پناهیان، انصاریان، میرباقری
▫️ پناهیان
🔻 این روزهای پس از انتخابات آنچه واضح است اینکه، حضرت استاد پناهیان با همان ابزار و ادبیاتی که در اختیارشان است در حال تحلیل انتخابات در دهه اول عاشورا با تمرکز بر مفهوم «متحجرین» است. انتخابی که بیشتر از آنکه پیشران برای قشر انقلابی باشد، به نوعی مذمت درباره آن بخشی از جامعه «مذهبی»هاست که به تفریط گرفتار شدهاند. آنچه این تحلیل را با نقد عموم مخاطبان مواجه کرده است، انتخاب این بخش از جامعه «مذهبی»ها برای این برهه زمان است. و به نوعی برداشت شده است که گویا جناب استاد همه آنهایی که همان اول به قالیباف رای ندادهاند را دارد با ادبیات متحجرین مینوازد.
🔹اینکه چرا جناب استاد پناهیان در کنشگری دوران پیشا انتخاب همگام با مسئولین متداول به حمایت از آقای قالیباف پرداختند؛ بحث مستوفیای میطلبد. که از زوایای مختلف این پدیده را تحلیل و جایگاه جناب استاد را در آن مشخص کند.
اما این نکته فرای آن بحثها در تاریخ ثبت شد که: جناب پناهیان که پیشران نظریات انقلابی بودند از پدیده قالیباف حمایت کردند و جناب قاسمیان که محلل برنامه «معلی» بودند در سمت رای مردم انقلابی قرار گرفتند.
🟡 جناب پناهیان با انتخاب این مفهوم اساسا، خود را دچار زخمی عمیق کردند. که هیچگاه فکر نمیشد ایشان که در دهه 80 و 90 همواره از امتحانات سخت آخرالزمان برای ما میگفتند اکنون در این مسیر دچار لغزش بشوند. چرا که ایشان «مفهوم» اشتباه را در «زمان» اشتباه انتخاب کردند و این کار نتیجه عدم داشتن افقی «واضح» نسبت به آیندهی پیش پای جامعه اسلامی است. اگر ایشان این زاویه را داشتند هیچگاه نوبت به «غرغرهای اندیشهای» نمیرسید.
▫️ انصاریان
🔻فروپاشی نظری در بدنهی قشر حوزوی روز به روز بیشتر پدیدار میشود. دیگر حوزویان مرجع رفتار جامعه نیستند و نمیتوانند به عنوان «عالم» مطلق در جامعه به اجرای نقش بپردازند. این بحران آنجا پررنگ میشود که حوزیان سنتی یا مسن با جریان ضد دین «هم عمل» شده و زمینه را برای تثبیت لیبرالیسم یا همان اباحهگری متوسل به فلسفهبافیهای عجیب میشوند.
🔹 این قشر دوم را میتوان به جناب انصاریان مثال زد که مواضع چند سال پیش ایشان علیه انقلاب و رهبری مایه تعجب بود و اکنون هم دستمال اشک به جناب پزشکیان هدیه میدهد، که همین دستمال را نه به جناب جلیلی بلکه به جناب شهید رئیسی هم نداد! این افراد شاید به نوعی مصداق مباحث جناب پناهیان باشند اما بیش از آن مصداق اتم لیبرال مذهبیهایی هستند که باعث تقویت جبهه حجتیهایها میشوند چه بدانند چه ندانند.
🟡 دعوی دوم در طیف مذهبیها دعوی پویانفرها و انصاریانها و ... است. این آقایان عملا به امتحانی برای جبهه مومنین بدل شدهاند که آیا در طرف حق راستین میمانند یا به نقطه اتصال جبهه مومنین با لیبرالیسم علاقهمندی نشان میدهند. عمل اینها جامعه را به سمت دین حداقلی و هضم شدن در جامعه جهانی به پیش میبرد. اگر اینها را دنبال کنید، اکنون با روی کار آمدن رئیسجمهور همسو (فردی با ادبیان قران و نهج البلاغه اما در باطن مطیع قشر رفرمیسم) انقلاب اسلامی را به جمهوری اسلامی فروکاست داده و جمهوری اسلامی را به تمدن جهانی گره میزنند.
▫️ میرباقری
🔺 درکنار طیفی که دیگر افق پررنگی برای آینده ندارد و قشری که در حال تقویت دین محصور شده و حداقلی برای برپایی حکومت لیبرالها در کشور است، قشر سومی هم وجود دارد که در انقلاب با سختی و خون دل به آرامی رشد کرده و اکنون جبهه دشمن تمرکزش بر تخریب و ترور نرم این طیف است . فرهنگستان علوم اسلامی در دهه 60 با دادگاه تفتیش عقاید و بی مهری و برچسب فرقه بودن روبرو بود و در کمال نداری حتی ساختمان آن موسسه فروخته شد، اکنون در برهه خالی بودن دست همه حوزه، زحمات آنها آرام آرام قابل مشاهده شده است. دوست و دشمن اکنون میدانند حوزه نه درس خارجهای معاصر بیخاصیت است و نه موسسههای مشغول کارهای تربیتی و خرد بیحاصل.
🔹 اکنون دشمن به جناب میرباقری لقب مصباح دوم را داده میداند چه کسی بار مفهومی اسلام را به دوش میکشد. او را متحجر و ضد رفاه معرفی میکنند و سختی و مرارت را جزو نظریه او جا میزنند. همانطور که جناب آقای مصباح را تئوریپرداز خشونت میدانستند. امروز جناب میرباقری را تئوریپرداز «تحجر و مرارت» معرفی میکنند. چرا؟ چون فقط ایشان است که در حوزه در سطحی برابر با مکتب لیبرالیسم حرف اسلام را نظریهپردازی میکند و ایشان است که اگر اقبال حوزه و مومنین به او افزایش پیدا کند، میتواند قرائت نزدیکتری به حقیقت اسلام ارائه کند که از بند تمدن جهانی کشور ایران را رها کند و ضامن «استقلال» معرفتی این کشور با اصالت باشد.
🟡 انقلاب اسلامی اکنون در برههایست که نه جای «نقد» است و نه جای «تحلیل» اکنون چیزی که جامعه ایرانی و جامعه اسلامی در سراسر جهان از او انتظار دارد، الگویی برای زندگی در حد و قواره لیبرالیسم و فرزند آن یعنی کپیتالیسم است. الگویی که فراتر از آن بتواند ما را به سمت آرامش و ثبات هدایت کند. این انتظار بحق جز با «مفهومپردازی» های جدید ممکن نیست و تا مفاهیم جدید ساخته نشوند «نظریهپردازی»ها بر روی آن ممکن نیست و این نقطه خلاء کرسیهای نظریه پردازی این سالهای اخیر است. پس از گذشتن از این دو مرحله است که اسلام میتواند «افق» و «انگیزه» بدهد و از دعواهای بیحاصل ناکارآمدی عبور کرده و از بسط و گسترش بیعملی لیبرال مذهبیها نیز جلوگیری کند. پس باید مراقب بود درگیر بحثهای کم فایده و گاها مرتجع نشویم و تلاش کنیم یا خود به تولید دست بیازیم یا از اساتید و عزیزانی که در این حوزه فعالیت میکنند با غیرت و حمیت محافظت کنیم تا این بار به ظهور ختم شود. ان شاءالله
🖊محمدهادی مذهب جعفری
@mazhab_jafari