ولی خوشحالم ... به این نتیجه رسیدم که خیلی از آدما رو اصلا نباید باهاشون دوستی میکردم...
سخته با اینکه ی برونگرام تنها باشم و خب اینکه پارسال کلی دوست داشتی ولی الان دیگه نداریشون ...
به قول مامانم 😂میگه خوبه من خوشحالم که دوستای زیادی نداری اینجوری بیشتر رو درست تمرکز میکنی و نیاز نیس نگران این باشی که وای الان تولد فلانی وای چی کار کنیم و... ی کادو میگیری میدی به طرف :تولد مبارک بغل تموم...
ی جوری میگن مگه تو چی کار میکنی انگار ب دستیار دارم همه کارام و انجام میده به جای من امتحان میده بجای من درس میخونه کار میکنه .... باور کنید منم مثل شما آدمم منم کار های خودمو دارم :)! آنقدر با حرفا گند نزنید تو روزی که با بدبختی ساختمش ...
وخب درک خانواده م زیر صفره نه منطق دارن تا نه درک دارن نه جنبه.. فقط کافیه ی حرف کوچیک از دهنت بیاد بیرون تا با حرفاشون پارت کنن😀🔪✨
جوری که خانواده منو میبینه : ی بیکار که همش گوشی دستشه ..کتاب؟چی هست مگه درسم میخونن؟ کار نه بابا کار چیه؟ و وقت آزاد ؟ تو مگه جز آزاد بودن کار دیگه داری؟ ... دلقک خانواده ای دیگه مگه نه؟ هوم نقش دیگه ای تو خونه نداری فقط نشستی روی اون صندلی ... خونه ؟ تو همش تو اتاقی ..عع خانم همسایه اومد بیرون از خونش... حتماً گشنشه ..
موجود آزار دهنده خانواده.. متفاوت..تو اصلا شبیه ما نیستی .. نکنه جدی تو بیمارستان جا به جات کردن... !
تو همیشه شادی .. اصلا گریه میکنی؟ خیلی بد غذایی .. چجوری زنده ای .. چقدر تغییر کردی ...
بچه های مدرسه ، همکلاسی هام : این بچهه .. خیلی انرژی داری ... چقدر بچه میزنی .. کیوته.. کوچولو .. احساساتی .. گریهو... موجود تنفر آمیز.. ازش بدم میاد ... خود شیرین ... دماغ کوچیکی داره .. هفتمه؟ نقاشی میکشه ... خنثی... اضافی... عجیبیه... مدرسه جای احساس ت نیست ... دل نازکه .. خیلی بچه س .....