عاشورا اگر
در شام امروز بود
می خواستند حسین را نرسیده به کربلا بکشند
توی مسیر بکشند
توی مدینه بکشند
بگردند عقب
حسین را در شکم مادرش بکشند
برگردند عقب
یک تیر بزنند به آمنه...
مهدی نظارتی زاده
https://eitaa.com/mehdinezarati
آقای حسین دارابی سلام
می فرمایند اتقوالله
و تقوا برای هر کسی در موقعیت خودش تعریف می شود.و اما اگر جایی را بگیریم و صلاحیت نداشته باشیم اسراف کرده ایم.و اگر توانی داشته باشیم و خرج نکنیم اهتکار.
بنده حدود دو سال است مطالب شما را دنبال می کنم.
به نظر می رسد حدود نیمی از مطالب شما سوخته ی درجه اول است.یعنی مطالبی که با یکی دو ساعت پس و پیش می توان جای دیگری هم دید.پیج شما از نظر تولید محتوا با در نظر گرفتن این تعداد مخاطب،نمره ی قبولی نمی گیرد.
در پیج شما همت خاصی دیده نمی شود.و به خدا پناه ببریم از سوزاندن یک امکان خوب برای مردم.
پیشنهاد می شود برای تولید محتوا یک تیم حرفه ای بچینید و هزینه ی پیج را از طریق تبلیغ و معرفی محصولات فرهنگی و هنری تامین کنید و این تنها جانی دوباره می دهد به اقتصاد فرهنگی هنری کشور.
امکان مطلب گذاشتن برای این تعداد مخاطب،بسیار مسئولیت سنگینی ست که هر کسی وسعی دارد.
ببینید می شود یک چرخی را بچرخانید و چیزی را حرکت دهید؟
ببینید می شود یدالله مع الجماعت باشیم؟
مهدی نظارتی زاده
۲۴ آذر ۱۴۰۳
https://eitaa.com/mehdinezarati
هر چه فکر می کنم سر من
لای این شکاف بتنی جا نمی شد
بمب ها
محیط ها را کشته بودند
حتی دمای محیط ها را کشته بودند
و از لای چادرهای اردوگاه
سوز جنازه های یخ زده می آمد
محیط
تنها غزه نبود
این کلوپ گرم شبانه
و این آمبولانس
با یک آتش می سوزند
نگاه کن به این بلاگر!
به این کارخانه های وقت کشی!
کارخانه های تولید فراموشی
نگاه کن به صورتی که سال ها
نشسته روبه روی آیینه ای
تا ده دقیقه پیش را فراموش کند
نگاه کن به تبلیغ ناخن های مصنوعی
و این مرد
که چقدر خوشحال است دست دخترش را
از لای آوارها پیدا کرده است
نه!
نگاه کن به این مرد!
که مجبور است
سرش را
از لای بتون ها بیرون بکشد
و جنازه اش
حتی وقت ندارد با دمای محیط یکی شود...
عکس بگیرید از این گور دسته جمعی ما
از سر این بچه
برای تبلیغ شامپویی که در حمام مرگ
کف های سرخی دارد...
مهدی نظارتی زاده
شعر مقاومت
جهاد ترجمه
https://eitaa.com/mehdinezarati
بلند شو
که برای تروریست ها و ماتریالیست ها
پایه های میز
از پاهای تو مهم تر است
بلند شو و تکه هایت را پیدا کن
.
.
کسی به تکه پرنده های له شده روبه روی ابراهیم
گفت برخیزید!
و قسمت شیرین معجزه پیدا شد
کسی تکه تکه انسان را
پیدا کرده پیش هم
کسی صدا می زند مسیح برادرم!
موهای لخت مسیح تکان خوردند
شاخه های زیتون تکان خوردند
و پرنده های پشت پنجره
پرنده های هر روز نبودند
مهدی نظارتی زاده
https://eitaa.com/mehdinezarati
سلام بر دوستان
بنده در این فصل حضور دارم
https://eitaa.com/mehdinezarati
تنها قدیسه نیستی
شما صدیقه ای...
روز مادر مبارک
https://eitaa.com/mehdinezarati
کارخانه ی اسلحه سازی دکارت
مسلسلی آورد
که می توانست
لزوم یک نسل کشی را توضیح دهد
می گفت
آنها را نمی بینیم
پس نیستند
داروین
ستاره ی شش پری انداخت روی میزو گفت
کار را تمام کنید
و اره برقی هایی که در کلبه های چوبی
در کتاب خانه های چوبی
فلسفه ی غرب خوانده بودند
هر چه می بریدند
امید انسان قطع نمی شد
هر چه جمجمه ها را تمیز روی هم چیدند
باز تپه ای می ریخت
ما حرف می زنیم
آن جمجمه امشب شعر می خواندو
به سوراخ پیشانی اش اشاره می کرد
و آن که سرش درد می کند همیشه
یک سرخ پوست است
آن جمجمه ای که دستو پا می زند هنوز
به جای مدرسه
با مادرش رفته بودند روی مین
و او که روی سرش جای شنی تانک مانده
لابد حسین فهمیده است
سرم را
از روی دیوار کلبه ی شکار برمیدارم
از توی دوربین شکار برمیدارم
دلم
برای پیشانی ام روی ضریح تنگ است
مهدی نظارتی زاده
شعر مقاومت
پلاکاردها
جهاد ترجمه
https://eitaa.com/mehdinezarati
سلام گرگ
از روی حرص بودو
به چنگال های بیشتری نیاز داشت
نیاز داشت به لشگر هیتلرها و جولانی ها
برای خاک کردن انسان ها
به بیل های مکانیکی بیشتری نیاز بود
جسد ها را
گربه های خیابانی می خورند
جسد ها را
رقاصه ها و بلاگرها
با لایک هایشان می خورند
جسدها تمام نمی شوند
به اسید قوی تری نیاز بود
به شعبه های مک دونالد بیشتری نیاز بود
چگونه تو را کشتند
وقتی آفرینش حواسش بود
فلان ساعت
دندان شیری تو از لثه بیرون بزند
گریه
تلاش می کرد گوش های مادرت را
لای آوارها پیدا کند
یا تلاش می کرد غروب را
که وقت لالایی تو بود
از سر این خانه بیاندازد
خدا
کوه را آفرید تا صدای تو بپیچد
صدای نوزادی که تازه تلاش کرده بود
حرف بزند
در شکم کوه بپیچد...
مهدی نظارتی زاده
شعر مقاومت
جهاد ترجمه
https://eitaa.com/mehdinezarati
سیگار برگی روی لبش گذاشتندو گفتند
همینطور که دود را بیرون می دهی
جلوی دوربین با وینچستری به ایران شلیک کن
صدام از خواب انجمادی بیدار شدو
در جیب هاش دنبال فندک می گشت
پرونده ی هیتلر را
گذاشتند روی میزو گفتند
باید بیدار شود
پرونده ای را گذاشتند روی میز
بن لادن
از تابوت انجمادی اش بیرون آمد
در جیب هایش
دنبال سوئیچ یک هواپیمای بی سرنشین بود
روی میز دنبال پوستر برج های دوقلو
لشگری از بازی گران را
برای جنگ های هالیوود بیدار کردند
لشگر زامبی ها حمله کرده بود
و داشتند فکر انسان را می خوردند
در همه ی فیلم ها
قرار است پرچمی ما را نجات دهد
که افغانستانی ها
آن را شکل مزرعه های زنگ زده ی مین می بینند
ژاپنی ها
شکل یک قارچ سمی
و هنوز می ترسند به شکل ابرها دقت کنند
و یک سرخ پوست
پرچم آمریکا را
شکل چاقویی میبیند
که میدود دنبال کودکی
تا پوست سرش را بفروشد
ملخ هایی که حمله می کردند
به شالیزارهای ویتنام
کانتینرهایی شده اند
که خراج انسان ها را ببرند
نفت سوریه را ببرند
اورانیوم افغانستان را ببرند
درشکه هایی
که پوست سر جابه جا می کنند
ستاره را انتخاب کردند
نه برای نور
تا شش چاقوی نوک تیز دم دست باشد
این یک فیلم سیاه و سفید وسترن است
با کلانتری
که سینه اش یک ستاره ی تاریک دارد
مهدی نظارتی زاده
شعر مقاومت جهاد ترجمه
https://eitaa.com/mehdinezarati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ
https://eitaa.com/mehdinezarati
تقدیم به مرحوم سید حسن حسینی:
تکه ی اول:
سپیده از صلات ظهر گذشته بودو
صدای چرت یک شهر می آید
و قرآن
اولین مقتل،که شرح می دهد
اَلم نَشرح؟
این سؤال بزرگ باید
روی دیوارهای شهر نوشته شود
توی نامه ی اعمال نوشته شود
و قرآن
روضه می خواند آنجا:
"من از رگ های گردن به شما نزدیک ترم"
و او روی نی؟
نه!
همین که سرش را بلند کرد،رسید
در سوره ی قلب
جریان گل محمدی ادامه داشت
جریان پیچیده ی ابراهیم
با پرنده هایی ارباً ارباً ادامه داشت
و بیابان خشکیده ای نم نم
شرح می دهد
ارباً ارباً چگونه یک دشت را شامل می شود
و خون
از میخ پنجمی که نوح به کشتی زد
چکید
تکه ی دوم:
و خون
از لبه های طشت چکید
در طشت و آینه یحیی
سرش را دیده بودو گفت:
آیینه ها آمده اند تا شما
سر ببینید و ببرید
و برید مادرموسی
دل از تکه چوبی شناور
که بعداً نیل را شکافت
و برید ابراهیم
آنجا که شیطان
نفس نفس زنان از کوه پایین می آمدو داد می زد:
دست نگه دار پیامبر!
و پیامبران
آدم به آدم فرق دارند و ابراهیم
حتی پرنده ها را معاد می دیدید
تکه ی سوم:
و خدا
با دهان شیطان پرسید:
چگونه می بینی؟
"ما رأیت" در ابتدا صبر بود
در انتها شکر
از تارهای سفید چادرش پیداست
چهل شام گذشته بود
زیبایی را
بیرون کشید از دل مرداب
که یخرج الحی من المیت ها دارند هلهله می کنند...
تکه ی چهارم:
برای لقمه های حرام
و کوری کنار پرده های کعبه
خطبه می خواند
می گفت و گرسنگان حرام
خیره بودند به سفیدی زیر گلو
می گفت و آنها دو بال گنجشگ و جبرییل را زنده زنده جدا کردند
و سنگ
جواب حرفهای سنگین است
عین
سین
قاف
چه حروف مقطعی!
تکه ی پنجم:
تصویر ساخت
برای کلمه های "قالو بلا"
پسر را
گرفت روی دست
شعبه های تیر می گویند حرمله آمده بود برای امام
زیر گلوی تو نگذاشت و دستش لرزید
چون پرده ای مقدس این قاب را
فرشته ها به آسمان بردند
اما چیزی از تصویر مانده بودو بالا نمی رفت
یک قطره اش چکید
روی گردن اسبی که می دوید از وسع خودش بیرون بیاید
از پوست گردن خودش بیرون بیاید
از اسب
با یک زین وارونه بیرون بیاید
همخوانی فرشته هاست
که هنوز سینه می زنند
دسته ای قالو کرب
دسته ای قالو بلا...
مهدی نظارتی زاده
از مجموعه شعر عاشورایی مهج
https://eitaa.com/mehdinezarati