مؤلفه های انقلابی نظیر استقبال از تحول، نقش پذیری اجتماعی، پاسخ گویی و کارآمدی برخوردار بوده است. فلسفۀ وجودی مرجعیت دینی و حوزه های علمی شیعه رویارویی با مسائل مستحدثه و تطبیق متون و آموزه های دینی بر مسائل روز است. حوزه و مرجعی که چشم بر این مسائل بسته باشد، سکولار و غیر انقلابی خواهد بود. 🔹حوزه های علمیه سنتی همواره انقلابی بوده است و امروز با پدیدۀ بزرگ انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی، فعال سازی ظرفیت های انقلابی در حوزه های سنتی ضروری می نماید. کسانی که نمی توانند با این تحول همراه شوند و آنطور که حوزه های سنتی انقلابی زیسته اند، حیات حوزه های علمیه سنتی را تداوم بخشند، باید بپذیرند که میراث دار خوبی برای ظرفیت های انقلابی حوزه های علمیه سنتی و تفکر شیعی نیستند.
🔸ممکن است عالمی متتبع، مدقق و موشکاف باشد، که توانایی اجتهاد تام را در خود نبیند و از میدان های علمی و پاسخ گویی دامن برچیند و عمری را بدون تجربۀ سیاسی پشت سر بگذارد. بی شک چنین عالمی اگر با توجه به وسع و استعداد خود از اجتهاد و پاسخ گویی به مسائل خود داری کرده باشد، محترم است و خود را در جای مناسب قرار داده و عدالتش برقرار است. اگر چه میراث دار شایسته ای برای تراث انقلابی حوزه های سنتی نیست و نمی تواند حامی مکتب اهل بیت در میدان های رویارویی با نیروهای معارض باشد. 🔹چنین عالمانی در معرض یک تهدید جدی قرار دارند. بی تجربگی در میدان های سیاسی و نقص در اجتهاد، دشمنان مکتب اهل بیت و نظام اسلامی را برای یارگیری از میان آنها به طمع می اندازد، تا با نزدیک شدن به آنها قرآن بر سر نیزه کنند و با وسوسه های خناسانه در جبهۀ اهل حق شکاف اندازند. ممکن است این افراد خود را ساکن سرزمین جدایی دین از سیاست بدانند، ولی سیاست در دست اهل باطل حیله های گوناگون و حبائل رنگارنگی دارد، که در بی تجربگی سیاسی کارگر می افتد. 🔸راه نجات افراد عالم و عامی که می دانند هوش سیاسی ندارند، این است که از مدار ولایت خارج نشوند و دوستی و دشمنی و نشست و برخاست شان را با شاخص ولایت هماهنگ سازند. 🔹عبرت بزرگ عاشورا این بود که اگر خواص اهل حق اشتباه کنند و دیگران آنان را امر به معروف و نهی از منکر نکنند، امام تنها می ماند و فاجعه رخ می دهد. می دانیم که دیگر قرار نیست فاجعه ای رخ دهد، پس برای اینکه آمادگی پذیرش امام را در بین خودمان ایجاد کنیم، بهتر است که امر به معروف و نهی از منکر خواص را تمرین کنیم و خواص هم پذیرش امر و نهی را تمرین کنند. به امید روزی که با انقلاب درونی آمادگی لازم را برای انقلاب بزرگ وعدۀ الهی را تحصیل نماییم. 🕊🍃حمیدرضا مظاهری سیف @mazaheriseyf 🍃🌺
باز دلم خون شد و چشمم گریست آنکه درین روز چون من نیست کیست؟ باز دگرباره رسید اربعین جوش زند خون حسین از زمین اربعین حسینی بر تمامی شیعیان تسلیت باد 🏴
"پرسش هایی درباره استاد سیر و سلوک" 🕊🍃حمیدرضا مظاهری سیف
🔷میزان سرسپردگی به استاد چقدر است؟ 🔶صرفا باید در انجام دستورات و گفتن اذکار تمکین کرد و در بقیه زندگی با عقل و وحی(شریعت)عمل کرد و توصیه های غیر سلوکی استاد جنبه ی ارشادی و راهنمایی دارد؟ ♦️یا اینکه باید تمام و کمال زندگی و نفس را به استاد سپرد و در درون خود حالت خضوع و خشوع و تمکین تام نسبت به استاد پیدا کرد؟ ▫️اگر سوال درباره استاد کامل است که باید در تمام شئون تسلیم او بود.زیرا کسی که قدم در راه سیر و سلوک میگذارد،تمام زندگی اش سیر و سلوک است.سیر و سلوک یک کاری در کنار سایر کارها و شئون زندگی نیست،خوردن و خوابیدن و کسب روزی و بودن با خانواده و صله رحم برای زنان و همسرداری و فرزند پروری و سایر نقش ها و وظایف در زندگی همه بخش هایی از سیر و سلوک است که باید متناسب با هدف سیر الی الله تنظیم شود.همان طور که دین برای همه این امور دستور و برنامه دارد. ▪️استاد سالک فقط ذکر نمیدهد بلکه تمام زندگی شخصی را به ذکر تبدیل میکند،باید کاری کند که سالک در تمام کارهایش گامی به سوی خدابردارد والا استادسیر و سلوک نیست.در برابر چنین استادی باید تسلیم بود.او بر اساس دین و شریعت الهی و طریقت نبوی ما را به سوی حقایق اسرار الهی پیش می برد و باید در همه شئون مطیع استاد باشی تا بتواند کارش را انجام دهد و توهم نیز بتوانی بهره ات را ببری.