بذرم
و در رویای خاک به سر می برم
نگاه کن!
ابری که از رویای بالای سر ماست
می خواهد بر این خاک تشنه ببارد
من انگار که هسته ی بادامم
شجره ام را
در صندوقی چوبی گذاشته ام
و قرار است
از پوسته ای بشوم پوست درختی سخت تر
درخت
از بهشت پایین آمد
نشست توی فرش های حرم
من اگر بذر بودم
در دل این غبار دفن می شدم
اگرم غبار
از کاروان جعفر بن محمدم
که از شارع سدره می آید...
مهدی نظارتی زاده
https://eitaa.com/mehdinezarati