رسانه الهی
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ #رمان #ستاره_سهیل #قسمت_دوازدهم تحسین، در چشمان خیره ستاره برق میزد. همانطور که
#رمان
#ستاره_سهیل
#قسمت_سیزدهم
دلسا که انگار مخاطبی جز کیان نداشت، گفت: «آقا کیان! نگران نباشین. ما عادت داریم، یهو وسط مهمونی، عموییِ ستاره جون زنگ میزنه سینجینش میکنه. میترسه ما دختربرادرش رو منحرف کنیم.»
تعجب درچهره کیان موج میخورد. خواست چیزی بپرسد، اما وقتی نگاهش به صورت برافروخته ستاره افتاد، حرفش را خورد.
دلسا اما ادامه داد:
-خلاصه آقا کیان، عموییِ ستاره، چون ازین جوجه بسیجیهاست، روش حسا....
ستاره با کف دست طوری دلسا را هل داد که نزدیک بود، بیفتد. دلسا سکندری خورد اما تعادلش را حفظ کرد.
ستاره غرید :
حرف دهنت رو بفهم!
دلسا کمی ترسید.
- چیه مگه دروغ میگم؟
زیر لب آهسته زمزمه کرد:
«وحشی!»
آرش کلافه سرش را این طرف و آن طرف چرخاند.
-بسه دیگه! دلسا ساکت شو.
دلسا اما احساس کرد هنوز به هدفش نرسیده و آخرین تلاشش را هم کرد:
«واقعاً که دلم براتون میسوزه آقا کیان، با این اصل و نسبی که شما دارین و این برورو و صداتون.... چشمتون افتاده پی این دخترهی یتیم... والا کوزت بیشتر بهش میاد تا ستاره..»
ستاره که از شدت خشم صورتش سرخشده بود، خواست چیزی بگوید اما آرش با اشارهی سر و دست از او خواست که آرام باشد، بعد با لحن جدی به دلسا گفت : «لطفاً خفه شو!»
کیان انگار زبانش بند آمده بود. خواست از ستاره دلجویی کند، اما نمیدانست چه بگوید.
مینو که چنددقیقهای میشد، تمام حواسش به گوشیاش و مدام در حال تایپ کردن بود، هرازگاهی توجهی به بحث بین ستاره و دلسا میکرد. فقط زمانیکه ستاره کیفش را برداشت،نگران پرسید :«ستاره داری چیکار میکنی ؟ستاره چی شد ؟»
ستاره کیفش را برداشت و با سرعت از آنجا دور شد. کیان دستش را بهمعنای اینکه "خودم برش میگردانم" ، جلوی مینو گرفت و دنبال ستاره رفت. درحالیکه نفسنفس میزد، گفت: «ستاره.. ستاره خانم!..»
همه آن لحظه، درحال تماشای رفتن ستاره و کیان بودند. خنده و شادی چند لحظه پیش، تبدیل به پچپچهای مرموز شده بود.
بعد از چند بار صدا زدن، بالاخره ستاره ایستاد. بااینکه اشکی بر گونهاش جاری نبود، اما چشمانش مانند خون قرمز شده بود. کیان پشت سر ستاره ایستاده بود و صدای نفسهای تندش را میشنید.
-من نمیدونم.. چی بگم.. هرچی بگم، چیزی از ناراحتیت کم نمیشه، میدونم... اما با ناراحتی از اینجا نرو.. چند لحظه بشین، اگر حالت بهتر نشد، برو، باشه؟ ستاره؟
ستاره هنوز نفسش سر جایش نیامده بود. بهخاطر رد شدن دلسا از خط قرمزهایش که مسائل خانوادگیاش بود، بخاطر تحقیر شدنش، و تماسهای مداوم عمویش بهشدت بههمریخته بود. هیچ اثری از شادی چند لحظه پیشش باقی بود. تنها حسی که داشت دلهره و دلشوره بود.
مستاصل درحالیکه کیفش در دستانش قرار داشت، بهطرف کیان برگشت. بخاطر تندراه رفتن، شالش بههمریخته بود. دستهای از موهای موجدار قهوهایاش از کنار گونهاش بیرون ریخته بود.
لحظهای، دل کیان لرزید.
ستاره بدون هیچ حرفی، به سمت نیمکتی که زیر درخت بید قرار داشت، رفت.
کیف را روی نیمکت رها کرد، خودش را هم همینطور.
کیان که مطمئن شد ستاره آرامتر شدهاست، با احتیاط کنار کیفش نشست. بعد از چند لحظه سکوت گفت: «من نمیدونستم که شما... یعنی این اصلا مهم نیست... راستش،... من امشب واقعاً این ترانه رو برای تو خوندم، ستاره!»
ستاره پوزخندی زد.
کیان کمی ابروهایش بههم گره خورد.
-باور نمیکنی؟
ستاره با صدایی که بیش از حد آرام بود گفت: «فعلاً که نه! شاید یه روز باور کنم.. اما.. الان هیچچیز رو باور ندارم. حتی خودم رو. حالم از این دلسا بههم میخوره. یه آدم دم نفرتانگیزه..»
-من حس میکنم اون به شما حسادت میکنه. یعنی فکر کنم همه اینو فهمیدن.
ستاره سکوت کرد، دلش اما آشوب بود.
نگاهی به کیفش انداخت. نمیتوانست تا این حد عمو را بیخبر بگذارد. گوشی را از کیفش بیرون آورد، ده تماس از دسترفته داشت. دلش داشت زیرورو میشد.
با لحن صمیمی و مردد، نام کیان را به زبان آورد:
«کیان ! من یه تماس باید بگیرم، همینجا منتظرم بمون.»
چهرهی نگران کیان به لبخندی شکفت.
-بله حتما!
ستاره کمی آنطرفتر رفت. نفس عمیقی کشید. خواست شماره عمویش را بگیرد که گوشیاش زنگ خورد. بلافاصله وصلش کرد. صدای نگران و عصبانی عمویش را شنید: «ستاره.. عمو.. سلام! چرا برنمیداری؟ ساعت ۱۱ شبه. نمیای خونه؟»
ستاره سعی کرد مهربانی را در لحن صدایش حفظ کند.
-سلام عمو جان! من به عفت جون گفتم که دیر میام. یکی از دوستام شام دعوت کرده رستوران.
-آخه این موقع شب؟ ستاره عمو، من دلم داره مثل سیرو سرکه میجوشه.
-میام عمو جون! نگران نباش.
-تا ۱۲ خونه باشیها!
-آخه عمو..!
-آخه نداره، ماشین داری یا بیام دنبالت؟
- دوستم ماشین داره، میام خودم.
-منتظرتم عمو، خداحافظ.
#نویسنده:ف.سادات{طوبی}
❌❌کپی به هر نحو ممنوع!
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
⚠️لا اله👈 "نیست معبودی" را میگویند،
امّا الاّ الله 👈جز خدا" را نمیگویند.😱
✍#تحریف، تقطیع و #دروغ، یکی از
بهتربن #ترفندهای_دشمن است.
هنوز چند روز بیشتر نگذشته که رهبر معظم انقلاب فرمودند:👇
[[ #حجاب، یک #واجب و
#ضرورتِ_شرعی است.
باید #نهی_از_منکر کرد.
اما دختران بد حجاب، بی دین و ضد انقلاب نیستن ]]
سریعاً دست به دامن تحریف شدن و
تفسیر به رأی کردن که رهبر گفته:
بد حجابها دختران ما هستن و بی دین
نیستن، بنابراین نیازی به گشت ارشاد
نیست.🧐
👈ارشاد رو هر کسی میتونه انجام بده
👈ارشاد، از مادّهی رُشد و به معنای راهنمایی است.
#یعنی با راهنمایی #بدحجاب، مایهی رشد و پیشرفت او بشویم.
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
مداحی_آنلاین_تو_میایی_و_همه_دردامون_دوا_میشه_محمود_کریمی.mp3
8.92M
🌺 #میلاد_امام_زمان(عج)
🔆 #روز_امید
💐تو میایی وهمه دردامون دوا میشه🌹
💐تو میایی و دلم وا میشه❤️
🎙 #محمود_کریمی
👏 #مولودی
👌فوق زیبا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
رسانه الهی 🕌@mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
🔵 این روزها بعد از داستان #مسمومیت_دختران خیلی میشنویم که ظلم به دختران و زنان را در جمهوری اسلامی تمام کنید!😶
👈 آیا میدانید جمهوری اسلامی برای دختران و زنان چه کارهایی انجام داده است؟ ⇩⇩⇩
1⃣⭕️ در بحث آموزش:
♦️ به گزارش WEF یعنی انجمن جهانی اقتصاد، ما در برابری حق تحصیل دختر و پسر و عدالت آموزشی در دنیا رتبهی 1 را داریم.
💢 به گزارش سازمان ملل قبل از انقلاب ایران جزء بیسوادترین کشورها در حوزهی بانوان بود اما الان جزء باسوادترین کشورها در حوزهی #بانوان هستیم: میزان بیسوادی زنان ایران، از ۵۰ تا ۶۰ درصد در سال 1354 به کمتر از 10 درصد در سال 1389 کاهش یافتهاست.
♦️ افزایش نسبت دختران به پسران در #تحصیلات_دانشگاهی:
نسبت دختران در کل دانشجویان، از حدود 25 درصد در دهۀ 50، گاه به بیش از 50 درصد رسیده است.
♦️ افزایش #استادان_زن در دانشگاهها:
نسبت زنان در استادان و هیئتعلمی دانشگاههای کشور، از حدود 14 درصد در دهۀ 50، به حدود 30 درصد در دهۀ 90 رسیدهاست.
ادامه⇩⇩⇩
#زن_عفت_افتخار
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
ادامه👇👇👇
⃣⭕️ در بحث #ورزش_بانوان:
♦️ تعداد رشتههای ورزشی بانوان از ۷ رشته در سال 1357، به ۳۸ رشته طی ۲۰ سال اول انقلاب
♦️ تعداد مربیان ورزشیِ خانم نیز رشدی نجومی داشته و از 9 مربی به 35.000 مربی افزایش یافته است.
♦️ تعداد #داوران_زن نیز از ۷ نفر به 16٫000 نفر رسیده است، که نشان از افزایش ۲هزاربرابری داورِ زن است
♦️ همچنین تعداد
#ورزشگاههای_اختصاصی_بانوان پس از انقلاب اسلامی، 30 برابر شدهاست.
♦️ فدراسیونهای فعال ورزشی در حوزۀ بانوان از ۱ مورد به ۴۹ فدراسیون افزایش یافته است.
♦️ مدالهای کسبشده در رویدادهای بینالمللی توسط بانوان از ۲ مورد در ابتدای انقلاب به بیش از ۸۰۰ مورد رسیده است.
ادامه⇩⇩⇩
#زن_عفت_افتخار
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
ادامه 👇👇👇
3⃣⭕️ در بحث بهداشت و سلامت:
♦️ در شاخصهی
#امید_به_زندگی_زنان،به گزارش WHO (سازمان بهداشت جهانی) ما پایینتر از تمام کشورهای منطقه به جز افغانستان بودیم، پایینتر از تمام کشورهای آمریکای جنوبی بودیم، پایینتر از تمام کشورهایی که از شوروی جدا شدند بودیم، درحالی که الان بالاتر از بسیاری از کشورهای جهان هستیم و از ۵۷ سال به بیش از ۷۷ سال رسیده ایم.
♦️ در تعداد #پزشک_بانوان، پس از انقلاب، تعداد پزشکهای فوق تخصص مرد 3 برابر شده اما خانمها 12 برابر شده است.
♦️ افزایش نسبت
#پزشکان_متخصص_زن از 15 درصد به 40 درصد طی فقط بیست سال.
♦️ افزایش نسبت پزشکان فوقتخصص زن از 9 درصد به 30 درصد طی فقط بیست سال.
♦️ افزایش نسبت پزشکان متخصص زن در حوزۀ #زنان_و_زایمان، از 16 درصد به 98 درصد طی فقط بیست سال.
و...
ادامه⇩⇩⇩
#زن_عفت_افتخار
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi