خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
#سید_علی_قاضی
#باباطاهر
@Mehre_ho 🌱
#ملاحسینقلی_همدانی #اهدای_اعمال #ارتباط_با_ارواح_اولیا
🔻شیخ جعفر ناصری :
مرحوم #ملاحسینقلی_همدانی قدّسسرّه یکی از افرادی است که #خیلی_قویّ و در بین اساتید، کم نظیر بوده است. ایشان یکی از اولیایی است که روحش خیلی آزاد است.
اگر کسی #عمل_صالحی انجام دهد و به این بزرگوار هدیه کند، روح ایشان با آن شخص، همراه می شود.
گاهی ما به سبب کثرت اشتغالات و مشکلات، منشأ حالات خوش خود را متوجّه نمیشویم. بعضی از حالات خوش انسان، مربوط به همراهی ارواح اولیا با انسان است.
مرحوم ملا حسینقلی از افرادی است که همراهی روح ایشان با انسان، موجب اقبال #قلب و #کثرت_ذکر_خدا و #حالت_توجّه میشود.
همراهی ارواح اولیای خدا با انسان، برکات بسیاری دارد.
#ملاحسینقلی_همدانی
#سید_علی_قاضی
#معرفت_نفس
#مراقبه
@Mehre_ho 🌱
هردو روایت از شب رحلت ایت الله قاضی را بخوانید 👇👇
جریان وفات مرحوم قاضی از زبان سید محمد حسن قاضی پسر آقای قاضی
شب آخر عمرشان بود. گفـت مرا ببر بیرون، بردم بیرون. تقریباً خودش راه می رفـت. یک نگاهی به آسمان کرد و گفـت مرا برگردان سر جایم، ایشان را برگرداندم. وقتی هم می خواست برگردد، دلش می خواست جایش مرتب باشد. می گفـت: این کاسه را بردار. این را مرتب کن...
بعد یک وصیت هایی هم به من کرد. از جمله همین مطلب که "طلبگی همین است. می خواهی باش، نمی خواهی ول کن برو دنبال کارت." گفـت: صبح زود بیا. من صبح که رفـتم، دیدم که سر و صدا از منزل بلند است. فهمیدم آقا مرحوم شده است.
من صبح با برادرم سید کاظم که اخیراً فوت شده آمدیم گفـتیم حالا از کجا شروع کنیم به کی بگوییم ... همان طور که مانده بودیم دیدیم دو سه نفری دارند از خیابان می آیند وقتی رسیدند دیدیم یک آقای سیدی با ریش محرابی قشنگ که من او را نمی شناختم و یک نفر دیگر که گفـت راننده است و یک نفر که راهنمایشان بود، می گفـت من صبح رفـتم حرم مطهر حضرت ابا عبدالله علیه السلام زیارتی کنم. بعد به خانقین بروم. چرتی مرا گرفـت که کسی به من گفـت برو نجف، قاضی فوت کرده است. یا حضرت سیدالشهداء علیه السلام این را فرمود یا کس دیگری.
می گفـت من بلند شدم به جای خانقین آمدم نجف، در صحن نجف پرسیدم منزل قاضی را می شناسید؟ گفـتند بله، منزلش خیلی دور است و مریض هم هست. گفـتم مرا آن جا ببرید. این حاج آقا یحیی آمد و همه کارها را متصدی شد. تا روز هفـتم هم بود. اطعام شب هفـتم را هم داد بعد رفـت.
در آن جا مرسوم بود وقتی کسی از دنیا می رفـت، از بزرگترها برای غسل دادنش اجازه می گرفـتند مخصوصاً اگر عالم باشد. آمدند پیش من، من که نمی توانستم اجازه بدهم چون برادر بزرگتر داشتم، رفـتند پیش آن ها، و آن ها هم اشاره کردند به حاج آقا یحیی، ایشان سرشان را پایین انداخته بودند و جواب ندادند چند لحظه ای غسال صبر کرد. اتفاقاً سید محمد تقی طالقانی آمد، آقا سرش را بلند کرد و گفـت آقا دیر کردی برو، برو. سید محمد تقی رفـت..
از بین حاضرین شیخ عباس قوچانی را انتخاب کردند، که کمکش کنند، رفـتند و غسل دادند. وقتی هم که می خواهند جنازه را از مغتسل بیرون ببرند اجازه می گیرند، گفـتند آقا اجازه می دهید؟ آقا یحیی سرش را انداخته بود پایین و هیچ حرفی نمی زد. ما هم جرأت نمی کردیم حرف بزنیم و معلوم شد آقا یحیی منتظر کسی بود که از نجف بیاید و ایشان یک بقچه از پارچه های قیمتی آورده بودند که بیندازیم روی جنازه... من رفـتم صحن و یادم نمی آید که چه کسی نماز خواند ولی گفـتند سید جمال گلپایگانی آمد نماز خواند.
من آن جا نبودم، بعد از نماز جنازه را یک دور، دور حرم حضرت می چرخانند، در این فاصله دیدیم حاج آقا یحیی دارد می رود، من هم پشت سرش راه افـتادم. ما را آورد سر همان جایی که الان آقای قاضی دفن هستند. من هم پرسیدم آقا این جا را از کجا بلد بودی، گفـت تا این جا را من دیدم، یعنی من همه داستان را از اول تا این جا دیدم. و قبلاً دیدم که کجا باید دفن شوند.
@Mehre_ho
سید عبدالحسین قاضی نوه ایشان، جریان شب رحلت آقای قاضی را این طور بیان می کند:
اقای قاضی مدتی بیمار بودند. یک شب به پدرم که در آن زمان 20 ساله بودند می گویند که امشب نخواب و بیدار باش. پدرم هم متوجه نمی شود که جریان چیست. ایشان نقل می کند که ساعتی از نیمه شب آقای قاضی او را صدا می زنند و رو به قبله دراز می کشند و می گویند من در حال مرگ هستم و به او سفارش می کنند که همسر و بچه های دیگرشان را بیدار نکند و تا صبح بالای سرشان بنشیند و قرآن بخواند. پدرم می گوید علی رغم این که اگر کسی بداند که پدش در حال مرگ است و هیچ نگوید، سخت است، اما من این موضوع را با کمال آرامش پذیرفـتم و به کسی هیچ نگفـتم و پیش او نشستم. آقای قاضی به من فرمودند که دارم راحت می شوم و این راحتی از طرف پاهایم شروع شده و به طرف بالا می آید. سپس فرمودند فقط قلبم درد می کند بعد فرمودند که رویم را بپوشان، من هم روی صورتشان را پوشاندم و ایشان از دنیا رفـتند. من بدون هیچ دغدغه و اضطراب تا صبح پیش ایشان نشستم و قرآن خواندم تا آن که هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسیدند که جریان چیست و من هم گفـتم که پدر فوت شده است و فریاد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهمیدم چه اتفاقی افـتاده است و از مرگ پدرم بسیار متأثر شدم.»
او که عمری با عشق و سر سپردگی به مولایش امام حسین (ع) سر کرده، غریب نیست اگر حضرتش کریمانه، خود کسی را سراغش بفرستد تا کارهای دفن و کفن او را بجا آورد. آقا یحیی هرگز آقای قاضی را نمی شناخته ولی از طرف امام حسین (ع) در حالت خواب یا مکاشفه برای این امر مأموریت پیدا می کند و تمام کارهای کفن و دفن ایشان را انجام می دهد.
آیت الله بهجت می فرمودند: «شب قبل از وفات آقای قاضی، کسی خواب دیده بود که تابوتی را می برند که رویش نوشته شده بود «توفی ولیّ الله» فردا دیدند آقای قاضی وفات کرده است.»
@Mehre_ho
ديـگـر آنـكـه ، اگـر چـه ايـن حرفها آهن سرد كوبيدن است ، ولى بنده لازم است بگويم ، اطـاعـت والدين ،
حسن خلق ،
ملازمت صدق ،
موافقت ظاهر با باطن
و ترك خدعه و حيله
و تقدم در سلام
و نيكويى كردن با هر بر و فاجر، مگر در جايى كه خدا نهى كرده .
اينها را كه عـرض كـردم و امـثـال ايـنـهـا را مـواظـبـت نـمـايـيـد!
الله الله الله كـه دل هيچ كس را نرنجانيد!
تا توانى دلى به دست آور
دل شكستن هنر نمى باشد
وصیت نامه آیت الله قاضی ره
@Mehre_ho
12.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد
#ملاحسینقلی_همدانی
#سید_علی_قاضی
#معرفت_نفس
#مراقبه
#حافظ
@Mehre_ho 🌱