احتکار در لغت به معنای نگهداری طعام به انتظار گران شدن آن را گویند.
جوهری در صحاح گفته: «الاحتکار: جمعُ الطعام ِ وحبسه یَتَربّصُ به الغلاء»
#نظر مشهور فقیهان امامیه کالاهایی که احتکار در مورد آنها صادق است عبارتند از : گندم، جو، خرما، کشمش.
دلیل👌
«غیاث [بن ابراهیم] عن ابی عبدالله «علیهالسلام» قال: لیس الحکرهًْ الا فی الحنظهًْ و الشعیر و التمر و الزبیب والسمن» (وسائل الشیعه، ج 17، ص 425)
#نکته:
بعضی از فقها مانند: شیخ صدوق، شهید اول و شهید ثانی و از معاصرین امام خمینی(ره) علاوهبر مواد غذایی یاد شده، روغن زیتون را نیز از موارد احتکار نام بردهاند.
#بعضی دیگر از فقهاء، احتکار را منحصر در مواد غذائی خاصی نمیدانند و هر آنچه را که در عرف جامعه به آن مواد غذایی (طعام) گفته شود را در برگیرنده حکم حرمت میکنند، از آن جمله میتوان به «محقق خوئی» «ره» اشاره نمود.
👌آیا به ذخیره کردن غیر مواد غذایی(پراید، پوشک...) نیز احتکار گفته می شود؟
خیار تخلف شرط؟
خیار اشتراط؟
خیار شرط؟
بیع شرط؟
بیع خیاری؟
شرط خیار؟
👌ما الفرق بینهم؟👆
سلام علیک
بیش از ۱۰ کانال عضو بودم همه این کانالها بدون استثنا یک پیامک رو پشت سر هم به صورت تکراری می گذارند آنهم پیامک هایی که اکثراً تبلیغاتی است.
گفتم شاید این کانال متفاوت باشد.🌹🌹🌹
تشریف بیارید. 👈 mehditooraneh@
#خیار اشتراط همان #خیار تخلف شرط است یعنی: تسلط فروشنده یا خریدار بر فسخ به سبب تخلف مشروط علیه از شرط می باشد.
#بیع شرطی به نوعی همان بیع خیاری است، یعنی بیعی که بایع شرط می کند که اگر تا فلآن مدت پول مشتری را پس بدهد کالا برای خودش خواهد بود.
#خیار شرط: خیاری که به سبب شرط متعاقدین برای طرفین ثابت میشود.
#شرط خیار: عقدی که در ضمن آن اشتراط خیار کرده اند.
👈خیار شرط نتیجه شرط خیار است.
قصد قربت در واجبات تعبدی و توصلی
#در واجبات تعبدی شرط صحت است.
#در واجبات توصلی شرط ثواب است.
اخذ قصد قربت در متعلق امر
#در مقام تشریع مستلزم دور است.
متعلق امر مقدم برخود امر است و امر مقدم بر قصد غربت است.
چگونه چیزی که متاخر است می خواهد در متقدم خود اخذ شود؟
#در مقام امتثال مستلزم عدم قدرت مکلف است.
👈امر فقط به صلاه تعلق گرفته و با متعلق امر (صلاه)نمیتوان غیر متعلق امر(قصد قربت) را انجام داد.
تکلیف قصد قربت چه میشود؟
وجود ذهنی متعلق امر
حکم عقل
👌فرق اجماع مرکب با عدم قول به فصل
#در اجماع مركب، قول سوم، تمام موضوع حكم را در بر مىگيرد.
مثال: جهر در قرائت كه موضوع ثبوت حرمت در قول سوم است، و اجماع اين حرمت را نفى مىكند.
#در «عدم قول به فصل»، قول سوم تمام موضوع حكم را در برنمىگيرد؛ زيرا قول سوم فقط در برخى افراد موضوع، مفاد دو قول ديگر را نفى مىكند.
مثال: قول سوم، خيار را در برخى از افراد عيب، نفى، و در برخى ديگر اثبات مىكند.
کاربردهای نظام عاقله و تاثیر آن در قانون گذاری از منظر فریقین
👈بارها در اصول مظفر و رسائل مرحوم شیخ و کفایه مرحوم آخوند رحمهم الله در مورد نزاع اخباری و اصولی در ظواهر زیاد شنیده اید
👌اما واقعاً مراجعه کردیم به اصل کلمات اخباری ها و اصولی ها غیر از مطالب این کتابها
لذا نیاز است تحقیقی داشتهباشید پیرامون نزاع اخباری ها و اصولی ها در اخذ به ظواهر
👌تقسیم واجبی که در در اصول فقه اهل سنت نیست.
واجب، در اصول فقه شیعه اقسام متعددی دارد؛ از جمله اقسام, تقسیم واجب به ارشادی و مولوی است.
این تقسیم در جاهای مختلف کاربرد دارد مثلاً در بحث اجتماعی امر و نهی
با این وجود این تقسیم در اصول فقه اهل سنت اصلا و ابدا وجود ندارد. چرا🤔
دلیل آن به یک مبنای کلامی برمی گردد که عبارت است از حسن و قبح افعال که بین اشاعره و عدلیه اختلاف است.
#اشاعره: حسن و قبح افعال تابع امر و نهی شارع است.
#عدلیه: حسن و قبح افعال ذاتی و عقلی است.
👌نظریه داعی بر داعی در اصول
وقتی شخصی در برابر دریافت عوض، عمل عبادی انجام می دهد دو انگیزه در طول هم قرار می گیرد.
۱_ داعی اصلی و اولی اخلاص و تقرب به خداست.
۲_ داعی دوم و با واسطه امری دنیوی است.
اجرت در واجبات تعبدی
و این دو داعی هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند.
👈مثال نماز جعفر طیار برای ادای دین
این نظریه موافقان و مخالفانی دارند و هر کدام دلایلی دارند.
بالاخره واجباتی داریم که در شرع قابل نیابت است. لذا دنبال راه حلی باید گشت.
به عنوان مثال مرحوم شیخ انصاری قائل است
👈نیابت بر مبنای تنزیل شخص
فقهای بعد از ایشان مانند میرزای نایینی، بروجردی و سیدمیرزا حسن بجنوردی این نظر را به صواب دانستهاند (انصاری ب 1415ج 2: 128؛ نائینی 1373 ج 1: 19- 18؛ منتظری 1409 ج 4: 261؛ موسوی بجنوردی 1419 ج 2: 167-166).
اشکالات زیادی بر نظریه نیابت مرحوم شیخ انصاری وارد شده است.
یکی از مباحث مهم و کاربردی اصول تعارض ادله است.
یعنی
#تعارض اصول با اصول
#اصول با امارات
#امارات با امارات
در تعارض اصول با اصول و اصول با امارات زیاد در کتب اصولی بحث شده است.
👈 اما امارات با امارات بحث است که مناط و ملاک تقدم اماره در چیست؟
به عنوان مثال در تعارض قاعده ید با قاعده بینه یا اقرار ملاک تقدم یکی از امارات در چیست؟
#اصل در اصطلاح فقیهان و اصولیان معانی مختلفی دارد که عبارتند از:
👌اصل در برابر فرع.. مثلاً در باب قیاس گفته میشود که خمر اصل است برای اب جو. به این معنا که حکم اب جو از حکم خمر استفاده میشود.
👌اصل به معنای راجح و ظاهر. همانند این که حقیقت اصل مجاز است. مثلاً زمانی که امر دایر باشد بر این که کلامی را بر معنای حقیقی ان حمل کنیم یا معنای مجازی آن، اصل ان است كه حمل بر حقیقت شود. ( بعدا در مورد معناي حقيقي و مجازي بحث مفصلي خواهيم داشت )
👌اصل به معنای دلیل یعنی کاشف از چیزی و راهنمای بدان چیز. یعنی دلیل اثبات حکمی را همان اصل یا دلیل میگویند.
👌اصل به معنای قاعده یعنی پایهای که چیزی بر روی آن قرار میگیرد.
👌اصل به معنای آن چیزی که برای تشخیص پارهای از احکام ظاهری یا تشخیص وظائف مکلف در جایی که دسترسی به حکم واقعی میسر نیست قانونگذاری شده باشد. مانند اصل استصحاب و اصل برائت. كه به انها اصول عمليه ميگويند.
👈فرق اصل محرز با غیر محرز
#اصول عملی محرز، اصولی هستند که مفاد آنها نوعی احراز واقع است و از این جهت به امارات شبیه هستند. از میان اصول عام، تنها استصحاب، و از اصول خاص، اصولی نظیر اصل صحت، قاعده تجاوز و فراغ، جزء اصول محرز به شمار میروند.
#اصول عملی غیر محرز اصولی هستند که مفاد آنها احراز واقع نیست مانند برائت و احتیاط شرعی.
#در مقام تعارض، اصل عملی محرز بر غیر محرز مقدم می شود.
👈زیرا با وجود اصل محرز ، موضوع برای اصل غیر محرز باقی نمیماند.
👈فرق اصل تنزیلی با غیر تنزیلی
#مفاداصل تنزیلی تعبّد به حکم واقعی در مرحله ظاهر است
مانند اصل حلیت یا طهارت و یا استصحاب
#مفاد اصل غیر تنزیلی چنین تعبّدی نیست، بلکه مفاد آن تنها نفی مسئولیت و عقاب یا اذن در عمل و یا امر به احتیاط است.
👈در مقام تعارض، اصل تنزیلی بر غیر تنزیلی مقدّم است.
# زیرا با وجود اصل تنزیلی، موضوع برای اصل غیر تنزیلی باقی نمیماند.
👌اقسام سوگند
۱_ سوگند عهدی: نوعی سوگند است که به موجب آن شخص عهد می نماید که ماموریت یا اقدامی را با شرایط مشخصی به گونه شایسته انجام دهد ؛ مانند سوگند رییس جمهور .
۲_ سوگند قضایی: نوعی سوگند است که در چارچوب قانون، ادعا را اثبات می کند.
👈سوگند قضایی به سه دسته تقسیم می شود.
#سوگند قاطع دعوا یا سوگند بتّی : سوگند بتی یا سوگند قاطع دعوا سوگندی است که به وسیله آن حسب مورد ادعای مدعی اثبات شده و یا ساقط می شود .
#سوگند تکمیلی : نوعی سوگند است که مدعی برای تکمیل دلایل ناقصی که ارائه نموده است ادا می کند .
#سوگند استظهاری : یکی از انواع سوگند قضایی است که در دعاوی علیه میت مورد استفاده قرار می گیرد .
#سه اصطلاح متفاوت در ارتکاب جرم
مباشر، شریک، معاون و سبب
👈مباشر: کسی است است که جرم را انجام می دهد.
👈شریک: کسی است که در انجام دادن جرم مستقیما با مباشر شریک است یعنی جرم به شریک هم استناد داده می شود.
👈معاون: کسی است که در نفس جرم نقشی ندارد اما امکانات مقدمات جرم را فراهم میکند.
👈سبب: : تسبيت در جنايت آن است كه انسان سبب تلف شدن يا جنايت عليه ديگري شود یا خود مستقيماً جنايتی را مرتکب شود. مانند اينكه شخص چاهي حفر كن دو ديگري در آن ميافتد و كشته ميشود.
🤔بحث در این است آیا معاونت در جرم، جرم مستقلی است و جداگانه می تواند مورد تعقیب قرار گیرد یا خیر؟
در قانون مجازات اسلامی ماده ۴۳ و ۶۲۳ و ۶۲۲ قانونگذار تعیین تکلیف نکرده که آیا معاونت جرم مستقل نیست یا خیر .
👌برای تعیین تکلیف در این خصوص، طبق اصل ۱۶۷ قانون اساسی باید به فقه مراجعه کنیم که آیا معاونت در جرم جرم مستقل نیست یا نه؟
تمییز بین تسبیب و معاونت در فقه و حقوق هم نیاز به بررسی دارد😳
#انواع اطلاق
اطلاق احوالی: اطلاق اگر نسبت به حالات معنا لحاظ گردد.
اطلاق افرادی: اطلاق اگر نسبت به افراد معنا لحاظ شود.
اطلاق لفظی: سکوت متکلم از آوردن قید برای معنایی که تلفظ کرده است.
اطلاق مقامی: سکوت متکلم از گفتن چیزی که مقام، اقتضاء گفتنش بوده است.
#تجری مخالفت با ظن یا مخالفت با قطع
بعضی فکر می کنند تجری مخالفت با ظن هست.
ولی در واقع تجری مخالفت با قطع است و آنچه موجب شده بعضی تجری را مخالفت با ظن بنامند خلط گمان متجری با واقع هست.
یعنی متجری در برابر واقع گمان می کند که مثلاً این ظرف شراب هست در صورتی که در واقع آب است نه اینکه ظن به شراب داشته باشد.
#قابل توجه اساتید و طلاب محترم
با توجه به اینکه اکثر مطالب نظرات حقیر است در صورت نقد به شخصی مراجعه فرمایید.
۲_اکثر مطالب قابلیت تدوین پایان نامه و مقاله رو دارند در صورتی که موضوعی مورد پسند واقع شد به شخصی مراجعه فرمایید.Mmt1014@
اگر در باب متعارضین، قاعده ثانوی وجود دارد که بر اساس روایات میتوان وضع متعارضین را روشن ساخت.(تخییر، توقف و احتیاط)
چه نیازی به بحث از مقتضای قانون اولی و عقلی است؟ آیا این بحث بیهوده و عبث نیست؟
👌قانون ثانوی(خاص است) فقط مربوط به دو حدیث متعارض است.
ولی ادله متعارض(عام است) به روایت منحصر نمیباشد.
بلکه شامل دو اجماع منقول، یا دو شهرت فتوایی، یا دو ظاهر قرآن و یا یک ظاهر قرآن با یک ظاهر خبر واحد با هم تعارض میکنند. 👈بنابراین، باید قاعده کلی در باب متعارضین به دست آورد، تا هر جا قاعده ثانوی نبود، از قاعده اولی استفاده شود.(الحلقة الثالثة فی اسلوبها الثانی، ایروانی، باقر، ج۴، ص (۳۸۷-۳۸۵)شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۳، ص۴۴۱).
در السنه #ادباء مشهور شده که فعل دلالت بر زمان می کند، فعل ماضی بر زمان گذشته، مضارع بر زمان حال و آینده، و امر و نهی بر حال
شرح کافیه: الفعل ما دل علی معنی مقترن باحد الازمنة الثلاثة
#اصولی ها قائلند این سخن از مصادیق «ربَّ مشهور لا اصل له» می باشد. زیرا سه دلیل داریم که فعل بالدلاله المطابقی دلالتی بر زمان ندارد.
👈دلیل اول: اگر فعل دلالت بر زمان داشته باشد در دو جا تجرید و تجوّزش لازم می آید، یکی در جایی که فعل به خود زمان نسبت داده شود، دیگر در جایی که به مجردات نسبت داده بشود، خود زمان که نمی تواند تحت زمان واقع گردد، زمان در زمان معنی ندارد و غیر معقول است. مجردات هم همینطور، چون فوق زمان هستند و نسبت زمان به آنها بی معنی است، افعالشان در ظرف زمان نیست
👈دلیل دوم: فعل مضارع را اعم از حال و استقبال دانسته اند در حالی که حال و استقبال مغایر با یکدیگر اند، پس یک فعل در آن واحد نمی تواند برای هر دو وضع شده باشد مگر با اشتراک لفظی، اشتراک لفظی غلط است، پس باید مشترک معنوی باشند. اشتراک معنوی یعنی چه؟ یعنی وضعِ برای جامع. ما زمانی نداریم که جامع برای زمان حال و استقبال باشد مگر مفهوم زمان، در حالی که فعل دلالت بر واقع الزمان می کند نه مفهوم الزمان، پس اشتراک لفظی غلط است اشتراک معنوی هم که ممکن نیست، لذا از این مطلب خُلف این را می فهمیم. یعنی اصل فعل دلالت بر زمان ندارد و اصل این حرف که فعل دلالت بر زمان می کند غلط بوده و زمان در معنای فعل دخالتی ندارد.
👈دلیل سوم: وقتی می گویند فعل ماضی دلالت بر زمان گذشته می کند مراد از زمان گذشته گذشته ی حقیقی است، در حالی که در خیلی موارد می بینیم که فعل ماضی دلالت بر زمان گذشته ی اضافی می کند نه حقیقی، حال و استقبال فعل مضارع هم در خیلی موارد اضافی است نه حقیقی حال آنکه مدعای آقایان این است که دلالت بر زمان حقیقی می کند نه اضافی
👌ادباء تکلیف افعال بیچاره رو مشخص کنند.