فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 مادر هیجانی‼️
⭕️ #استاد_تراشیون
🍃🌸کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور 👉
https://eitaa.com/mech53442
قسمت ۱۸ چوب خداصدانداره باحرفهای مریم، علی که تابحال دریک جمع به صحبتهاش گوش نکرده
بود فوق العاده هیجان زده شدوگفت دخترم من ازتومعذرت می خوام من متوجه دیدگاه ونظراتت نشده بودم. واقعادیدگاه تو ارزشمندهست سپس حسین گفت جناب آقای شمالی انتخاب مریم به عنوان همسرم درصورت موافقت مریم وشماها،بخاطرمال ومنال وثروت نیست ، فقط بخاطرشخصیت خودساخته وانسان دوستانه وخداباورانه وویژگیهای منحصربفرد اوست والا همه مادرعرض چندسال به این ثروت رسیدیم ومی رسیم من تاالان به پدرومادرم ومریم راجع به ثروتم نگفتم البته من بیش از۵۰عمل جراحی قلب انجام دادم اما با۵عمل جراحی قلبی که انجام دادم اون افراددرشمال وتهران زمینهاواملاک وساختمانهایی رابه نام من زدندکه جسارتا قیمتشان میلیاردهاتومان هست من درکارساخت وسازهم هستم هر۲۵واحدی که می سازم یک واحدرابه انسانهای نیازمندوعروس،ودامادهای نیازمندمی دهم وگاهی درجراحی وکارهای کوچکتردرموردقلب ازنیارمندان پول نمی گیرم ،فقط یک فقره خریدزمین رادرحوالی نوشهر خدمت شماعرض کنم ۱۵ هکتارزمین خریدم که درعرض ۵سال قراره جاده بزنند واین زمین میلیاردهاتومن ارزش آن هست . این مساله را،نه به پدرومادرم گفتم ونه به مریم ،ازنظرمن ارزش علم ومعرفت واخلاق قابل مقایسه با ثروت نیست بنادارم یک مجتمع بزرگ سالمندان نیازمندبزنم که بچه هایی که به پدرومادرشان بی محبت شدندبه صورت رایگان خدمات دهی کنم همه اینهارامدیون پدربزرگهاومادربزرگهای مادری وپدری خودم هستم. که به من راه درست رایاددادندومحبت زیادی به من کردند وحلال زندگی کردندوسعی کردم بیشترین وبهترین احترام روبه اونهابکنم وهنوزهم دستان اونهارومی بوسم وبه این بوسه افتخارمی کنم من دربرابرعظمت مقام پدرومادرم ذره ای بیش نیستم وبلندشد دستان پدرومادرش رابوسید وپدرومادرش به گریه افتادند علی مات ومبهوت مانده بودخدایاچه می بیندمن که فکرمی کردم ثروتمندم وخانواده سهراب ضعیف ترازمن هستند احساس حقارت کردوعرق شرم برپیشانیش نشست مریم گفت همانطوریکه گفتم پول وثروت ومال حسین ومال ومنال پدرم برای من مهم نیست .من اگرجواب مثبت به حسین اگربدهم بخاطراخلاق وادب ومعرفت وکارصادقانه اش درپزشکی هست چون احساس می کردم حسین هم صادق هست وهم صالح ،اما حسین تابحال این چیزهاروبنابه هرنیتی به من نگفت بنابراین فعلا پاسخم منفی هست من باید فکرکنم. حسین باورش نمی شدکه مریم اینجوری پاسخ بدهد وعلی وشیواهم بشدت ناراحت شدندکه این چه حرفیه که مریم می زند امامریم پاسخش قاطعانه ومحکم بودوباعذرخواهی ازجلسه خواستگاری خارج وبه بیمارستان رفت. همه مات ومبهوت شدند وبعدازنیم،ساعت خانواده حسین به خونه خونشون رفتنداماعلی وشیواکلی حرص خوردند که اولاچراحسین روخوب نشناختنددوم اینکه چرامریم جواب منفی به حسین داده ........... ادامه دارد ........... قسمت ۱۸چوب خداصداندارد کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه قرائت ترتیل زیبای دختر خردسال را را ببینید ولذت ببرید ماشاءالله...
اگرباگوش جان بشنوید آرامش می گیرید کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
#مهم_و_ضروری
اگر رازی در گذشته دارید و مردد هستید درباره آن با همسرتان یا همسر آینده خود صحبت کنید یا خیر یا اگر شما آن شخصی هستید که به گذشته همسر خود شک دارید و نمیدانید کنکاش و دانستن درباره آن، اوضاع را بهتر میکند یا بدتر، لازم است قبل از هر اقدامی با مشاور صحبت کنید. گاهی بیان مسائلی که مربوط به گذشته است و یا سرک کشیدن در گذشته همسر تمام اعتماد و احساس امنیتی که مدتها برای ساختن و حفظ آن تلاش کرده بودید را از بین میبرد که بازسازی آن کار چندان آسانی نیست. پس بیمهابا اقدام نکنید.
🍃🌸کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور
https://eitaa.com/mech53442
گاهی اشتباهی که ما در رابطه با #همسرمون میکنیم اینه که با حرف هامون یه جوری احساس #بی_لیاقتی و #کوچیک_بودن و #حقارت بهش میدیم !
مثلا وقتی یه کاری میکنه یا یه چیزی میگه میگیم :
🔸یکم منطقی فک کن!
🔹آخه چرا انقد بی فکر و ساده ای؟
🔸چرا میذاری انقدر راحت گولت بزنن؟
🔹چقدر بچه گانه فکر میکنی!
و.....
وقتی اینجوری میگیم #دو تا عکس العمل ممکنه ببینیم :
👈 یا شوهرمون برای #اثبات خودش لجبازی رو در پیش میگیره و تازه اول ماجراست!
👈👈یا اینکه شوهرمون از ما دور میشه و برای اینکه سرزنش نبینه و نشنوه ترجیح میده یکم مخفیانه تر اقدام کنه و شرح کارها و حرف هاش رو دیگه به ما #نمیگه!
۱کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
✍️✍️(باسلام واحترام من خانم ۲۴ساله هستم وعضوهمین کانال ، با پسرهمسایه شوهرخواهرم وخواهرم به توصیه انها باایشون ۳ساله ازدواج کردم ایشون کارمند دانشگاه هستند.من هم کارمند بهداشت هستم هردومون تاساعت ۳عصروگاهی ۵عصروالبته من گاهی یک الی دوساعت زودتربه خونه میام،اصلا مایل نیست خونه بستگان من یابستگان اون بریم ،بهش میگم جادید ماکه همیشه نمی تونیم توخونه زندانی باشیم ویامن همیشه تنهایی به خونه اقام تووخودم برم همیشه،من همراه خداهروخواهرشوهرام میرم واحساس خجالت می کنم خیلی ادم خوبیه ،اصلا باهم دعوانمی کنیم بابچه امون بازی می کنه ونگهش می داره واونوپارک کی بره ومسافرت می ریم اماتنها،حتی برادروخواهراش خونمون میان اماسالی یکباربهزمنرمیگن چونرجاوید نمیادماهم نمی اییم خونه پدرم وپدرشوهرم جمعه هاهمهرجمع میشن ،من یک هفته،باپسرم خونه پدرم میرم بک هفته خونه پدرشوهرم گاهی اوقات هم خانواده پدرم وهم پدرشوهرم به من متلک میگن که شوهرت می ترسه غذابده نکنه تونمی خوای ،خیلی باهاش صحبت کردم تاثیری نداره میگه حوصله کسی روندارم تمام پولهاوکارت حقوقش دست من هست ماشبن به نام من خریده ،خونه نصف به نام من هست نصف به نام اون توروستای خودشون باغ دارن ،رسیدگی به کارکارگراهم بعهده من وبرادرشوهرکوچیکم یاداداش کوچیک من هست اصلا،باهیچکس دمخورنیست بهش پیشنهاددادم که مشاوره بریم دوهفته بامن سرسنگین،بود لطفا ازشماراهکارمی خوام ممنونم که به من کمک می کنید .باتشکرس_ی۲۴ساله ) ##دوستان عزیزوبزرگواربه جهت اخذتجربیات واستفاده ازنظرات خوب شماوکمک به این خواهرخوبمون لطفاراهکارخودتان رادرکمک به این خواهرعزیزمون به پیوی سرکارخانم بدری مدیرمحترم کانال ارسال بفرمایید تا پاسخ شما دراین کانال به اشتراک گذاشته شود## سوال ازشماوپاسخ ازشما _ باتشکرگروه مدیران ، کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام علی(ع): زمانى که مقدمات نعمتها به شما رسید، در نهایت آن را با کمشکری از خود مرانید.
#صبح_نو
امروز پنجشنبه
۹ آذر ماه
۱۶ جمادیالاول۱۴۴۵
۳۰ نوامبر ۲۰۲۳
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
#مدارای_ماشینی_با_همسر
💠 به این مثالها دقّت کنید: توقّف ماشین هنگام #داغ کردن، بار سنگین نزدن هنگام کمباد بودن آن، توقّع #متناسب با مدل ماشین (مثلاً از پراید توقّع ماشین مدل بالا نداشتن)، توجّه به نقص #فنّی ماشین و پیگیری جهت رفع آن، پذیرش برخی محدودیتها و قوانین رانندگی مثل بستن #کمربند، سرعت مجاز، ایستادن پشت چراغ قرمز و دهها موارد دیگر که هر رانندهای #رعایت آن را بر خود لازم میداند.
💠 بطور واضح میبینیم که معمولاً انسانها در زندگی #ماشینی خود با وسائل بیجان، اخلاق #مدارا، انصاف، رسیدگی و توجّه به آن وسیله را رعایت کرده و حتّی در مواردی برای #نگهداری و استفاده بهتر و مفیدتر از آن به #متخصّص آن وسیله مراجعه کرده و یا آموزش میبینند.
💠 زن وشوهر در زندگی مشترک، با #انسان زندگی میکنند انسانی که روح پیچیده و ظریف دارد و به طریق اولی باید اخلاق مدارا و #رسیدگی و درک همسر را از خود نشان دهند. پس باید #قوانین زندگی با انسان را از راه مطالعه، استفاده از تجربه دیگران، تفکّر و یا #مشاوره بیاموزند.
💠 از قوانین اصلی زندگی این است که توقّع خود را با شرایط همسرمان #تنظیم کرده و همیشه ظرفیّت، استعداد و توان خودش را مدّ نظر قرار دهیم. توجّه به #توان جسمی، مالی، فکری و روحی همسرمان میتواند تنظیم کننده سطح توقّع ما از همسرمان باشد.
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که؛
"پدر" تنها قهرمان بود!
عشــق، تنـــها در "آغوش مادر" خلاصه میشد!
بالاترین نــقطه ى زمین، "شــانه های پـدر" بــود!
بدتـرین دشمنانم، "خواهر و برادر" های خودم بودند!
تنــها "دردم"، زانو های زخمـی ام بودند!
تنـها چیزی که "میشکست"، اسباب بـازیهایم بـود!
ومعنای "خداحافـظ"، تا فردا بود...
بیان این مسایل بخاطراین نیست که فقط یاداوری کنیم،بلکه بخاطراین است ضمن استفاده ازتکنولوژی روزازصفای گذشته،اگرفاصله گرفتیم پیوندبرقرارکنیم کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
فصل پنجم: جلسه با نوجوانان
چگونه با نوجوانان صحبت کنیم تا گوش دهند و چگونه گوش دهیم تا نوجوانان صحبت کنند؟ نویسنده آدل فابر و الین مازلیش
🌱🌱🌱🌱🌱
در این فصل جلسه ای با نوجوانان ترتیب داده می شود و نظرات آنها راجع به سوالات زیر پرسیده می شود:
✨اگر بتوانید توصیهای به والدین بکنید آن چیست؟
- به ما نگویید هرچه دلت میخواهد به من بگو و بعد وقتی ما حرف دلمان را میزنیم عصبانی شوید و با بد اخلاقی با ما صحبت کنید
- چیزهایی شبیه هنوز داری با تلفن صحبت میکنی یا دوباره داری میخوری به ما نگویید وقتی میبینید مشغول انجام آنها هستیم به ما نگویید این کار را نکن و سپس خودتان همان کار را بکنید مثل سیگار کشیدن و ..
- اگر با بدخلقی به خانه میآیید مشکلاتتان را بر سر ما خراب نکنید یا برای روز بدتان ما را سرزنش نکنید.- از دوستانمان انتقاد نکنید وقتی شما آنها را نمیشناسید.
-اگر دوست داریم با دوستانمان باشیم نه با اعضای خانواده در ما احساس گناه به وجود نیاورید.
- اگر میخواهید بچههایتان حقیقت را به شما بگویند آنها را برای هر موضوع کوچکی تنبیه نکنید.
- اگرچه بچههای شما دیگر کوچک نیستند و نوجوان شده اند به آنها بگویید عاشقشان هستید و آنها را بغل کنید و ببوسید.
✨اگر بتوانید به دیگر نوجوانان توصیهای کنید به آنها چه میگویید؟
- کارهای احمقانهای مثل استعمال مواد مخدر انجام ندهید فقط برای اینکه بچههای دیگر شما را دوست داشته باشند.
- با همه حتی بچههایی که معروف نیستند دوستانه برخورد کنید و زورگو نباشید.
- وقتی بچههای دیگر کسی را اذیت میکنند به آنها ملحق نشوید.- ارتباطات حقیقی و خوب را رشد دهید سپس وقتی شرایط زندگی سخت میشود و کسی در کنارتان نیست کسانی هستند که به شما کمک کنند.
✨آرزو میکردی چه چیزی در زندگیتان متفاوت بود؟ ( در خانه در مدرسه یا با دوستان)
- ای کاش والدینم متوجه بودند که من دیگر بچه نیستم و اجازه میدادند کارهای بیشتری انجام دهم.
- ای کاش برنامهام با مطالعه و کلاسهای موسیقی پر نبود تا میتوانستم زمان بیشتری با دوستانم باشم.
- ای کاش دوستانم ارتباطشان با هم خوب بود و از من نمیخواستند از طرف خاصی حمایت کنم.
- ای کاش مردم بر اساس ظاهرتان به آنچه میپوشید درباره شما قضاوت نمیکردند.
🌱🌱🌱
والدین گرامی شما نیز این سوالات را از نوجوانان خود بپرسید و نظرات آنها را راجع به سوالات در قسمت نظرات مطرح کنید.
✨✨✨✨✨✨✨✨
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
حدود یازده سال پیش خواهرم تازه عروسی کرده بود🌸 یه روزباشوهر وبچه هام رفتیم خونشون بهشون سر بزنیم،شبو خونشون بودیم چون خونه ی ماتو یه شهر دیگه بود ،خلاصه صبح پاشد صبحانه وپذیرایی مفصل،ولی من گشنم نبود نتونستم صبحانه بخورم،بعد یه ساعت چای ومیوه و شیرینی اورد،اون موقع بود که احساس گششنگی کردم،ولی چون شوهرش پیشمون نشسته بود ومن هم باهاش رو دروایسی داشتم،یه میوه کوچولو خوردم،دیگه شوهرم با بچه ها رفتن بیرون ،فک کردم شوهر خواهرم هم رفته بیرون با خواهرم تنهائیم،رفتم روشیرینیها عین شیرینی ندیده ها شروع کردم به خوردن گفتم اخ گشنم بود ها😜،دیدم خواهرم نگام میکنه هی میخنده😂،گفتم چیه خوب گشنمه😜،دیدم شوهرش تواشپزخونه پشت ٱپن وایساده،چون خواست من خجالت نکشم سرشو کرده بود تو کابینت 🙈،فک کنم از خنده داشت کابینتو گازمی گرفت😀😀
سوتی های خاطره انگیر کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
قسمت ۱۹چوب خداصداندارد حسین که انتظارچنین برخوردی راازمریم نداشت بشدت ناراحت شد وبه مریم زنگ زدامامریم به تلفنهاش پاسخ نداد چون حسین ناراحت بودبه،سمت بیمارستان حرکت کرددرداخل بیمارستان ازهرکسی سوال می کردمی گفتندمریم رادیده اندامانمی دانند الان کجاست ،حسین کلافه بودپیامکهای پشت سرهم برای مریم می فرستادامامریم اصلا پاسخ نمی دادبالاخره حسین دست ازجستجوبرداشت وبه،سمت خانه حرکت کرد به محض رسیدن به خانه سوال کردمریم باتلفن خانه تماس نگرفته؟که باپاسخ منفی پدرومادرش مواجه شده ،وناراحت به سمت اتاق خودش رفت وروی صندلی اتاقش نشست وفکرکردکه چرامریم نادیروزاینهمه منتظرخواستگاری بود بکدفعه به اینصورت تغییرکرده ؟؟!!وجواب منفی داده وحتی نگفته اجازه بدید فکرکنم دوسه ساعتی فکرکردبه نتیجه نرسیددرروزهای بعد به مریم تلفن زدمریم پاسخی نمی داد چندباردربیمارستان، مریم رودید اما مریم با برخوردمعمولی وخشک ،جواب سلام حسین رامی داد ومی رفت ویاباهمکارهامشغول کاروصحبت بودپروزه هایی هم که باحسین مشغول کاربودندرومتوقف کردوحتی قسمت پایانی نوشتن کتاب ۵جلدی مشترک باحسین روهم که کمترازیک درصد مانده بودمتوقف کرد حسین ۵جلدی مشترک راتمام کرد واماده چاپ شد ۱۵روزازاین،قضیه می گذشت اماذره ای ازنظرمریم نسبت به حسین تغییرنکرده بود،درمنزل هم،سعی می کرددرپاسخ به،سوالات پدرومادرش مبنی بردلایل جواب رددادن به خواستگاری حسین چرادوباره فکرنمی کند؟وبه نظرمثبت نمی رسد؟ میزان مطاله وتحقیق مریم افزایش پیداکرده بودعلی وشیوابادیدن کمال و بیماری خودشان زجرمی کشیدند اخیراهم که حالاباخواستگاری حسین موافقت کردندچراپاسخ منفی داده.مریم اصلا به پدرومادرش بی احترامی نمی کردودربررسی وضعیت بیماری پدرومادرش دیگه باحسین مشورت نمی کردبابقیه دکتراحرف می زدومشورت می کرداین برای حسین زجرآوربود وتحمل اینکه دیگران باهاش صحبت می کردنداماحسین بامریم،صحبت نتونه بکنه براش زجراوربودحسین ازپدرومادرش خواست دوباره باپدرومادر مریم صحبت کنندکه ببینندداستان چیه وازجلسه خواستگاری نظرمریم چرا برگشت؟ نکنه پای کس دیگری درمیان هست وانهانمی خواهند به مابگویند؟.سهراب ورعنابراساس قرارقبلی به خونه مریم رفتندکلی باهم صحبت کردنداونهاهم گفتندبخداماهم هیچ اطلاعی نداریم،دراین موقع مریم وارداتاق شد بااحترام زیادبا پدرومادرحسین برخوردکرد،ده دقیقه نشست وبعدعذرخواهی کردکه شیفت کاریش هست باید به بیمارستان بره ،وبه سمت بیمارستان حرکت کرد حسین دربیمارستان بود بک لحظه مریم رودید مریم سلام کردو کارهای پزشکی مربوط به بیماران راباهم چک کردندومریم معمولی خداحافظی کردورفت دنبال کارهای بقیه بیماران ، حسین چون شیفت کاریش تمام شد به،سمت خانه حرکت کردبعدازنیم ساعت پدرومادر حسین کل ماجرای رفتن به خانه مریم راگفتند اماچیزی دستگیرشان نشد حسین عصبی شده بودوقتی ۴۵روزگذشت حسین تقاضای تغییربیمارستان راداد وبه بیمارستان دیگری رفت وخیلی غمگین وناراحت بود بعدازچندروزمریم متوجه شد حسین ازاین بیمارستان رفت وکارهای خودش راطبق برنامه انجام می داد حالا مریم هم درزمینه قلب پیشرفت زیادی کرده بود کتابی که مدتهاداشت می نوشت را تمام کردواماده چاپ شد ودریک،شب مصاحبه مریم بامجری شبکه سه،سیما درموردفعالیتهای ایشان دربیمارستان درمعرض دید مردم قرارگرفت و پدرومادرخودش وپدروماد حسین هم دیدند.علی به دخترش گفت امشب مصاحبه ترونشون داد ند. مریم گفت می دونم بابا خودم دیدم ،مادرحسین هم به مریم زنگ زد مریم باسلام علیک گرم جوابشوداد پدرومادرحسین تعجب می کردند اوبامابرخوردخیلی خوبی داره به مامیگه عمووزن عموجان ،اشکال کاردرکجاست؟خیلی فکرکردندمتوجه اشکال شدند وبه حسین قضیه روگفتند وحسین به مریم پیامک میده حق باتوبوداونشب من بعضی حرفهارونباید می گفتم وبعضی چیزهاروباید به تومی گفتم فقط می خواستم غافلگیرت کنم .مریم هم پاسخ داد هروقت خواستید بیاییددر خدمت شماهستیم حسین خوشحال شدامدخونه دوش گرفت وگل وشیرینی گرفتندوباسرووضع عالی براساس قرارقبلی باپدرومادرمریم، به خونه مریم امدندبرخلاف جلسه قبل مریم خیلی برخوردبهتری با حسین کرد ونشستند علی و شیواکه گیج شده بودندگفتندمریم دخترم موضوع چیه؟ این،قهر۴۵ روزه و واون علاقمندی این همه سال داستانش چیه ؟ مریم گفت ضمن احترام به همه بزرگترای مجلس ،واینکه همه شماازمن بزرگترهستید چندتانکته راباید متذکربشم ادامه دارد........................................... قسمت ۱۹چوب خداصداندارد کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442