eitaa logo
مجموعه‌ فرهنگی رسانه ای طلوع
521 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
132 فایل
🔵 پیام سنجاق شده کانال رو بخون تا ما رو بیشتر بشناسی اصفهان. خ کاشانی. ک ۸.طبقه ۲ 👈ارتباط با پشتیبان @Toloueadmin216 #آموزش_پیشرفت_اشتغال 👈 روبینو:rubika.ir/media_toloue 👈آپارات:aparat.com/media.toloue 👈 اینستاگرام:Instagram.com/media.toloue
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 من دلم را که می تپد با تو گرچه گمراه دوست می دارم با تو معدود خنده هایم را گرچه کوتاه دوست می دارم چشم خود را که دیده بود تو را دست خود را که چیده بود تو را پای خود را که مدتی شده بود با تو همراه، دوست می دارم 👤
شهادت امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد ▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 بهلول و عطار شیاد آورده اند روزي بهلول از راهی می گذشت . مردي را دید که غریب وار و سربه گریبان ناله مـی کنـد . بهلول به نزد او رفت سلام نمود و سپس گفت : آیا به تو ظلمی شده که چنین دلگیر و نالان هستی؟ آن مرد گفت : من مردي غریب و سیاحت پیشه ام و چون به این شهررسیدم ، قصد حمام و چند روزي استراحت نمـودم و چـون مقـداري پـول و جـواهرات داشتم از بیم سارقین آنها را به دکان عطاري به امانت سپردم وپس از چند روز که مطالبه آن امانت را از شخص عطار نمودم به من ناسزا گفت و مرا فردي دیوانه خطاب نمود. بهلول گفت : غم مخور. من امانت تو را به آسانی از آن مرد عطار پس خواهم گرفت. آنگاه نشانی عطار را سوال نمود و چون او را شناخت به آن مرد غریب گفت من فردا فلان ساعت نزد آن عطار هستم تو در همان ساعت که معین می کنم در دکان آن مرد بیا و با من ابداً سخن مگو. اما به عطار بگـو امانـت مرا بده . آن مرد قبول نمود و برفت. بهلول فوري نزد آن عطار شتافت و به او گفت : من خیال مسافرت به شهرهاي خراسـان را دارم و چـون مقداري جواهرات که قیمت آنها معادل ۳۰ هزار دینار طلا می شود دارم ، می خواهم نـزد تـو بـه امانـت بگذارم تا چنانچه به سلامت بازگردم آن جواهرات را بفروشی واز پول آنها مسجدي بسازي . عطار از سخن او خوشحال شد و گفت : به دیده منت . چه وقت امانت را می آوري ؟ بهلول گفت : فردا فلان ساعت و بعد به خرابه رفت و کیسه اي چرمی بساخت و مقداري خرده آهن و شیشه در آن جاي داد و سر آن را محکم بدوخت و در همان ساعت معین به دکان عطار برد. مرد عطـار از دیدن کیسه که تصور می نمود در آن جواهرات است بسیار خوشحال شـد و در همـان وقـت مـرد غریب آمد و مطالبه امانت خود را نمود . مرد عطار فوراً شاگرد خود را صدا بزد و گفت : کیسه امانت این شخص در انبار است، فوري بیاور و به این مرد بده. شاگرد فـوري امانـت را آورد و بـه مرد داد و آن شخص امانت خود را گرفت و برفت و دعاي خیر براي بهلول نمود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه شبایی هست که صبحش دیگه اون آدمی که قبلا بودی نمیشی.🚶‍♀ ✨🌙✨
. خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت دل گشته چو گل سبز به خاک سر راهت هم بام فلک پایگه قدر و جلالت هم چشم ملک خاک قدم های سپاهت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم یه کارت پستال جذاب هدیه یه کارفرهنگی تمییز داشته باشیم 😉 رزقها •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈ 🔹️رسانه طلوع https://eitaa.com/media_toloue
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوکی براونی ۱ دقیقه‌ای پروتئینی😍 بدون گلوتن است! این کوکی حاوی حدود ۱۵ گرم پروتئین است💪🏻 مواد لازم : شیره انگور ۱ ق غ کره بادام زمینی ۱ ق غ پودر کاکائو ۲ ق غ پودر پروتئین ۱ ق غ کاکائو شیر ۱ ق غ ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈ 🔹️رسانه طلوع https://eitaa.com/media_toloue
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 مرغ دو منی شغالی مرغی از خانه پیرزنی دزدید. پیرزن در عقب او نفرین کنان فریاد می کرد: ای وای! مرغ دو منی مرا شغال برد. شغال از این مبالغه سخت در غضب شد و از غایت تعجّب و غضب به پیرزن دشنام داد. در آن میان روباهی به شغال رسید و گفت: چرا این قدر بر افروخته ای؟ شغال گفت: ببین این پیرزن چقدر دروغگو و بی انصاف است. مرغی را که یک چارک هم نمی شود دو من می خواند! روباه گفت: بده ببینم چه قدر سنگین است! روباه مرغ را گرفته، روی به گریز نهاد و گفت: به پیر زن بگو مرغ را به پای من چهار من حساب کند!! •┈••✾•✨🌺✨•✾••┈ 🔹️رسانه طلوع https://eitaa.com/media_toloue
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜امشب یه آموزش براتون میارم که میـتونیـد خیلی راحـت متنی رو پشـت یه سـوژه بنـدازید و جـلـوه خاصـی به کلیپ بدین.😊 منتظرم باش 😇
معرفی کتاب گندم 🌻 داستان رمان گندم راجب یک خانواده ثروتمند هست که بیشتر اعضای آن کنار هم زندگی میکنند. طی اتفاقاتی یکی از اعضای این خانواده به نام گندم متوجه میشود که بچه ای سر راهی بوده. گندم مشکلات روحی پیدا می کند و در طی همین اتفاقات...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-  بنواز ‹ سازِ › آرزوهایت را . .💛′
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜امشب یه آموزش براتون آوردن که میـتونیـد خیلی راحـت متنی رو پشـت یه سـوژه بنـدازید و جـلـوه خاصـی به کلیپ بدین.😊 به نظـرت از ایـن ترفـند چـه اسـتـفـاده ای میشه کرد؟🤔