eitaa logo
Hanifa|حَنــیٓفــٰـا
844 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.8هزار ویدیو
240 فایل
《﷽》 حَنــیٓفــٰـا~مسلمان‌واقعے‌🌿... کانالےازاجتماع‌پست‌هاےمذهبےوسیاسی😎🇮🇷 بخـــــون‌مومݧ📮•. @shorotema بیسیم‌بگوشــــیم📞!- https://harfeto.timefriend.net/17344238731677 وقف‌ٰحضرٺ‌یٓاس‌دڵبࢪ..🌼💛! کپےبادوصلواتヅ🌾•. آغازنوڪرے ‌۱٤۰۰/۱/۱٤🗓
مشاهده در ایتا
دانلود
ارباب‌خوبم‌کرببلاتو‌عشقه🙃 ارباب‌خوبم‌سینه‌زناتوعشقه ارباب‌خوبم‌پرچم‌سیاتو‌عشقه🏴
🖤 *چند دقیقه با حسین زهرا سلام‌الله علیها* 📚 *هفت شهر عشق* 🏴 *نوای کاروان* 🔰 *قسمت چهارم :* ...فرستاده امیر رو به امام حسین علیه‌السلام می‌کند و می‌گوید: ــ ای حسین! امیر مدینه شما را طلبیده است. ــ من به زودی پیش او می‌آیم. ✒️امام خطاب به اطرافیان خود می‌فرماید: «فکر می‌کنید چه شده است که امیر در این نیمه شب، مرا طلبیده است. آیا تا به حال سابقه داشته است که او نیمه شب، کسی را نزد خود فرا بخواند؟». همه در تعجّب هستند که چه پیش آمده است. امام می‌فرماید: «گمان می‌کنم که معاویه از دنیا رفته و امیر مدینه می‌خواهد قبل از آنکه این خبر در مدینه پخش شود، از من بیعت بگیرد». آیا امام این موقع شب، نزد امیر مدینه خواهد رفت؟ نکند خطری در کمین باشد؟آیا معاویه از دنیا رفته است؟ آیا خلافت شوم یزید آغاز شده است؟ یکی از اطرافیان امام از ایشان می‌پرسد: «اگر امیر مدینه شما را برای بیعت با یزید خواسته باشد، آیا بیعت خواهی نمود؟» امام جواب می‌دهد: «من هرگز با یزید بیعت نمی‌کنم. مگر فراموش کرده‌ای که در پیمان نامه صلحِ برادرم امام حسن علیه‌السلام، آمده بود که معاویه نباید جانشینی برای خود انتخاب کند. معاویه عهد کرد که خلافت را بعد از مرگش به من واگذار کند. اکنون او به قول و پیمانخود وفا نکرده است. من هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد، چون که یزید مردی فاسق است و شراب می‌خورد». مأمور امیر مدینه، دوباره نزد امام می‌آید و می‌گوید: ــ ای حسین! هر چه زودتر نزد امیر بیا که او منتظر توست. ــ من به زودی می‌آیم. امام از جای برمی‌خیزد. می‌خواهد که از مسجد خارج شود، یکی از اطرافیان می‌پرسد: «ای پسر رسول خدا، تصمیم شما چیست؟»امام در جواب می‌فرماید: «اکنون جوانان بنی‌هاشم را فرا می‌خوانم و همراه آنان نزد امیر می‌روم». امام به منزل خود می‌رود. ظرفِ آبی را می‌طلبد. وضو می‌گیرد و شروع به خواندن نماز می‌کند. او در قنوت نماز، دعا می‌کند... به راستی، با خدای خویش چه می‌گوید؟ آری، اکنون لحظه آغاز قیام حسینی است. به همین دلیل، امام حرکت خویش را با نماز شروع می‌کند. او در این نماز با خدایخویش راز و نیاز می‌کند و از او طلب یاری می‌نماید. ــ علی اکبر! برو به جوانان بنی‌هاشم بگو شمشیرهای خود را بردارند و به این‌جا بیایند. ــ چشم بابا! بعد از لحظاتی، همه جوانان بنی‌هاشم در خانه امام جمع می‌شوند. آن جوانمرد را که می‌بینی عبّاس، پسر اُمّ البنین است. آنها با خود می‌گویند که چه خطری جان امام را تهدید کرده است؟امام، به آنها خبر می‌دهد که باید نزد امیر مدینه برویم همه افراد، همراه خود شمشیر آورده‌اند، ولی امام به جای شمشیر، عصایی در دست دارد. آیا این عصا را می‌شناسی؟ این عصای پیامبر است که در دست امام است. امام به سوی قصر حرکت می‌کند، آیا تو هم همراه مولای خویش می‌آیی تا او را یاری کنی؟ * * * کوچه‌های مدینه بسیار تاریک است. امام و جوانان بنی‌هاشم به سوی قصر حرکت می‌کنندمدینه می‌رسیم، امام رو به جوانان می‌کند و می‌فرماید: «من وارد قصر می‌شوم، شما در این‌جا آماده باشید. هرگاه من شما را به یاری خواندم به داخل قصر بیایید». امام وارد قصر می‌شود. امیر مدینه و مروان را می‌بیند که کنار هم نشسته‌اند. امیر مدینه به امام می‌گوید: «معاویه از دنیا رفت و یزید جانشین او شد. اکنون نامه مهمّی از او به من رسیده است». آن‌گاه نامه یزید را برای امام می‌خواند. امام به فکر فرو می‌رود و پس از لحظاتی به امیر مدینه می‌گوید: «فکر نمی‌کنمبیعت مخفیانه من در دل شب، برای یزید مفید باشد. اگر قرار بر بیعت کردن باشد، من باید در حضور مردم بیعت کنم تا همه مردم با خبر شوند». امیر مدینه به فکر فرو می‌رود و درمی‌یابد که امام راست می‌گوید، زیرا یزید هرگز با بیعت نیمه شب و مخفیانه امام، راضی نخواهد شد. از سوی دیگر، امیر مدینه که هرگز نمی‌خواست دستش به خون امام آلوده شود، کلام امام را می‌پسندد و می‌گوید: «ای حسین! می‌توانی بروی و فردا نزد مابیایی تا در حضور مردم، با یزید بیعت کنی». امام آماده می‌شود تا از قصر خارج شود، ناگهان مروان فریاد می‌زند: «ای امیر! اگر حسین از این‌جا برود دیگر به او دسترسی پیدا نخواهی کرد». آن‌گاه مروان نگاه تندی به امام حسین علیه‌السلام می‌کند و می‌گوید: «با خلیفه مسلمانان، یزید، بیعت کن»، امام نگاهی به او می‌کند و می‌فرماید: «چه سخن بیهوده‌ای گفتی، بگو بدانم چه کسی یزید را خلیفه کرده است؟». مروان از جا برمی‌خیزد و شمشیر خود را از غلاف بیرون می‌کشد و به امیر مدینه می‌گوید: «ای امیر، بهانه حسین را قبول نکن، همین الآن از او بیعت بگیر و اگر قبول نکرد، گردنش را بزن». مروان نگران است که فرصت از دست برود، در حالی‌که امیر مدینه دستور حمله را نمی‌دهد. این‌جاست که امام، یاران خود را فرامی‌خواند، و جوانان بنی‌هاشم در حالی ک
‌「💛🌼」‌ هَمیشه‌پُرازمهربانۍ‌بمان! حتیٰ‌اگرهیچڪس‌قدرِمهربانی‌ات‌رانداند.. توخُدایی‌داری‌ ڪھ‌ازحالت‌آگاه‌است، وبھ‌‌جایِ‌همہ‌برایت‌جبران‌میڪند':) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌼⃟💛¦⇢ • 🌼⃟💛¦⇢
↻<🌴🗞>•• رفقا‌نذر‌فقط‌پولی‌نیست.. بیاین‌نذر‌کنیم‌که‌توی‌محرم‌گناه‌نکنیم نذر‌کنیم‌چشممون‌پاک‌باشه نذر‌کنیم‌نماز‌اول‌وقت‌بخونیم‌یا... خلاصه‌که‌در‌کنار‌عذا‌داری خود‌سازی‌هم‌بکنیم... اینطوری‌امام‌حسین(ع)‌ خیلے‌راضے‌تر‌هستن... 💛 🌿
. . نمےدونم تا چہ اندازه گناهڪارے اما حداقل بخاطر امام‌حسین تو این ماه دست از گناه بڪش :)🖐🏿 ــ ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـــــ ــ 🖇 🖤
دوستش‌میگفت: . ازکلاس‌زبان‌یك‌راست‌رفتم‌مسجد..🕌 یه‌گوشه‌نشستم‌ودفترکتابم ‌رودرآوردم..روح‌الله‌اومد‌پیشم.. . کتاب‌های‌زبانم‌روکه‌دید، ‌تشویقم‌کردوگفت: «آفرین..!سربازامام‌زمان‌ باید‌زبان‌بلد‌باشه...😉📘» . یکبارم‌بهم‌گفت: «همیشه‌عینك‌آفتابی‌بزن‌چشمات‌ضعیف‌نشه..🕶 سربازامام‌زمان‌باید‌چشماش‌سالم‌باشه...✌️🏼» . تمام‌معیارزندگیش‌رو‌گذاشته‌بود‌به‌اینکه 《سربازخوبی‌برای‌امام‌زمانش‌باشه..♥️》 . 🌱 🕊
السلام‌علی‌الحسین‌وعَلی‌‌علی‌‌بن‌الحسین' . .
|~🖇💚•• بی سوادی را گفتند: |•عشق•| چند حرف دارد؟ بی سواد گفت: چهار حرف .. همه خندیدند درحالی که بی سواد راه می رفت و می گفت: مگر |•مهدی•| چند حرف دارد!؟🫀♥️ <🌿>
°•~✨💚 ...🌷 🌱 ــــ ــــــــــــــ ــ ــ ــــــــــــــ ــــ این‌جمعه‌جنس‌خواهشمان‌فرق‌میڪند آقا،قسم‌به‌شیرخواره‌ ی ڪرب‌وبلا‌ بیا..!
+خدایا!♥️ یجوری ما رو آغشته به مسیر امام حسین کن، که دیگه حال و حوصله و فرصتی برای «گناه کردن» واسمون نمونه... 🌸(: ـ---- ---- ----- |•🖤•|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا