eitaa logo
مزج زیبا ی( شاهرود)
591 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1هزار ویدیو
3 فایل
🔺کانال رسانه محله روستای مزج 🔸بروزترین خبرهای روستا 🔻درج خبرهای مهم اورگانهای اطراف ♦️امادگی حمایت از همشهریان روستای مزج و حومه 🔺تبادل با کانال به ایدی زیر @abasiii45 ❌ارسال مطالب بدون لینک منع شرعی دارد لینک کانال 👇 https://eitaa.com/mazj90
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲 برخی اعمال ماه شعبان •حلول ماه مبارک شعبان مبارک...🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ◕‿◕ @mazj90
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون مسجد حضرت علی (ع) روستای مزج
هدایت شده از ملاحسنی
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آغاز برنامه‌های چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در شهرستان شاهرود برنامه‌های سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در شهرستان شاهرود امروز بصورت سراسری با عطر افشانی گلزار شهدا توسط مسئولین اجرایی، نظامی و انتظامی و همچنین برگزاری رژه موتوری در سطح شهر رسماً آغاز گردید.
✨🌾✨🌾✨🌾✨ ✨بـــــــــــه نــام خـــدای مــــــــحمدحســـــــین✨ 🌾رمان خیلی فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌾قسمت ۴۹ و ۵۰ نفس : _چچچچچی گفتی؟ محمدحسین آب دهانش را صدادار قورت داد و طوری وانمود کرد که انگار ترسیده و گفت : _من گفتم منم فکر نمیکردم عاشق یه خانم همه چیز تموم بشممم. نفس : _این شد محمدحسین: _تو را دوست دارم و غم‌هایت را، تو را دوست دارم و زخم‌هایت را، تو را دوست دارم و دردهایت را، تو را دوست دارم و نقص‌هایت را، تو را دوست دارم و رنج‌هایت را، تو را دوست دارم..و تا همیشه همین‌طور به دوست داشتنت ادامه می‌دهم... نفس : _عه شعر میخونی؟ جز کوی تو ، دل را نبوَد منزل دیگر گیرم که بُوَد کوی دگر ، کو دلِ دیگر؟ :) محمد حسین: _هه اینجوریاس؟ در میان این همه غوغا و شر...عشق یعنی کاهش رنج بشر... و رسیدن به مقصد باعث شد سکوت کنند و دست در دست هم به سمت گلزار راه افتادند. محمد حسین وقتی بالای مقبر شهید آرمان علی وردی قرار گرفت گفت: _سلام آقا آرمان من و نفس اومدیم اینجا که نفس جان از شما معذرت بخواد به خاطر اینکه دیشب اومدیم با شما اختلاط کنیم تبدیل شد به دعوا نفس:_سلام شرمنده من اون دفعه حرفای خوبی نزدم ببخشید اصلا حالا که فکر میکنم شهادتم چیز قشنگیه کاش این محمد حسینم شهید بشه من بتونم نفس راحت بکشم. محمد حسین:_عهههه نفس؟ نفس : _خیلی خب شوخی کردم بابا محمد حسین: _نفس من خیلی دوستت دارم ولی اینو بدون که شهادت همش سختی و بدی نیست درسته میدونم انتظار داره ممکنه تنهایی داشته باشه ولی فکر کن عشق سه حرفه شهادت چهار حرف شهدا خیلی از ما جلوترن نفس شرمنده گفت : _میدونم محمدحسین جان ولی به منم حق بده چرا ما باید از زندگی خودمون بگذریم برای حفظ جون این مردمی که شهدا براشون هیچ ارزشی نداره؟ برای چی باید جونتو بدی واس حفظ امنیت همچین مردمی؟ محمد حسین: _عزیزم من اینکار رو در درجه ی اول برای خدا و بعدش برای محافظت از ناموس امام علی علیه‌السلام میکنم. بعد اینکه نظر خدا برام مهمه نه مردم ما وقتی زندگیمون خوب میشه که فقط دنبال رضایت خدا باشیم . روانه شدند هر دو به خاطر اینکه شب گذشته را نخوابیدند به محض ورود به خانه خوابیدند. نفس در خواب باز هم همان خانوم سبز پوش را دید. خانوم سبز پوش: _دخترم من که بهت گفتم حالا حالا ها اتفاقی برای اون مرد نمیوفتن چرا آنقدر نگرانی؟ نفس : _خانوم جان محمد حسین خیلی خوبه اگه بره سوریه حتما شهید میشه خانوم سبز پوش: _در خوب بودنش شکی نیست اما بودنش مفیدتر از رفتنشه اون فعلا قراره کار های مهمی رو انجام بده و اگر هم قرارباشه شهید بشه هر دو باهم شهید میشید. نفس شاد و خوشحال لب زد: _خیلی ممنونم خانوم جان سپس از خواب بیدار شد اذان ظهر را گفته بودند وضو گرفت و قامت بست و به یاد سال گذشته اش با خدایش درد و دل کرد که دستی روی شانه‌اش نشست. محمد حسین: _چیشده خانوم کبکت خروس میخونه؟ نفس: _هیچی .. هرچند بار خواستی بری سوریه برو راضی راضیم از ته قلب محمد حسین ذوق کرد و گفت: _پس خود خانوم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها حلش کرد ... سر نفس را روی پایش خوابان و گفت: _که جہان رنج بزرگی‌ست! نگارا تو بخند ، نفس: _بیا که بر سَرِ آنم که پیشِ پای تو میرم ازین چه خوش ترم ای جان که من برای تو میرم محمد حسین: _ز دستِ هجر تو جان می برم به حسرتِ روزی که تو ز راه بیایی و من به پای تو میرم نفس : _بسوخت مردم بیگانه را به حالتِ من دل چنین که پیشِ دلِ دیر آشنای تو میرم محمد حسین: _ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم مرا بکشتی و من دست بر دعای تو میرم نفس:_یکی هر آنچه توانی جفا به سایهٔ بی دل مرا ز عشق تو این بس که در وفای تو میرم محمد حسین: _من‌هرنفسم‌برنفس‌ِنازتوبنداست من‌مشتريَم‌قيمت‌لبخندتوچند است؟ 🌾ادامه دارد... 🌾نویسنده؛ بانو M.A
✨🌾✨🌾✨🌾✨ ✨بـــــــــــه نــام خـــدای مــــــــحمدحســـــــین✨ 🌾رمان خیلی فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌾قسمت ۵۱ و ۵۲ و ۵۳ و ۵۴ _ناز کن نازنیم خریدار داری نفس:_ببین چه خوش خیال شدم ز تو جدا نمیشوم غزل چه کرده با دلم ز تو رها نمیشوم در این سرای بی‌کسی به درد ما نمیرسی؟ پناه آخرم تویی بی تو ترا نمیشوم خدا خدا خدا کنم چه عصر پر ملامتی مرا ز خود جدا کنی همی نوا نمیشوم‌): محمد حسین نفس را بلند کرد و مقابل خودش قرار داد و گفت: _میشود خیره شوم،به چشم های مشکی‌ات؟ میشود زل بزنم،به چهره ی نورانی‌ات؟ میشود محوخنده هایت،بشوم؟ میشود باردگر،نظری درمن کنی؟ تاغزلی‌درباره ی خنده هایت،بِسُرایم؟ میشود به من بگویی،راز این خنده‌هایت، چیست؟! "که هربار نگاهت میکنم،دل می رُبایی؛   نفس پلک زد و بر زبان آورد احساسش را : _من ...من فکر میکنم فقط عشق میتواند پایانِ رنج‌ها باشد... دوستت دارم استاد محمد حسین حسینی محمد حسین:_عههههه بازم استاددددد؟ نفس :_من بدون تو مثل بچه ی بدون اسباب بازیم. محمدحسین:_بچه که هستی ولی من بدون تو مثل کسر با مخرج صفرم مثل عدد منفی زیر رادیکالم. نفس: _پروووو من بدون تو مثل نقاشی بدون رنگم. . . . . پریناز: _نفس من دیگه نمیتونم دیگه نمیکشم من اصلا چرا تو این دنیام؟چرا؟حتما به خاطر مامان یا باباست! مامانی که تموم دنیاش صورتش و عملای زیباییه و سفرهای خارجیش با همسر جدید! و بابایی که من اندازه ی پشه ای توش سهم ندارم. من یه دختر بیچاره دختری که مال و ثروتش زیاده اما آرامش میخواد دختری که باباش هیچ علاقه ای به دیدنش نداره دختری که... دختری که ....دختری که ..... شکسته شده نفس میفهمی؟نفس من حالم بده؟نفس من دارم میمیرم تمام زندگیم شده آرامبخش قرص مسکن قرص قلب نفس تو خیلی آرامش داری من وقتی کنارتم حالم خوبه ولی امون از وقتایی که من تنهام نفس:_عزیزم هروقت دیدی آسوده نیستی بدون از خدا دور شدی پریناز: _خدا که خیلی وقته من رو ول کرده نفس: _این حرفو نزن پریناز ما تو آغوش خداییم خدا آغوششو واسه‌ی ما باز کرده تو تا حالا یه کاری واسه خدا انجام دادی پریناز؟ پریناز: _چکار باید بکنم نفس؟ نفس: _قشنگم من هر چقدر بهت بگم بیا برو فلان کارو کن اثری ندارد تا خودت به این نتایج نرسی بی‌فایدس.. خود خدا تو قرآن گفته: [خودم جوری دستتو میگیرم که از شدت خوشحالی گریه کنی بگو: خدایا شکرت و اون لحظه رو تجسم کن.] یا جایی دیگه گفته : [بهتر از آن چیزی که از شما گرفته شده است به شما میدهد. سوره ی انفعال آیه‌ی۷۰] پریناز من چقدر برات آیه و سوره و حدیث آرامش دهنده از خدا برات بیارم که بفهمی خدا تو رو میخواد؟من هر چقدر بگم تو قانع نمیشی تو خودت باید به این نتیجه برسی تو باید خودت درک کنی که خدا همیشه باهاته تو خودت باید بفهمی که خدا دوستت داره پریناز:_نفس من چطور باید خدا را کنارم حس کنم وقتی که هیچوقت تو زندگیم نبوده وقتی منو نخواسته؟ نفس: _پریناز خدا همه جا پیشت بوده تو طوری چشماتو بیای که نتونستی ببینیش! بعدش هم قرآنی که در دستش بود و داشت برای شهید میخواند را و خیلی این قرآن را دوست میداشت به سمت پریناز گرفت و ادامه داد : _من این قرآن رو خیلی دوست دارم پریناز حدودا 5 سال پیش بود و منم 13 سالم بود یسری سوالا تو ذهنم بود مثل اینکه ما چرا نماز میخونیم؟ چرا به دنیا اومدیم؟ هدف از اومدن به این دنیا چیه؟ چرا حجاب میگیریم؟ و هزار تا چرای دیگه که تو ذهن من نوجوون شکل گرفته بود بعد از چند سرچ توی گوگل فهمیدم اول باید برم و این قرآن رو بخونم. این قرآنی که تو دستته یادگار بابا حاجیمه، بابا حاجی من یعنی همون پدربزرگم سرگرد بوده و شهید میشه با این قرآن کارای زیادی انجام داده و نمیدونم چطور شده که این قرآن به دست من رسیده فقط میدونم که این خواست خود بابا حاجی بوده که قرآنش دست من باشه اینو بدون وقتی این قرآن پیش منه آرامش دارم اینکه چطور دارم اینو میدم به تو در عجبم ولی این قرآن تنها داراییه منه ها پریناز مبادا بهش بی حرمتی بشه. پریناز: _نفس قرآن که عربیه من چطور بخونمش؟ نفس: _تو باید از ترجمش رو بخونی عزیزم در ضمن این کتاب آسمانی اونقدر جذابه که تو حتی از ناهار و شام میگذری تا سریع تر از همه چیزش سر در بیاری پریناز: _واقعا ممنونتم نفس کمک خیلی بزرگی بهت کردی قول میدم که صحیح و سالم بهت برش گردانم نفس : _این قرآن اونقدری جذبه داره که اگه بخوای نمیتونی بهم پیش بدی. و پریناز شروع شد... پرینازی که هیچی از این دین نمی‌دانست پرینازی که باید مخفیانه مطالعه قرآن میکرد تا مادرش نفهمد و بلایی سر آن قرآن گرانقدر بیاورد
دوستان و هم شهری های عزیز چند تا مریض داریم اقای حسین شاه علی و همچنین زن دایی عزیزمون بنا داریم براشون ختم حمد بگیریم هر کس هرچه در توان داره برای سلامتی شون سوره حمد بخوانه ممنون می شم خدا بهتون سلامتی بده
🍀🍀 هر كس اين تسبيح را هر روز تا يك سال بگويد، از دنيا نمى رود تا آنكه جايگاه خويش را در بهشت ببیند🍀 🏝🏝🏝🏝🏝🏝🏝🌟تسبيح جبرئيل عليه السلام🌟 🌿سُبْحانَ الدّائِمِ الْقائِمِ، 🌿سُبْحانَ الْقائِمِ الدّائِمِ، 🌿سُبْحانَ الْواحِدِ الاَْحَدِ، 🌿سُبْحانَ الْفَرْدِ الصَّمَدِ، 🌿سُبْحانَ الْحَىِّ الْقَيُّومِ، 🌿سُبْحانَ اللّه ِ وَ بِحَمْدِه، 🌿سُبْحانَ الْحَىِّ الَّذى لا يَمُوتُ، 🌿سُبْحانَ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ، 🌿سُبْحانَ رَبِّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، 🌿سُبْحانَ الْعَلِىِّ الاَْعْلى، 🌿سُبْحانَهُ وَ تَعالى. 🍀🍀 🌴🌴🍀🍀 شروع ۲۰/۶/۱۴۰۳ https://eitaa.com/13167193/16521 🌹🌹🌹🌹🌹🌹