eitaa logo
ملت دانا
2.2هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
7.5هزار ویدیو
43 فایل
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ابتدا فکر میکردم که مملکت وزیر دانا می‌خواهد، بعد فکر کردم شاید شاه دانا میخواهد، اما اکنون میفهمم" ملت دانا " می‌خواهد امیر کبیر ارتباط با ادمین : @OneLikeYou
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ نماز بسیار مهم و پر فضیلت جمعه های ماه رجب 🔸سيّد بن طاووس از حضرت رسول اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم روایت کرده است كه هر كه در روز ماه رجب، چهار ركعت نماز مابين ظهر جمعه و عصر روز جمعه بخواند هر دو رکعت به یک سلام و در هر ركعت بعد از حمد: آية الكرسی ۷ مرتبه (آیه درون تصویر بالا) سوره توحيد(قل هو الله) ۵ مرتبه و پس از اتمام چهار ركعت، ده مرتبه بگويد: اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَة 🔸بنويسد حقّ تعالی برای او از روزی كه اين نماز را خوانده تا روزی كه بميرد هر روزی هزار حسنه و عطا فرمايد او را به هر آيه‌ای كه خوانده شهری در بهشت از ياقوت سرخ و به هر حرفی قصری در بهشت از دُرّ سفيد و تزويج فرمايد او را حورالعين و راضی شود از او به غير سخط و نوشته شود از عابدين و ختم فرمايد برای او به سعادت و مغفرت. 📗مفاتیح الجنان/اعمال  
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓راهکار دور کردن بچه‌ها از موبایل چیه؟ 👤دکتر سعید عزیزی ✍با توجه به آسیب‌ها و مفاسدی که موبایل های هوشمند دارد بهتر است تا زمان ازدواج برای فرزندان موبایل هوشمند و لپ تاپ مستقل تهیه نشود. اگر نیاز ضروری داشتند موقتا از موبایل و لپ تاپ پدر و مادر استفاده کنند. وقت فرزند را بهتر است با کارهای بسیار مهم و مفید پر کنند مثل کتاب‌ها، کلاس‌ها و کارگاه های آموزشی که واقعا بسیار مهم و مفید هستند. همچنین نماز اول وقت در مسجد، هیئت، ورزش و...
💫 نماز بسیار مهم شب بیست و چهارم ماه رجب (امشب) 🌷پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: هر کس در شب بیست و چهارم ماه رجب ۴۰ رکعت نماز(۲۰نماز ۲رکعتی) در هر رکعت بعد از حمد، یکبار ءامن الرسول...(آیه ۲۸۵و۲۸۶سوره بقره که درون تصویر بالا آورده شده است) و یکبار سوره قل هو الله احد را بخواند، خداوند متعال برای او ۱۰‌۰۰ عمل نیک می‌نویسد و ۱۰‌۰۰ گناه او را می‌زداید و ۱۰‌۰۰ درجه او را بالا می‌برد و ۱۰۰‌۰ فرشته از آسمان فرود می‌آیند و دست به سوی آسمان بلند کرده و بر او درود می‌فرستند و نیز خداوند متعال، سلامت دنیوی و اُخروی را به او عطا می‌کند و گویی که شب قدر را درک کرده است. (اقبال الاعمال سید ابن طاووس)
جلیلی خوب بود یا بد بالاخره رای نیاورد جناب آقای پزشکیان الان رییس جمهور هستن جناب آقای قالیباف هم رییس مجلس هستن هر مشکلی توی کشور باشه باید این دو عزیز دل پاسخگو باشن، و انتخابات الان چند ماهه که تموم شده دلیل ایجاد این همه ترس و وحشت از یک فرد چی میتونه باشه؟ امثال این ترس ها و وحشت ها از یک فرد در زمان شهید رییسی هم انجام می‌شد و همون پروژه ترس که توسط این جریان مدیریت میشد کارنامه مهمه عزیز دل خوش خنده ما، نه ساخته ذهن معیوب شما...
ملت دانا
#سلام_امام_زمانم 💚 اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان😍 🍃صوت زیبای تو آرامشِ جان است ب
💚 🌿چشم دیدار ندارم شده ام کورِ رو که رو نیست ولی تشنه‌دیدار توام 🌿آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی .. کاش یک روز ببینم که ز انصار توام 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
ملت دانا
ای اهل ایمان! از [انواع میوه‌ها] و خوردنی‌های دلپذیر که روزی شما کرده‌ایم بخوردید، و از خدا سپاسگزار
پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است 👈سوره کهف آیه 14 __ ‏‎🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌹 یاد خدا آرامبخش دلهاست — 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
ملت دانا
گرامى‌ترين شما نزد خداوند، كسى است كه بيشتر به همسر خود احترام بگذارد امام محمدباقر (ع) 💠💠💠 #حدیث
إذا قالَ الرَّجُلُ: «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ، الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِیعِ الْأَمْوَاتِ»، رَدَّ اللّهُ عَلَيهِ بِعَدَدِ مَن مَضى ومَن بَقِيَ مِن كُلِّ إنسانٍ دَعوَةً؛ 💠 هرگاه شخص بگويد: «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ، الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِیعِ الْأَمْوَاتِ»، خداوند، به شمارِ هر يک از افراد گذشته و باقى‌مانده، يک دعا به او برمى‌گردانَد امام صادق (ع) 💠💠💠 💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
ملت دانا
💢 #رمان #تنها_میان_داعش 6 🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به
💢 7 🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه‌اش به‌وضوح شنیده می‌شد. زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین‌زبان ترین‌شان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا می‌کرد که شکیبایی‌ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. 💠 حیدر حال همه را می‌دید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمی‌بینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی می‌کنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه می‌خوای بری، زودتر برو بابا!» انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زن‌عمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را می‌بوسید و با مهربانی دلداری‌اش می‌داد :«مامان غصه نخور! ان‌شاءالله تا فردا با فاطمه و بچه‌هاش برمی‌گردم!» 💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد. عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.» 💠 نمی‌توانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدم‌هایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا می‌زدم که تا عروسی‌مان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به می‌رفت. تا می‌توانستم سرم را در حلقه دستانم فرو می‌بردم تا کسی گریه‌ام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانه‌هایم حس کردم. 💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمی‌آمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفه‌های اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمی‌گردم! تا سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!» شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمی‌ام بریده بالا می‌آمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم می‌دیدم جانم می‌رود. 💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه می‌لرزید و می‌خواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یه‌ذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمی‌کَند، از کنارم بلند شد. همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو می‌گیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس می‌کردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند. 💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت می‌درخشید و همین ماه درخشان صورتش، بی‌تاب‌ترم می‌کرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش می‌برد و نمی‌دانستم با این دل چگونه او را راهی تلعفر کنم که دوباره گریه‌ام گرفت. نماز مغرب و عشاء را به‌سرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشک‌هایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت. 💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد. ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است. 💠 شاید اگر می‌ماند برایش می‌گفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشی‌ها بود. با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریه‌ای که دست از سر چشمانم برنمی‌داشت، به سختی خواندم. 💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویه‌های مظلومانه زن‌عمو و دخترعموها می‌لرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچه‌ات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!» کشتن مردان و به بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم... 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
ملت دانا
⭕️ شرط شهید شدن، شهید بودن است! 📌 شب از مأموریت برمی‌گشتند، گفت: حالا که این جا هستیم، برویم و به ما
⭕️ مجاهدان فی سبیل اللّه 📌 خيـلی عصبـانی بود؛ سرباز بود و مسئول آشپزخانه. ماه رمضان آمده بود و او بی سروصدا گفته بود:«هركس بخواهد روزه بگيرد، سحری اش بامن.» ولی يك هفته نشده، خبر به گوش سرلشكر ناجی رسيد.او هم سرضرب خودش رو رسانده بود. دستور داده بود همه‌ سربازها به خط شوند و بعد يكی يک ليوان آب به خوردشان داده بود كه: «سربازها را چه به روزه گرفتن!» 🔸 حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت؛ برگشته بود آشپزخانه. ابراهيم هم با چند نفر ديگه، كف آشپزخونه رو تميز شستند و با روغن، موزاييك‌ها را حسابی برق انداختند و بعد منتظر شدند و خدا خدا كردند سرلشكر ناجی یه سر بیاد آشپزخونه. اتفاقا ناجی اومد و جلوی درگاه ايستاد؛ نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. ولی اولين قدم را كه گذاشت داخل؛ تا ته آشپزخونه چنان رو زمین كشيده شد كه مستقیم كارش به بيمارستان كشيد. پای سرلشكر شكسته بود و می بايست چند صباحی توی بيمارستان بماند. 😊 بچه‌ها هم با خيال راحت تا آخـر مـاه رمضان روزه گرفتند. 📚 برگرفته از کتاب: « يادگاران ۲ »شهيد همت بقلم مريم برادران/ نشر روایت فتح 🇮🇷 *شهادت *شاهد *شهدا *انقلاب‌اسلامی *جمهوری‌اسلامی 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
از مبارزات 🙄 😂✌️🇮🇷
🌹امام علی علیه السلام : به حقیقت، نادان است کسی که از دشمنان خود خیرخواهی بجوید. 📙غرر الحکم باب العداوه
24.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ماه رجب و بازگشت به سمت خدا ◽️ پیشنهاد میشود در خلوت نگاه کنید! ببینید چه خدایی داریم ◽️الهی خیر کثیر به این روحانی جوان بده که روایت خاستگاری خدا از بنده شو اینطور ، با زبان ساده بیان میکنه که اگر دل انسان از سنگ باشه، آرام میگیرد.