eitaa logo
رسانه الهی
352 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
690 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَللَّھُمَ حَوّل حالنا بِظهور الحُجّة 💚 عجّل الله تعالى فرجه الشريف 🌸اَللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّة ابْن الحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَة وَلِيَّاً وَ حَافِظَاً وَ قَائِدَاً وَ نَاصِرَاً وَ دَلِيلَاً وَ عَيْنَاً حَتَّى تُسْكِنهُ أَرْضَکَ طَوْعَاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً بِرَحْمَتِکَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين 🕌 @Rasanehelahi
رسانه الهی
Fn.: 🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥 #قسمت_پنجم  زندگی در خیابان شب رفتم خونه ... یه سری از وسایلم رو برد
Fn.: 🔥 👣🔥 این تازه اولش بود یه سال دیگه هم همین طور گذشت ... کم کم صدای بچه ها در اومد ... اونها هم می خواستن مثل کین برن سراغ دزدی مسلحانه، یه عده هم می خواستن برن سراغ پخش مواد ... از دزدی های پایین شهر چیز خاصی در نمی اومد ... . . برادر جاستین توی یکی از باندهای مواد بود ... پول خوبی می دادن ... قرار شد واسطه دبیرستان ها بشیم ... پلیس کمتر به رفت و آمد یه نوجوون بین بچه های دبیرستانی شک می کرد ... . . همون روز اول به همه مون چند دست لباس جدید و مرتب دادن ... و من بعد از چند سال، بالاخره جایی برای خوابیدن پیدا کرده بودم ... جایی که نه سرد بود نه گرم ... اما حداقل توی روزهای بارونی خیس نمی شدم ... . . اوایل خیلی خوشم اومده بود اما فشار روانی روز به روز روم بیشتر می شد ... کم کم خودم هم کشیده شدم سر مواد ... . . بیشترین فروش بین بچه ها مال من بود ... خیلی از کارم راضی بودن ... قرار شد برم قاطی بالاتری ها ... روز اول که پام رو گذاشتم اونجا وحشت همه وجودم رو پر کرد ... یه مشت آشغال هیکل درشت که همه بدن شون خالکوبی بود و تنها دمخورشون مواد، مشروب و فاحشه ها بودن ... اما تازه این اولش بود ... . . رئیس باند تصمیم گرفت منطقه اش رو گسترش بده ... گروه ها با هم درگیر شدن ... بی خیال و توجه به مردم ... اوایل آروم تر بود ... ریختن توی یکی از خونه های ما و همه رو به گلوله بستن ... بچه های گروه ما هم باهاشون درگیر شدن ... درگیری به یه جنگ خیابونی تمام عیار تبدیل شده بود ... منم به خاطر دست فرمونم، راننده بودم ... ... نویسنده: 🕌 @Rasanehelahi
.🏴🍂🏴 🍂🏴 🏴 هنوز اسیر سڪوت تو اند زندان‌ها و پایبند نگاهت دل نگهبان‌ها تو مثل یک نفس تازه حبس می‌گشتی تویے ڪه در نفست گم شدند طوفان‌ها چه خلوت خوشی... آرام زیر لب گفتی و سجده ڪردے، جاے تمام انسان‌ها نشد طلوع ڪنے تا تو را طواف ڪنند تقیه ڪار شدند آفتابگردان‌ها تو یوسفے و مجازات یوسفے این است چنین دهند گواهے تمام قرآن‌ها ویژه شهادت🏴 🕌 @Rasanehelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 شهادت مظلومانه هفتمین نور امامت حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر سلام الله علیهما تسلیت باد ➖➖➖➖➖ 🕌 @Rasanehelahi
رسانه الهی
Fn.: 🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥 #قسمت_ششم این تازه اولش بود یه سال دیگه هم همین طور گذشت ... کم کم ص
🔥 👣🔥 زندان بزرگسالان هر شب که چشم هام رو می بستم با کوچک ترین صدایی از خواب می پریدم ... چشمم که گرم می شد تصویر جنازه ها و مجروح ها میومد جلوی چشم هام ... جیغ مردم عادی و اینکه با دیدن ماها فرار می کردن ... کم کم خاطرات گذشته و تصویر آدلر و ناتالی هم بهش اضافه می شد ...  فشار عصبی، ترس، استرس و اضطرابم روز به روز شدیدتر می شد ... دیگه طاقت تحمل اون همه فشار رو نداشتم ... مشروب و مواد هم فقط تا زمان خمار بودن کمکم می کرد ... بعدش همه چیز بدتر می شد ...  اونقدر حساس شده بودم که اگر کسی فقط بهم نگاه می کرد می خواستم لهش کنم ... کم کم دست به اسلحه هم شدم ... اوایل فقط تمرینی ... بعد حمل سلاح هم برام عادی شد ... هر کس دو بار بهم نگاه می کرد اسلحه ام رو در میاوردم ... علی الخصوص مواد هم خودش محرک شده بود و شجاعت و اعتماد به نفس کاذب بهم داده بود ... در حد ترسوندن بود اما انگار سلطان اون جنگل شده بودم ... . درگیری به حدی رسید که پای پلیس اومد وسط ... یه شب ریختن داخل خونه ها و همه رو دستگیر کردن ...  دادگاه کلی و گروهی برگزار شد ... با وجود اینکه هنوز هفده سالم کامل نشده بود و زیر سن قانونی بودم ... مثل یه بزرگسال باهام رفتار می کردن ... وکیلم هم تلاشی برای کمک به من یا تخفیف مجازات نکرد ... . به 9 سال حبس محکوم شدم ... یه نوجوان زیر 17 سال، توی زندان و بند بزرگسال ها ... آدم هایی چند برابر خودم ... با انواع و اقسام جرم های ... . ... نویسنده: 🕌 @Rasanehelahi
2بعضى از زنها ادعا مى‏کنند که وجود رنگ روى ناخن مانع وضو نیست و مسح روى جوراب نازک هم جایز نیست 🕌 @Rasanehelahi
جهت ارتباط با ادمین روی لینک زیر بزنید@Doostgharin سؤالات و نظرات خود را با ما در میان بگذارید👆