فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ستون را دست نزنید!!!
#جهاد_تبیین
#حجاب
17.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سوال
❓اگر بهشت شهوت نداره پس حوریان بهشتی چیه دیگه؟!
🎙 استاد محمدی شاهرودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فردِگناهکار با علنیکردنگناه و نیز نپذیرفتنتذکر، دوقطبی ایجاد میکند.
نه آمر به معروف و ناهی از منکر
#دکتر_علی_تقوی
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_مهدوی| استاد#درائفی_پور
یه سوال: ...
چقدر بچه هامونو برای یاری امام زمان آماده کردیم ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
📱چــه ڪنـیــم بــہ نــامـحـــرم نـگاه نـڪنـیــم⁉️
راهـڪـار زیبـــاے #اســـتـــاد_حسـیـــن_مــؤمنے👌
#داستان
نادرشاه افشار و باغبان
نادر شاه کبیر در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت: پادشاه فرق من با وزیرت چیست؟ من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او در ناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد.
نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند. هر دو آمدند. نادر شاه گفت: در گوشه باغ گربهای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده.
هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند.
ابتدا باغبان گفت: پادشاها من آن گربهها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده.
سپس نوبت به وزیر رسید. وی برگهای باز کرد و از روی نوشتههایش شروع به خواندن کرد: پادشاها من به دستور شما به ضلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم، او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است؛ نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است. بچه گربه ماده خاکستری رنگ است. حدوداً یکماهه هستند. من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپز هر روز اضافه غذاها را به مادر گربهها میدهد و اینگونه بچه گربهها از شیر مادرشان تغذیه میکنند. همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکلساز شود.
نادر شاه رو به باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شدهای و ایشان وزیر.
📚 #حکایتی_خواندنی
✍این داستان #ملانصرالدین_و_کیسه_زر
دزدی کیسه زر ملّا نصرالدین را ربود، وی شکایت نزد قاضی برد؛تا خواست ماجرا را شرح دهد، داروغه وارد شد و نزد قاضی نشست. ملّا متعجب شد و هیچ نگفت و از محضر قاضی بیرون آمد؛
روز بعد مردم دیدند که ملّا فریاد میزند که آی مردم کیسه ام ... کیسه ام را یافتم،از او سوال کردند که چطور بدون حکمقاضی کیسه را یافتی ؟!
ملّا خنده ای کرد وگفت:
«در شهری که داروغه دزد باشد و قاضی رفیق دزد »بهتر دیدم که شکایت نزد قاضی عادل برم
منزل رفته و نماز خواندم و ازخدا کمک خواستم.
امروز در بیابان دیدم که داروغه از اسب افتاده گردنش شکسته و کیسه زر من به کمر بسته... !
پس کیسه ام را برداشتم.
📚حکایت ملا نصرالدین و رحمت خداوند
روزی از روزهای بهاری باران به شدت در حال باریدین بود. خوب در این حالت هر کسی دوست دارد، زودتر خود را به جای برساند که کمتر خیس شود. ملا نصرالدین از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او می دوید تا زودتر خودش را به خانه برساند.
ملا نصرالدین پنجره را باز کرد و فریاد زد.
های همسایه! چیکار می کنی؟ خجالت نمی کشی؟ از رحمت خدا فرار می کنی؟
مرد همسایه وقتی این حرف ملا را شنید، دست از دویدن کشید و آرام ارام به سمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آب کشیده شده بود.
چند روز گذشت. این بار ملا نصرالدین خود در میانه باران گرفتار شد. به سرعت در حال دویدن به سوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت:
های ملا نصرالیدن! خجالت نمی کشی از رحمت خدا فرار می کنی! چند روز قبل را یادت هست؟ به من می گفتی چرا از رحمت خدا فرار می کنی؟ حال خودت همان کار را می کنی؟
ملا نصرالدین در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت:
چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر می دوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم.
سخن پایانی
این داستان کنایه از افرادی که از زمین و زمان ایراد می گیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیح ذکر می کنند.
🦋نشر داستان صدقه جاریه👉
#_داستان_زیبا
#حکایت
#بیمارستان_مهریز
برنامه هفتگی پزشکان فوق تخصص و متخصص پلی کلینیک تخصصی و فوق تخصصی بیمارستان حضرت فاطمه الزهرا (س) مهریز
1401/10/10لغایت 1401/10/15
با این روش ها به آسانی هرچه تمام تر نوبت بگیرید
💠 تلفنی :
۰۳۵-۳۲۵۳۱۵۰۰
💠 اینترنتی :
clinic.ssu.ac.ir
MehrizHospital.ssu.ac.ir/
کدUSSS
*6655*33523*116#
✅ لطفا انتشار دهید ...
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
☑️ به مهریز نیوز بپیوندید 👇
🔹همراه ما باشید در کانال مهریز نیوز
@Mehriz1401News
✅ قریب ۱۰۰ اثر به شب شعر استانی در مهریز ارسال شده است
🔸محمد رضا دهقان نیری رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان مهریز از برپایی مراسم اختتامیه شب شعر استانی ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست در روز یک شنبه بیست و پنجم دی ماه خبر داد.
🔸دهقان نیری با اعلام این خبر گفت؛ فراخوان این جشنواره اوایل دی ماه سالجاری در اختیار علاقه مندان شعر و ادب قرار گرفت و در مهلت مقرر اعلام شده قریب ۱۰۰ اثر با موضوعات فراخوان به دبیرخانه جشنواره ارسال شد.
🔸رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان مهریز همچنین از حضور شاعر برگزیده کشوری محمد حسین ملکیان(فراز) در این مراسم خبر داد.
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
☑️ به مهریز نیوز بپیوندید 👇
🔹همراه ما باشید در کانال مهریز نیوز
@Mehriz1401News
#داستان
گویند:دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پرودرگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!
ندا آمد که:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
☑️ به مهریز نیوز بپیوندید 👇
🔹همراه ما باشید در کانال مهریز نیوز
@Mehriz1401News