گاهی یک چای داغ بریز وسط زیباترین استکان خانه
یک دانه شیرینی هم بگذار کنارش
بنشین و به خودت بگو:
بفرمایین چای تان سرد نشود
ب خودت باورت و زندگی ات عشق بورز...
@mehr_avin
بیا کمی مرا بلد باش
من رد شدم تو بمان؛
من گفتم تنهایم بگذار ولی تو مرا غرق خودت کن؛
من خواستم دستت را ول کنم تو محکم تر بگیر؛
من چشمانم بارید تو مهربان تر لبخند بزن؛
من بهانه گرفتم ب بودن اطرافیانت تو خلوت ترش کن...
تو یه کمی مرا بیشتر بلد باش...
@mehr_avin
حکایت رفاقت من با تو،
حکایت "قهوه" تلخی ست،
که امروز به یاد تو....
تلخِ تلخ نوشیدم!
که با هر جرعه،
بسیار اندیشیدم...،
که این طعم را دوست دارم یا نه؟!
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن،
که انتظار تمام شدنش را نداشتم!
و تمام که شد!
فهمیدم!
باز هم قهوه می خواهم...!
حتی!
تلخِ تلخ...
@mehr_avin
کودکانه فکر می کردیم پدرو مادرها مثل ساعت شنی هستند
تمام ک بشوند برشان می گردانی
و از نو شروع می شوند...
و چ دیر فهمیدیم...
پدر و مادرها!
مثل مداد رنگی هستند
دنیایت را رنگی می کنند
ولی خودشان
آب می روند...
نقاشی هایت را ک کشیدی
یک روز "تمام" می شوند...
پدر و مادرها مثل قند می مانند
"چای زندگیت" را که شیرین کنند
خودشان "تمام" می شوند...
@mehr_avin
آدم ها تمام نمی شوند؛
آدم ها نیمه شب با همه ی آنچه در پسِ ذهنِ تو، برایت باقی گذاشته اند به تو هجوم می آورند...
@mehr_avin
وقتش رسیده که سکوت کنی و بگذاری این بار آنان که تو را می خواهند صدایت کنند
@mehr_avin
کسی باید تو را نه برای خودت بلکه برای خودش دوست داشته باشد
کسی باید جایی منتظرت باشد و تو را آنچنان که هستی بخواهد...
کسی باید باشد در آن سوی انتظارها... التهاب ها... دلتنگی ها...
کسی باید تو راصدا بزند به اسم کوچکت که اگر جوابش را هم ندادی بگوید خسته است و سکوتت و حتی زیاده گویی و غُر غُر هایت را دوست بدارد...
کسی باید باشد که بچه بودنت را، بهانه گیری و انزوایت را، اصلا عقلانیت و ذهن فلسفی ات را ببلعد...
کسی باید باشد که بیاید از آن سوی دلتنگی هایت و تمام خستگی هایت را قیمت بگذارد و با جان همه را یکجا بخرد...
کسی باید باشد که برای تنظیم تپش قلبت نیازی به آرام بخش ها نداشته باشی
@mehr_avin
باران را پس زمینه ی خیالم گذاشتم!
قدم می زنم
در هوایِ تو!
نفس که می کشی،
طراوت باران را حس می کنم...
به قدم زدن ادامه می دهم!
دستم را که خالی از دستت می یابم
خیس می شوم...
مگر این باران خیالی نبود؟!
@mehr_avin